گنجور

شمارهٔ ۳۱۰

شب از هجر رخت صد غم در غمخانة ما زد
نوای جغد آتش بی‌تو در ویرانة ما زد
چنان در قتل ما بازار رشک دلبران شد گرم
که خود را شعله بی‌تابانه بر پروانة ما زد
دل از یاد لب لعلش به خون شعله می‌غلتد
چه می‌بود اینکه آتش در دل پیمانة ما زد
نبود از نوبهار گریة ما هیچ تقصیری
که برق آفتی پیدا شد و بر دانة ما زد
چو عرض درد دل کردیم فیّاض از حیا پیشش
لبش صد خنده بر تقریر بی‌تابانة ما زد

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شب از هجر رخت صد غم در غمخانة ما زد
نوای جغد آتش بی‌تو در ویرانة ما زد
هوش مصنوعی: در شب‌هایی که به خاطر دوری تو قلب ما پر از غم است، صدای جغد به غم‌خانه ما سر زده و آتش جدایی تو نیز در خرابه‌های وجود ما شعله‌ور است.
چنان در قتل ما بازار رشک دلبران شد گرم
که خود را شعله بی‌تابانه بر پروانة ما زد
هوش مصنوعی: دلبران به قدری در حسادت نسبت به ما سرگرم و مشغول شدند که مانند شمعی که بی‌تابانه به پروانه نزدیک می‌شود، خود را در خطر قرار دادند.
دل از یاد لب لعلش به خون شعله می‌غلتد
چه می‌بود اینکه آتش در دل پیمانة ما زد
هوش مصنوعی: دل به شدت از یاد لب زیبا و قرمزش آشفته و ناراحت است، در حالی که آتش دل ما را به شدت تحت تاثیر قرار داده است.
نبود از نوبهار گریة ما هیچ تقصیری
که برق آفتی پیدا شد و بر دانة ما زد
هوش مصنوعی: در اینجا بیان می‌شود که در فصل بهار، دل ما بی‌نقص و بی‌گناه است و هیچ تقصیری ندارد؛ چرا که ناگاه آفتاب تابان ظاهر شد و بر روی دانه ما تابید.
چو عرض درد دل کردیم فیّاض از حیا پیشش
لبش صد خنده بر تقریر بی‌تابانة ما زد
هوش مصنوعی: وقتی ما از درد دل خود صحبت کردیم، فیاض به خاطر شرم، لبخندهای زیادی زد و نتوانست خودش را کنترل کند.