گنجور

شمارهٔ ۲۸۶

لعلت که باغ خنده ازو آب می‌خورد
خون هزار گوهر سیراب می‌خورد
رشک لب تو خون جگر می‌کند به کام
شیری که طفل غنچه ز مهتاب می‌خورد
در پیچشم ز موی میانی که چون نگاه
اندیشه از تصوّر آن تاب می‌خورد
با یاد ابروش به مصلّای طاعتم
موج سرشک بر خم محراب می‌خورد
در بستر خشن منشان راحتش کجاست
پهلو که زخم بستر سنجاب می‌خورد
تا بر غبار خاطرم افتاده راه اشک
در دشت سبزه‌‌ام گِل سیلاب می‌خورد
ناگشته پاک خرمن عمرم پریده است
این سبزه آب چشمة سیماب می‌خورد
سرچشمه‌ایست آبلة پای جستجوی
کز وی هزار تشنه جگر آب می‌خورد
فیّاض با تو در غم تبریز یکدل است
اشکم که خون ز حسرت سرخاب می‌خورد

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

لعلت که باغ خنده ازو آب می‌خورد
خون هزار گوهر سیراب می‌خورد
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و تأثیر اشک و غم بر زندگی اشاره دارد. به نوعی می‌گوید که خوشی‌ها و لبخندها از رنج و دردها نشأت می‌گیرند. در واقع، زیبایی و شادی گاهی از دل خون و غم‌های عمیق می‌آید و این احساسات می‌توانند با یکدیگر پیوند داشته باشند.
رشک لب تو خون جگر می‌کند به کام
شیری که طفل غنچه ز مهتاب می‌خورد
هوش مصنوعی: دلواپسی و حسادت به لب‌های تو، جانم را آزار می‌دهد؛ همان‌طور که شیری که نوزاد غنچه از نور ماه تغذیه می‌کند، با این حسرت زندگی‌ام رنگ می‌بازد.
در پیچشم ز موی میانی که چون نگاه
اندیشه از تصوّر آن تاب می‌خورد
هوش مصنوعی: در میان موهای بافته‌ام، نگاهی وجود دارد که با تأمل و تفکر در مورد آن، احساساتی پر از تاب و شادی به من منتقل می‌شود.
با یاد ابروش به مصلّای طاعتم
موج سرشک بر خم محراب می‌خورد
هوش مصنوعی: به یاد ابروهایت، هنگام عبادت و دعا، اشک‌هایم بر لبه‌های سجاده‌ام می‌ریزد.
در بستر خشن منشان راحتش کجاست
پهلو که زخم بستر سنجاب می‌خورد
هوش مصنوعی: در بستر ناگواری که من در آن هستم، آرامش کجاست وقتی که زخم‌های بستر بر دوش من سنگینی می‌کند؟
تا بر غبار خاطرم افتاده راه اشک
در دشت سبزه‌‌ام گِل سیلاب می‌خورد
هوش مصنوعی: هنگامی که غبار یادهایم را زدوده‌ام، اشک‌هایم در دشت سبز وجودم همانند سیل، گل آلود و پر از درد می‌شود.
ناگشته پاک خرمن عمرم پریده است
این سبزه آب چشمة سیماب می‌خورد
هوش مصنوعی: عمر من به خودی خود هنوز به کمال نرسیده، اما در عوض، این جوانی و زندگی‌ام مانند سبزه‌ای است که از چشمه‌ای پرشور و درخشان بهره‌مند می‌شود.
سرچشمه‌ایست آبلة پای جستجوی
کز وی هزار تشنه جگر آب می‌خورد
هوش مصنوعی: اینجا منبعی است برای جستجوی حقیقت که از آن هزاران تشنه، به دنبال سیراب شدن دل و جانشان، بهره‌برداری می‌کنند.
فیّاض با تو در غم تبریز یکدل است
اشکم که خون ز حسرت سرخاب می‌خورد
هوش مصنوعی: خداوند مهربان در غم تبریز همراه توست و اشک من به خاطر حسرتی که دارم، مانند سرخابی خونین می‌ریزد.