شمارهٔ ۲۸۵
گر نسیم صبحگاهی گلستان میپرورد
بوی زلف یار را نازم که جان میپرورد
خوبی آن گل خدادادست نه کار بهار
این چمن را آبِ دست باغبان میپرورد
نالهام را گر کند شاخ گل حسرت رواست
آنکه آب جلوهاش سرو روان میپرورد
چشم رحمت دارم از ابری که کمتر قطرهاش
تا قیامت سبزهزار آسمان میپرورد
گلستانی را که آبش اشک خونآلوده است
باغبان از هر نهالش ارغوان میپرورد
مهر مادرزاد دارد طفل روح ما به جسم
این هما در بیضة ما آشیان میپرورد
زان گل عیشی نمیجستم که دایم آسمان
نوبهارم را در آغوش خزان میپرورد
در هوای جلوهاش چون بیستون نالیدهام
گرچه ما را حسرت موی میان میپرورد
هست عاشق را بهار آفتی هر نوع هست
خضر را آسیب عمر جاودان میپرورد
هیچ عضو از فیض بیداد توام بیبهره نیست
حسرت تیغ تو مغز استخوان میپرورد
ریشهها در خاک قم کردیم فیّاض ار چه لیک
شوق ما را در هوای اصفهان میپرورد
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گر نسیم صبحگاهی گلستان میپرورد
بوی زلف یار را نازم که جان میپرورد
هوش مصنوعی: اگر نسیم صبحگاهی باعث رشد گلها و زیباییهای گلستان میشود، من به بوی موهای معشوقم افتخار میکنم، چون جانم را زنده و پرورش میدهد.
خوبی آن گل خدادادست نه کار بهار
این چمن را آبِ دست باغبان میپرورد
هوش مصنوعی: زیبایی آن گل نتیجه لطف خداوند است و نه حاصل تلاش بهار؛ همچنین، آب باغبان هم نمیتواند به تنهایی باعث رشد این چمن شود.
نالهام را گر کند شاخ گل حسرت رواست
آنکه آب جلوهاش سرو روان میپرورد
هوش مصنوعی: اگر نالهام را شاخۀ گل حسرت بشنود، این طبیعی است که آنکه زیباییاش مانند آب زندگیبخش سروی را میپروراند، باید چنین باشد.
چشم رحمت دارم از ابری که کمتر قطرهاش
تا قیامت سبزهزار آسمان میپرورد
هوش مصنوعی: من از ابری که فقط با یک یا چند قطرهاش میتواند تا قیامت زمین را سرسبز کند، نگاه مهربان و رحمتی دارم.
گلستانی را که آبش اشک خونآلوده است
باغبان از هر نهالش ارغوان میپرورد
هوش مصنوعی: باغبانی در گلستانی که آب آن اشک خونین است، از هر نهال آن گلهای ارغوانی میپروراند.
مهر مادرزاد دارد طفل روح ما به جسم
این هما در بیضة ما آشیان میپرورد
هوش مصنوعی: طفل روح ما در بدن این هدهد در تخم ما زندگی میکند و پرورش مییابد، به نوعی عشق و محبتی طبیعی دارد.
زان گل عیشی نمیجستم که دایم آسمان
نوبهارم را در آغوش خزان میپرورد
هوش مصنوعی: من از آن گل خبری نمیجستم، چرا که همیشه آسمان بهار من در آغوش خزان زندگیام پرورش مییابد.
در هوای جلوهاش چون بیستون نالیدهام
گرچه ما را حسرت موی میان میپرورد
هوش مصنوعی: در فضای زیبایی او همچون کوه بیستون ناله کردهام، هرچند که حسرت موهای او همیشه در دل من باقی مانده است.
هست عاشق را بهار آفتی هر نوع هست
خضر را آسیب عمر جاودان میپرورد
هوش مصنوعی: عاشق همیشه در خوشی و سرزندگی است و بهار برای او مثل یک آفت محسوب میشود. اما در عوض، خضر که نماد زندگی ابدی است، با این وجود برای او نیز ممکن است آسیبهایی به همراه داشته باشد.
هیچ عضو از فیض بیداد توام بیبهره نیست
حسرت تیغ تو مغز استخوان میپرورد
هوش مصنوعی: هیچ بخشی از نعمت و قدرت تو بینصیب نیست و حسرتی که در اثر تیرگیهای تو ایجاد میشود، به عمق وجود انسان نفوذ میکند.
ریشهها در خاک قم کردیم فیّاض ار چه لیک
شوق ما را در هوای اصفهان میپرورد
هوش مصنوعی: ما در خاک قم ریشهدار شدهایم و از آن بهرهمندیم، اما عشق و علاقه ما به هوای اصفهان باعث رشد و پرورش ما میشود.