گنجور

شمارهٔ ۳۳۶

که گفت غنچة خندان به آن دهان ماند!
چه تهمت است که گویند این به آن ماند!
دل مرا همه در چین زلف او دیدن
چراغ در شب تاریک کی نهان ماند!
مرا غریب وطن کرد و رو به باغ نهاد
که بلبلی نگذارد در آشیان ماند
شبی که وصف رخ او به آب و تاب کنم
چو شمع تا سحرم شعله بر زبان ماند
چو وصف آن لب خندان رقم کنم فیّاض
قلم ز حیرت انگشت بر دهان ماند

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

که گفت غنچة خندان به آن دهان ماند!
چه تهمت است که گویند این به آن ماند!
هوش مصنوعی: جمله نشان می‌دهد که فردی به زیبایی و خندانی غنجه‌ای اشاره کرده و به نوعی با اتهام و مقایسه‌ نادرستی مواجه شده است. بیان می‌شود که آنچه درباره تشابه میان غنچه و دهان گفته شده، حقیقت ندارد و به نوعی بی‌انصافی محسوب می‌شود. در واقع، این تعبیر به خوبی نشان می‌دهد که نباید به ظواهر یا برداشت‌های سطحی اکتفا کرد، زیرا ممکن است دور از واقعیت باشند.
دل مرا همه در چین زلف او دیدن
چراغ در شب تاریک کی نهان ماند!
هوش مصنوعی: دل من همواره در خمش و حالت زلف او است. آیا می‌توان چراغی را در شب تاریک پنهان کرد؟
مرا غریب وطن کرد و رو به باغ نهاد
که بلبلی نگذارد در آشیان ماند
هوش مصنوعی: مرا از دیار خود دور کرد و به سمت باغی برد تا اینکه بلبل نتواند در آشیانه‌اش بماند.
شبی که وصف رخ او به آب و تاب کنم
چو شمع تا سحرم شعله بر زبان ماند
هوش مصنوعی: شبی که بخواهم زیبایی چهره‌اش را با شور و شوق بیان کنم، مانند شمعی می‌شوم که تا صبح شعله‌ام بر لب باقی می‌ماند.
چو وصف آن لب خندان رقم کنم فیّاض
قلم ز حیرت انگشت بر دهان ماند
هوش مصنوعی: وقتی که توصیف آن لب خندان را بنویسم، خودکار از حیرت چنان شگفت‌زده می‌شود که نمی‌داند چه کند و فقط به دهانش نگاه می‌کند.