گنجور

شمارهٔ ۳۲۹

کسی به دعوی مهرش چو صبح صادق شد
که چون جرس دل او با زبان موافق شد
چنین که چشم به روی تو دوخت پنداری
که عکس آینه پیش رخ تو عاشق شد
لباس جلوه رسایی نمود، تا آخر
به سروِ قامتِ رعنای او موافق شد
کسی که صبر به خواری نمود همچو هلال
به یک دو هفته بر اقران خویش فایق شد
هزار شکر که فیّاض بی زبان آخر
چو ابروی تو زبان‌آور دقایق شد

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

کسی به دعوی مهرش چو صبح صادق شد
که چون جرس دل او با زبان موافق شد
هوش مصنوعی: کسی در ادعای عشق و محبتش مانند صبح روشن و شفاف شد که در این میان، احساسات او با کلماتش هم‌راستا و هماهنگ گشت.
چنین که چشم به روی تو دوخت پنداری
که عکس آینه پیش رخ تو عاشق شد
هوش مصنوعی: وقتی که به چشمان تو خیره می‌شوم، حس می‌کنم که تصویر در آینه هم به زیبایی تو دل بسته شده است.
لباس جلوه رسایی نمود، تا آخر
به سروِ قامتِ رعنای او موافق شد
هوش مصنوعی: لباس زیبایی خود را نمایان کرد و در نهایت با قد و قامت جذاب او هماهنگ شد.
کسی که صبر به خواری نمود همچو هلال
به یک دو هفته بر اقران خویش فایق شد
هوش مصنوعی: کسی که با صبر و استقامت در برابر دشواری‌ها روبرو شد، مانند هلال ماه که بعد از چند روز به اوج خود می‌رسد، بر دیگران برتری یافت.
هزار شکر که فیّاض بی زبان آخر
چو ابروی تو زبان‌آور دقایق شد
هوش مصنوعی: سپاس فراوان که بخشنده‌ای خاموش، در نهایت مانند ابروی تو، به زیبایی رازها را بازگو کرد.