شمارهٔ ۳۲۲
یک شب که نه در وصال باشد
هر لحظه هزار سال باشد
آنرا که تو در خیال باشی
تا حشر شب وصال باشد
قتل همه کن حرام بر خویش
تا خون منت حلال باشد
گر خون منست این دیت چیست
بگذار که پایمال باشد
ممکن نبود گذشتن از وصل
هر چند امرِ محال باشد
داد دل شکوه میتوان داد
گر یک نفسم مجال باشد
کلکش منقار بلبلانست
فیّاض چه غم که لال باشد
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
یک شب که نه در وصال باشد
هر لحظه هزار سال باشد
هوش مصنوعی: یک شب که در آن به محبوب نرسم، هر لحظهاش به اندازه هزار سال میگذرد.
آنرا که تو در خیال باشی
تا حشر شب وصال باشد
هوش مصنوعی: هر کسی که در افکار و خیالات تو جایی داشته باشد، تا زمانی که به هم برسیم و شب وصال فرارسد، در ذهنت باقی خواهد ماند.
قتل همه کن حرام بر خویش
تا خون منت حلال باشد
هوش مصنوعی: خودت را قربانی کن و برای دیگران مشکل ایجاد نکن تا دین و حق کسی را زیر پا نگذاری و بهانهای برای بیاحترامی به آنان نباشد.
گر خون منست این دیت چیست
بگذار که پایمال باشد
هوش مصنوعی: اگر این دین از خون من نشأت میگیرد، پس بگذار که نادیده گرفته شود و زیر پا برود.
ممکن نبود گذشتن از وصل
هر چند امرِ محال باشد
هوش مصنوعی: نمیتوان از عشق و پیوندی که داریم، گذر کرد، حتی اگر به نظر غیرممکن بیاید.
داد دل شکوه میتوان داد
گر یک نفسم مجال باشد
هوش مصنوعی: اگر فرصتی پیش بیاید، میتوان از دل شکستگی و ناراحتیام شکایت کنم.
کلکش منقار بلبلانست
فیّاض چه غم که لال باشد
هوش مصنوعی: اگرچه بلبلان درختان گل را با منقار خود خوشبو میکنند، نباید نگران بود که صدای خود را ندارند.