شمارهٔ ۳۳۷
بهشت عدن به حسن رسیده میماند
بهار خلد به خطّ دمیده میماند
بهوشتر ز حبابی، به مجلس تو چرا
حدیث شکوة ما ناشنیده میماند!
حیا ز شرم تو خوی گشت و در بهار خطت
به شبنم به بنفشه چکیده میماند
ضعیف نالی من آنقدر سرایت کرد
که خنده بر لب او نارسیده میماند
به بزم عیش ز بیم خلاف وعدة تو
شکفتگی به حنای پریده میماند
ز دست سنگدلیهای گوشِ ناله شنو
خراش سینه به جیب دریده میماند
ز کیست نشئه دگر صحبت ترا فیّاض
که بزم ما به دماغ رسیده میماند
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بهشت عدن به حسن رسیده میماند
بهار خلد به خطّ دمیده میماند
هوش مصنوعی: بهشت عدن با زیباییاش همیشه مثل بهار میماند، مانند گلهای خوشبو که در بهار شکوفا میشوند و عطرشان فضا را پر میکند.
بهوشتر ز حبابی، به مجلس تو چرا
حدیث شکوة ما ناشنیده میماند!
هوش مصنوعی: چرا در مجلس تو، داستان درد و شکایت ما نادیده باقی میماند، در حالی که تو از حبابی، هوش و ذکاوت بیشتری داری؟
حیا ز شرم تو خوی گشت و در بهار خطت
به شبنم به بنفشه چکیده میماند
هوش مصنوعی: شرم و حیا تو باعث شده که خوی و شخصیت تو زیبا شود، و در بهار، زیبایی چهرهات مانند شبنم بر روی بنفشه جلوهگری میکند.
ضعیف نالی من آنقدر سرایت کرد
که خنده بر لب او نارسیده میماند
هوش مصنوعی: نجوا و شکایت ناتوان من به حدی تأثیرگذار بود که حتی لبخند بر لبان او نمیرسید.
به بزم عیش ز بیم خلاف وعدة تو
شکفتگی به حنای پریده میماند
هوش مصنوعی: در مجلس شادمانی، به خاطر ترس از نقض وعدهات، شادابیام به مانند رنگ رفتهای از حناست.
ز دست سنگدلیهای گوشِ ناله شنو
خراش سینه به جیب دریده میماند
هوش مصنوعی: از دست بیرحمیهایی که وجود دارد، فقط صدای نالهی دل به گوش میرسد و زخمهایی که بر روی سینه ایجاد میکند، در داخل جیب باقی میماند.
ز کیست نشئه دگر صحبت ترا فیّاض
که بزم ما به دماغ رسیده میماند
هوش مصنوعی: از چه کسی است که حال و هوای تازهای در گفتوگو با تو وجود دارد و این مهمانی ما به اندازهای خوشایند است که مانند بوی خوشی احساس میشود.