گنجور

شمارهٔ ۳۰۵

به صد افسون در آن دل یاد من منزل نمی‌گیرد
بلی آیینة خور تیرگی در دل نمی‌گیرد
دل آسودگان از دستبرد فتنه آزادست
کسی هرگز خراج از ملک بی‌حاصل نمی‌گیرد
چنان در خط و زلف او زبان شانه جاری شد
که گر صد عقده پیش آید یکی مشکل نمی‌گیرد
به نوعی عاجزم در عاشقی از دادخواهی‌ها
که بعد از قتل خونم دامن قاتل نمی‌گیرد
زدم گر دست و پا در خون ز بی‌تابی مکن عیبم
تپیدن را کسی فیّاض بر بسمل نمی‌گیرد

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به صد افسون در آن دل یاد من منزل نمی‌گیرد
بلی آیینة خور تیرگی در دل نمی‌گیرد
هوش مصنوعی: با وجود تمام جاذبه‌ها و زیبایی‌هایی که دارم، یاد من در دل او جایگاهی پیدا نمی‌کند. واقعاً مثل آیینه‌ای است که نمی‌تواند تیرگی را به خود جذب کند.
دل آسودگان از دستبرد فتنه آزادست
کسی هرگز خراج از ملک بی‌حاصل نمی‌گیرد
هوش مصنوعی: دل‌های آرام و بی‌خبر از دردها، در برابر مشکلات و فتنه‌ها در امان هستند. هیچ‌کس نمی‌تواند از چیزی که ارزشی ندارد، مالیاتی بگیرد یا بهره‌ای ببرد.
چنان در خط و زلف او زبان شانه جاری شد
که گر صد عقده پیش آید یکی مشکل نمی‌گیرد
هوش مصنوعی: در آرامش و زیبایی خط و زلف او، کلام و احساسات به روانی و نرمی حرکت کرد، به‌طوری‌که اگر صد مشکل نیز در پیش بیاید، هیچ‌کدام دشواری نخواهد داشت.
به نوعی عاجزم در عاشقی از دادخواهی‌ها
که بعد از قتل خونم دامن قاتل نمی‌گیرد
هوش مصنوعی: در عشق، به گونه‌ای ناتوان هستم که حتی نمی‌توانم بعد از اینکه جانم را گرفتند، از قاتل خود شکایت کنم و به او تهمت بزنم.
زدم گر دست و پا در خون ز بی‌تابی مکن عیبم
تپیدن را کسی فیّاض بر بسمل نمی‌گیرد
هوش مصنوعی: در حالتی که خون ریخته‌ام و به شدت نگران و بی‌تابی می‌کنم، نباید به من ایراد بگیری. هیچ کس بر کسی که در حال جان دادن است، خرده نمی‌گیرد.