شمارهٔ ۲۹۵
عشق ظاهر نمیتوانم کرد
کشف این سرّ نمیتوانم کرد
چه دهی توبهام دگر زاهد
من که آخر نمیتوانم کرد
مردم از حیرت و ترا در عشق
متحیّر نمیتوانم کرد
چه کنم تا تو فهم عشق کنی
سحر ساحر نمیتوانم کرد
چه کنم عاشقی اگر نکنم
چون تو کافر نمیتوانم کرد
ساده دلتر از آب و آینهام
حفظ ظاهر نمیتوانم کرد
گرچه فیّاض دانشم هِر را
فرق از بِر نمیتوانم کرد
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
عشق ظاهر نمیتوانم کرد
کشف این سرّ نمیتوانم کرد
هوش مصنوعی: من نمیتوانم عشق را به وضوح نشان دهم و راز این احساس عمیق را برای دیگران فاش کنم.
چه دهی توبهام دگر زاهد
من که آخر نمیتوانم کرد
هوش مصنوعی: ای عابد، چه فایده دارد که من دوباره به توبهام فکر کنم، چون در نهایت نمیتوانم آن را انجام دهم.
مردم از حیرت و ترا در عشق
متحیّر نمیتوانم کرد
هوش مصنوعی: من نمیتوانم دیگران را از شگفتی و حیرتی که در عشق تو دارم، دور کنم.
چه کنم تا تو فهم عشق کنی
سحر ساحر نمیتوانم کرد
هوش مصنوعی: چکار کنم تا تو عشق را درک کنی؟ مثل سحر که کار آن دشوار است، من نمیتوانم چنین کاری انجام دهم.
چه کنم عاشقی اگر نکنم
چون تو کافر نمیتوانم کرد
هوش مصنوعی: چه کار میتوانم بکنم، عاشق هستم و نمیتوانم مانند تو بیاعتنا باشم.
ساده دلتر از آب و آینهام
حفظ ظاهر نمیتوانم کرد
هوش مصنوعی: من دلی پاک و زلال دارم و نمیتوانم خودم را به زحمتی برای جلوهگری و ظاهر سازی تغییر دهم.
گرچه فیّاض دانشم هِر را
فرق از بِر نمیتوانم کرد
هوش مصنوعی: هرچند که من دانشمند و بخشندهام، اما نمیتوانم فرق میان خوب و بد را تشخیص دهم.