گنجور

شمارهٔ ۳۰۴

دماغم باج ذوق از نشئة سرشار می‌گیرد
گلم از تردماغی بر سر دستار می‌گیرد
به دشمن کرد عهد من وفا یاری تماشا کن
برای خاطر من خاطر اغیار می‌گیرد
ز خود آزرده‌ام راهی به شهر بیخودی خواهم
که در غربت دلم می‌گیرد و بسیار می‌گیرد
مسیحا در علاج عشق قانون خوشی دارد
که از خود می‌رود آنگه رگ بیمار می‌گیرد
مرا آزرده زان دارد که از خود نیست آرامش
ز بس بی‌طاقتی آیینه در زنگار می‌گیرد
به محرومی نهادم دل ولی نومید نتوان شد
که حرمان تو باج از دولت بیدار می‌گیرد
زبون غیر اگر گشتیم در عشقش از آن باشد
که آن گل دامن ما را به دست خار می‌گیرد
عجب در خاک و خون غلتیده‌ام ظالم تماشایی
تو گل می‌چینی و نخل شهادت باز می‌گیرد!
به کف آیینة رازست اخلاص زلیخا را
چرا غافل سراغ یوسف از بازار می‌گیرد
حدیث سبحه چون با دست در آیین دینداری
بگوش من که پند از حلقة زنّار می‌گیرد
نه لایق بود نام غیر بردن پیش او فیّاض
زبان غیرتم از شرم این گفتار می‌گیرد

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دماغم باج ذوق از نشئة سرشار می‌گیرد
گلم از تردماغی بر سر دستار می‌گیرد
هوش مصنوعی: من از شادی و نشاط این دنیا و زندگی لذت می‌برم، ولی گلم به خاطر ناپایداری و تغییرات در زندگی‌ام نگران است و این نگرانی را به خود می‌گیرد.
به دشمن کرد عهد من وفا یاری تماشا کن
برای خاطر من خاطر اغیار می‌گیرد
هوش مصنوعی: دشمن به عهد و پیمان من وفادار است و به خاطر من، از دیگران دلخوشی و توجه می‌گیرد.
ز خود آزرده‌ام راهی به شهر بیخودی خواهم
که در غربت دلم می‌گیرد و بسیار می‌گیرد
هوش مصنوعی: از خودم ناراحتم و می‌خواهم به جایی بروم که احساس ناخودآگاهی و فراموشی کنم، چون در این دوری از وطن، دلم بسیار تنگ می‌شود و غمگینم.
مسیحا در علاج عشق قانون خوشی دارد
که از خود می‌رود آنگه رگ بیمار می‌گیرد
هوش مصنوعی: عشق درمانی دارد که با خوشی و عشق ورزیدن آغاز می‌شود و وقتی انسان به اعماق این احساس می‌رود، می‌تواند دل دیگران را شفا بخشد.
مرا آزرده زان دارد که از خود نیست آرامش
ز بس بی‌طاقتی آیینه در زنگار می‌گیرد
هوش مصنوعی: من از این موضوع ناراحت هستم که آرامش من به خودم بستگی ندارد و به خاطر بی‌تابی‌های زیاد، مانند آینه‌ای می‌شوم که در اثر کثیفی و زنگ‌زدگی دچار تغییر می‌شود.
به محرومی نهادم دل ولی نومید نتوان شد
که حرمان تو باج از دولت بیدار می‌گیرد
هوش مصنوعی: دل را در حسرت و محرومیت قرار دادم، اما هرگز نمی‌توانم ناامید شوم، زیرا فقدان تو بهایی است که از نعمت بیداری و آگاهی می‌طلبد.
زبون غیر اگر گشتیم در عشقش از آن باشد
که آن گل دامن ما را به دست خار می‌گیرد
هوش مصنوعی: اگر در عشق او زبان غیر را به کار می‌بریم، دلیلش این است که آن گل با دامنش ما را به خارها می‌ساید.
عجب در خاک و خون غلتیده‌ام ظالم تماشایی
تو گل می‌چینی و نخل شهادت باز می‌گیرد!
هوش مصنوعی: من در شرایط سخت و دشوار غوطه‌ور هستم، اما تو با بی‌توجهی و بی‌خیالی به جمع‌آوری گل‌ها مشغول هستی و در عین حال نخل شکوفایی، که نماد فداکاری و شهادت است، در دستانت می‌گیری.
به کف آیینة رازست اخلاص زلیخا را
چرا غافل سراغ یوسف از بازار می‌گیرد
هوش مصنوعی: این جمله به مفهوم این است که زلیخا همواره در جستجوی حقیقت و اخلاص خود است، اما به اشتباه به دنبال یوسف در بازار می‌گردد. به نوعی نشان‌دهنده یأس یا فاصله‌ای است که او از حقیقت واقعی زندگی‌اش دارد. می‌تواند اشاره به این داشته باشد که او باید به درون خود نگاه کند و به جای جستجوی بیرونی، به درک عمیق‌تری از احساسات و خواسته‌هایش برسد.
حدیث سبحه چون با دست در آیین دینداری
بگوش من که پند از حلقة زنّار می‌گیرد
هوش مصنوعی: در اینجا صحبت از تسبیح و دینداری است. گوینده می‌خواهد بگوید که اگر تسبیح را در دست بگیری و آن را با ایمان و جدیت به کار ببری، می‌تواند پیام‌های ارزشمندی به تو منتقل کند. حتی در مورد مسائلی که به دین مربوط می‌شود، ممکن است نکات مهمی از دیگر نمادها و فرهنگ‌ها نیز آموخت. به این معنا که فهم و یادگیری می‌تواند از منابع مختلف حاصل شود و نباید به یک منبع خاص محدود شد.
نه لایق بود نام غیر بردن پیش او فیّاض
زبان غیرتم از شرم این گفتار می‌گیرد
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که من بابت گفتن نام کسانی که به او تعلق ندارند، احساس شرم می‌کنم و به همین دلیل زبانم از این کار باز می‌ماند. این نشان می‌دهد که او به شدت به مقام و عظمت آن فرد احترام می‌گذارد و نمی‌خواهد حتی نام دیگران را درکنار او بیاورد.