گنجور

شمارهٔ ۳۳۲

به مهر آموختیم آن طفل را بی‌مهریش فن شد
طلسم دوستی تعویذ او کردیم دشمن شد
ندانم جلوه‌اش را چیست خاصیّت ولی دانم
که هر جا سایهء سروِ قدَش افتاد ، گلشن شد
به عهد شعلة حسنش چنان پروانگی عام است
که مرغع سدره را شاخ گل آتش نشیمن شد
نماند آرایشی بهر نشاط روز وصل از بس
گل چاک گریبان، صرف گلریزان دامن شد
تنک‌تر شد گرم از شیشه دل، از من نبود اما
دلِ از برگ گل نازک‌ترت دانسته آهن شد
نگویم عالمی شد دشمن جانم ولی گویم
که هر جا بود سنگی در کمین شیشة من شد
فروغ تازه‌ای در کلبة تاریک می‌بینم
چراغ بخت من از پرتو روی که روشن شد؟
تو تا بودی، سموم وادیم باد مسیحا بود
تو چون رفتی نسیم گلستانم دود گلخن شد
چنانم زندگانی می‌خلد بی‌روی او فیّاض
که گویی هر سر مو بر تن من نوک سوزن شد

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به مهر آموختیم آن طفل را بی‌مهریش فن شد
طلسم دوستی تعویذ او کردیم دشمن شد
هوش مصنوعی: ما به آن کودک عشق و محبت آموختیم، اما بی‌محبتی او باعث شد که فنون دوستی به طلسمی در آمد و دعای دوستی ما به دشمنی تبدیل شد.
ندانم جلوه‌اش را چیست خاصیّت ولی دانم
که هر جا سایهء سروِ قدَش افتاد ، گلشن شد
هوش مصنوعی: نمی‌دانم چه ویژگی خاصی در زیبایی او وجود دارد، اما می‌دانم هر جایی که سایه بلند سرو او بیفتد، آنجا تبدیل به باغ و گلزار خواهد شد.
به عهد شعلة حسنش چنان پروانگی عام است
که مرغع سدره را شاخ گل آتش نشیمن شد
هوش مصنوعی: رنگ و بوی زیبایی و نور او به قدری جذاب است که مانند پروانه‌ای به دور شمع می‌چرخد و حتی پرنده‌ای که در درخت سدر نشسته، به خاطر آن زیبایی، به گل و آتش این نور علاقه‌مند شده است.
نماند آرایشی بهر نشاط روز وصل از بس
گل چاک گریبان، صرف گلریزان دامن شد
هوش مصنوعی: در روزی که به وصال محبوب می‌رسیم، زیبایی‌های ظاهری دیگر ارزشی ندارند. به اندازه‌ای که گل‌ها در لباس محبوب شکافته شده‌اند، فرش دامنش به جای زیبایی، به گلی در حال ریزش تبدیل شده است.
تنک‌تر شد گرم از شیشه دل، از من نبود اما
دلِ از برگ گل نازک‌ترت دانسته آهن شد
هوش مصنوعی: دل من به خاطر عشق و احساساتی که دارم، به شدت آسیب‌پذیر شده است، اما این دل نازک و لطیف که به تو تعلق دارد، همچنان قوی و محکم است.
نگویم عالمی شد دشمن جانم ولی گویم
که هر جا بود سنگی در کمین شیشة من شد
هوش مصنوعی: نمی‌گویم که همه در دنیا دشمن من شده‌اند، اما می‌توانم بگویم که در هر جا که بروم، تهدیدهایی برای من وجود دارد که مانند سنگی در کمین نشسته‌اند و ممکن است به من آسیب برسانند.
فروغ تازه‌ای در کلبة تاریک می‌بینم
چراغ بخت من از پرتو روی که روشن شد؟
هوش مصنوعی: در یک مکان تاریک، امیدی نو را احساس می‌کنم. آیا شانس من به خاطر زیبایی تو روشن شده است؟
تو تا بودی، سموم وادیم باد مسیحا بود
تو چون رفتی نسیم گلستانم دود گلخن شد
هوش مصنوعی: وقتی تو در کنارم بودی، هوای خنکی مثل نسیم دلنشین بود، اما اکنون که از من رفته‌ای، فضای زندگی‌ام مانند دود غم و اندوه پر شده است.
چنانم زندگانی می‌خلد بی‌روی او فیّاض
که گویی هر سر مو بر تن من نوک سوزن شد
هوش مصنوعی: زندگی من به قدری تحت تأثیر اوست که احساس می‌کنم هر کجا که او نیست، حتی یک تار مو از من در اثر دوری‌اش، درد می‌آورد.

حاشیه ها

1402/12/05 22:03
سیدمحمد جهانشاهی

که مرغِ سدره را ، شاخِ گلِ آتش ، نشیمن شد