گنجور

شمارهٔ ۳۳۵

پای دل تا به ره عشق تو فرسوده نشد
از ترّدد نفسی در برم آسوده نشد
تا گل ساغر می لب به شکر خنده گشاد
بلبل شیشه ز شیون دمی آسوده نشد
تا به سودای تو ما را طمع خام افتاد
چه زیان بود که بر بوده و نابوده نشد!
کس ندیدیم که در دام فریبی نفتاد
دامن همّت ما بود که آلوده نشد
این چه حال است که از حال نکویان فیّاض
هیچ چیزی به جز از حسرتم افزوده نشد!

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

پای دل تا به ره عشق تو فرسوده نشد
از ترّدد نفسی در برم آسوده نشد
هوش مصنوعی: تا زمانی که دل من به خاطر عشق تو خسته نشده و به راه عشق تو نرفته است، از نگرانی و تردید در توجهم، هرگز احساس آرامش نخواهم کرد.
تا گل ساغر می لب به شکر خنده گشاد
بلبل شیشه ز شیون دمی آسوده نشد
هوش مصنوعی: به هنگام خوشی و زیبایی، بلبل نمی‌تواند از غم و اندوهش رها شود و هرگز از درد فراق محبوبش آرامش نمی‌یابد، حتی اگر گل در کنار او باشد و لب‌هایش به خنده گشوده باشد.
تا به سودای تو ما را طمع خام افتاد
چه زیان بود که بر بوده و نابوده نشد!
هوش مصنوعی: تا وقتی که خیال تو در دل ما جوانه زد، چه زیانی داشت که ما به چیزهایی که وجود ندارد یا از دست رفته، دل ببندیم؟
کس ندیدیم که در دام فریبی نفتاد
دامن همّت ما بود که آلوده نشد
هوش مصنوعی: هیچ‌کس را ندیدیم که در دام فریب گرفتار شود، بلکه اراده و عزم ما بود که دامن‌مان را پاک نگه داشت.
این چه حال است که از حال نکویان فیّاض
هیچ چیزی به جز از حسرتم افزوده نشد!
هوش مصنوعی: این چه وضعیتی است که از خوبی‌های نیکوکاران تنها حسرتی بر دل من باقی مانده و هیچ چیز دیگری نصیبم نشده است!