شمارهٔ ۳۳۰
آمد بهار و خانه به زندان شریک شد
چاک جگر به چاک گریبان شریک شد
هر تار جامه با تن نازکدلان عشق
در دشمنی به خار مغیلان شریک شد
خوش وقت عندلیب، که تا بوی گل رسید
بفروخت آشیان، به گلستان شریک شد
تنها حریف کینة ما آسمان نبود
در قتل ما به غمزة خوبان شریک شد
فیّاض بگذر از سر هم چشمی فلک
با کس درین معامله نتوان شریک شد
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آمد بهار و خانه به زندان شریک شد
چاک جگر به چاک گریبان شریک شد
هوش مصنوعی: بهار فرا رسید و حالا خانه به یک زندان تبدیل شده است، درد و غم به همراه چاکهای دل به چاکهای گریبان پیوسته است.
هر تار جامه با تن نازکدلان عشق
در دشمنی به خار مغیلان شریک شد
هوش مصنوعی: هر رشتهای از لباسهای زیبا و لطیف عاشقان، در جدال و دشمنی، به خارهای تلخ و زشت مبدل شد.
خوش وقت عندلیب، که تا بوی گل رسید
بفروخت آشیان، به گلستان شریک شد
هوش مصنوعی: پرنده خوششانسی است که به محض رسیدن بوی گل، خانهاش را فروخته و به باغ گل پیوسته است.
تنها حریف کینة ما آسمان نبود
در قتل ما به غمزة خوبان شریک شد
هوش مصنوعی: تنها دشمنی که با ما حسادت میکند، تنها آسمان نیست؛ بلکه در کشتن ما، زیباییهای خوبان هم نقش دارند.
فیّاض بگذر از سر هم چشمی فلک
با کس درین معامله نتوان شریک شد
هوش مصنوعی: بخشنده و بخشایشگر، بیخیال حسادتهای آسمان باش. در این راه نمیتوان با هیچ کس شریک شد.