شمارهٔ ۲۸۷
لعل لبت ز خون گهر آب میخورد
از چشمهسارِ شیر، شکر آب میخورد
گلهای اشک بر سر کوی هوس مریز
کاین گلستان ز خون جگر آب میخورد
تا اوج عرش جلوة بیبالیم رساست
پروازم از شکستن پر آب میخورد
آسیب تشنگی نبود در دیار عشق
از برق تیشه کوه و کمر آب میخورد
سرو تو سایه پرور ابر بهار نیست
این نخل طور جای دگر آب میخورد
نخلی که تخته پارة کشتیّ ما ازوست
در بیشه ریشهاش ز خطر آب میخورد
در دست یک بهاست کم و بیش عشق را
اخگر ز جویبار شرر آب میخورد
در کوچهای که چشم دو عالم نظارگیست
چشمم ز گرد راهگذر آب میخورد
فیّاض شکرِ جوهرم این بس که تا ابد
تیغم ز چشمهسار هنر آب میخورد
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
لعل لبت ز خون گهر آب میخورد
از چشمهسارِ شیر، شکر آب میخورد
هوش مصنوعی: لبهای زیبا و سرخ تو همچون لعل، از چشمه شیرین و فرحبخش زندگی سیراب میشوند، در حالی که شهد و شیرینی دلانگیز عشق را از آن مینوشند.
گلهای اشک بر سر کوی هوس مریز
کاین گلستان ز خون جگر آب میخورد
هوش مصنوعی: در مسیر شهوات و آرزوها، اشکها مانند گلها نریزید؛ زیرا این گلستان زیبا از رنج و درد دلها سیراب میشود.
تا اوج عرش جلوة بیبالیم رساست
پروازم از شکستن پر آب میخورد
هوش مصنوعی: تا بالاترین نقطه آسمان، زیبایی و شکوه ما بدون نیاز به پرواز وجود دارد، و پرواز من از شکستن پرها آسیب میبیند.
آسیب تشنگی نبود در دیار عشق
از برق تیشه کوه و کمر آب میخورد
هوش مصنوعی: در سرزمین عشق، درد کمی از تشنگی احساس نمیشود و آب از شکافهای کوه و دامنهها به خوبی جاری است.
سرو تو سایه پرور ابر بهار نیست
این نخل طور جای دگر آب میخورد
هوش مصنوعی: وجود تو مانند سروی نیست که زیر سایه ابرهای بهاری رشد کند؛ این درخت نخل در مکانی دیگر آبی مینوشد.
نخلی که تخته پارة کشتیّ ما ازوست
در بیشه ریشهاش ز خطر آب میخورد
هوش مصنوعی: نخل، درختی است که تختههای کشتی ما از آن تهیه شده و در قلب جنگل ریشهاش از خطر آب تغذیه میکند.
در دست یک بهاست کم و بیش عشق را
اخگر ز جویبار شرر آب میخورد
هوش مصنوعی: عشق همانند آتشی است که در دست کسی قرار دارد و با آب زلال جویبار، شعلهاش تغذیه میشود. این نشاندهندهی این است که عشق ممکن است در دستان ما کم و زیاد شود، اما همچنان وجود دارد و به زندگی ما انرژی میبخشد.
در کوچهای که چشم دو عالم نظارگیست
چشمم ز گرد راهگذر آب میخورد
هوش مصنوعی: در خیابانی که مردم دنیا به تماشا ایستادهاند، چشمانم به خاطر یک عبورکننده از کنار، پر از اشک میشود.
فیّاض شکرِ جوهرم این بس که تا ابد
تیغم ز چشمهسار هنر آب میخورد
هوش مصنوعی: من فیض و برکت خویش را از جویبار هنر مینوشم و این برای من کافی است که سلاح من همیشه آغشته به شکر و زیبایی باقی بماند.