گنجور

شمارهٔ ۳۳۴

دل از جفای محرم و بیگانه پر نشد
صد دل تهی شد و دل دیوانه پر نشد
چون شیشه سر به سجده نبردم که از غمش
سجّاده‌ام ز اشک چو پیمانه پر نشد
عمریست تا فسانة غم گوش می‌کنم
گوش دلم هنوز ز افسانه پر نشد
داغ فراخ حوصلگی‌های مشربم
صد خانقه تهی شد و خمخانه پر نشد
ناید به تنگ سینة فیّاض از غمت
از گنج هیچگه دل ویرانه پر نشد

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دل از جفای محرم و بیگانه پر نشد
صد دل تهی شد و دل دیوانه پر نشد
هوش مصنوعی: دل انسان به خاطر درد و رنجی که از دوستان و دشمنانش می‌کشد، هیچ وقت پر نمی‌شود؛ در حالی که صدایی از دل‌های خراب، کوشش می‌کنند اما همچنان دل دیوانه هیچ گاه به آرامش نمی‌رسد.
چون شیشه سر به سجده نبردم که از غمش
سجّاده‌ام ز اشک چو پیمانه پر نشد
هوش مصنوعی: من به خاطر غمش سر به سجده نمی‌گذارم، زیرا سجاده‌ام از اشک‌هایم پر شده و شبیه یک پیمانه پر است.
عمریست تا فسانة غم گوش می‌کنم
گوش دلم هنوز ز افسانه پر نشد
هوش مصنوعی: مدت زیادی است که از داستان‌های غم‌انگیز می‌شنوم، اما هنوز دل من پر از این داستان‌ها نشده است.
داغ فراخ حوصلگی‌های مشربم
صد خانقه تهی شد و خمخانه پر نشد
هوش مصنوعی: درد و رنج ناشی از صبوری و شکیبایی من بسیار بزرگ است، تا جایی که همه خانقاه‌ها خالی شده‌اند، اما من هنوز نتوانسته‌ام به آرامش و مذهب خود دست پیدا کنم.
ناید به تنگ سینة فیّاض از غمت
از گنج هیچگه دل ویرانه پر نشد
هوش مصنوعی: دل ویران من هیچ‌گاه از غم تو پر نخواهد شد، چون دل پُر و شادی از چشمه‌سار محبت تو نمی‌جوشد.