گنجور

شمارهٔ ۲۸۹

گفت و گو یک حرف را تفسیر نتوانست کرد
خامشی هم نکته‌ای تقریر نتوانست کرد
من که بر بال ملک دام نظر می‌افکنم
همّت من یک پری تسخیر نتوانست کرد
عمر در خدمت به سر بردیم و مردودِ دریم
طالع بد را کسی تدبیر نتوانست کرد
عقد الفت کس نمی‌بندد که از هم نگسلد
یک کس این زنجیر را زنجیر نتوانست کرد
امشبم سر تا به پا از بس که مدهوش تو بود
در خجالت رنگ من تغییر نتوانست کرد

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گفت و گو یک حرف را تفسیر نتوانست کرد
خامشی هم نکته‌ای تقریر نتوانست کرد
هوش مصنوعی: در گفتگو، هیچ‌یک از طرفین نتوانستند مفهوم یک موضوع را به خوبی شرح دهند و حتی سکوت هم نتوانست نکته‌ای را بیان کند.
من که بر بال ملک دام نظر می‌افکنم
همّت من یک پری تسخیر نتوانست کرد
هوش مصنوعی: من که به جایگاه بلند و عظیم پرندگان نگاه می‌کنم، حتی نتوانستم یک پری را تحت تسلط خود درآورم.
عمر در خدمت به سر بردیم و مردودِ دریم
طالع بد را کسی تدبیر نتوانست کرد
هوش مصنوعی: ما عمر خود را در خدمت و تلاش گذراندیم و با اینکه به هدف نرسیدیم، هیچ‌کس نتوانست طالع بد و سرنوشت ناگواری که داشتیم را تغییر دهد.
عقد الفت کس نمی‌بندد که از هم نگسلد
یک کس این زنجیر را زنجیر نتوانست کرد
هوش مصنوعی: دوستی و الفتی که بین افراد ایجاد می‌شود، هیچ‌کس نمی‌تواند آن را به‌طور کامل به هم ببندد، زیرا اگر یک نفر بخواهد، می‌تواند این زنجیر را پاره کند و جدا شود. بنابراین، ایجاد پیوندهای عاطفی و دوستانه همیشه با احتمال جدایی همراه است.
امشبم سر تا به پا از بس که مدهوش تو بود
در خجالت رنگ من تغییر نتوانست کرد
هوش مصنوعی: امشب به خاطر اینکه به شدت تحت تأثیر تو هستم، نتوانستم رنگ چهره‌ام را از شرم تغییر دهم.