شمارهٔ ۲۵۴
مرا پای طلب از رهگذاری خارها دارد
که از هر خار او دل در نظر گلزارها دارد
همای بینیازی سایه بر هر سر نیندازد
گل این باغ ننگ از جلوة دستارها دارد
برای گریه از دل مشت خون جستم چه دانستم
که زیر هر بن مو دیده دریا بارها دارد
ز طوف کعبه میآید دل کافر نهاد من
نشان کعبه اینک بر میان زنّارها دارد
عزیزان یوسفی در کاروان حسن پیدا شد
که یوسف را جمالش چشم بر بازارها دارد
اگر چون سایه در کویش به خاک افتم عجب نبود
که جا خورشید آنجا بر سر دیوارها دارد
رقیب سادهدل از دولت وصل تو مغرورست
نمیداند که این اقبالها ادبارها دارد
تو نازک طبع و بدخوییّ و من بیصبر و بیطاقت
ز من همچون تویی را رام کردن کارها دارد
برو بیرون بر از خاک در او دردسر فیّاض
ز گرد هستیت این آستان آزارها دارد
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مرا پای طلب از رهگذاری خارها دارد
که از هر خار او دل در نظر گلزارها دارد
هوش مصنوعی: من در مسیر جستوجو با مشکلات و موانع زیادی روبرو هستم، اما هر یک از این مشکلات برای من یادآور زیباییها و شگفتیهای زندگی است.
همای بینیازی سایه بر هر سر نیندازد
گل این باغ ننگ از جلوة دستارها دارد
هوش مصنوعی: پرندهای که نماد بینیازی است، بر هیچکس سایه نمیفکند و این گلها از اینکه در معرض نمای ظاهری و تکلفها قرار بگیرند، شرم دارند.
برای گریه از دل مشت خون جستم چه دانستم
که زیر هر بن مو دیده دریا بارها دارد
هوش مصنوعی: از دل مشت خون کشیدم تا اشک بریزم، اما نمیدانستم که هر رشته مو میتواند دریاهایی از اشک را در خود داشته باشد.
ز طوف کعبه میآید دل کافر نهاد من
نشان کعبه اینک بر میان زنّارها دارد
هوش مصنوعی: دل کافر از طوفان کعبه پُر از شور و شوق است و من، نشانه کعبه را همینجا، در میان زنجیرها و بندهایی که به آن متصل شدهام، حس میکنم.
عزیزان یوسفی در کاروان حسن پیدا شد
که یوسف را جمالش چشم بر بازارها دارد
هوش مصنوعی: در بین زیبایانی که به جمع آمدهاند، محبوبی همچون یوسف قابل مشاهده است که زیباییاش، نظرها را در بازارها جلب میکند.
اگر چون سایه در کویش به خاک افتم عجب نبود
که جا خورشید آنجا بر سر دیوارها دارد
هوش مصنوعی: اگر من مانند سایه در کوی تو به زمین بیفتم، شگفتی ندارد که خورشید در آنجا بر دیوارها تابیده باشد.
رقیب سادهدل از دولت وصل تو مغرورست
نمیداند که این اقبالها ادبارها دارد
هوش مصنوعی: رقیب ناآگاه به خوشبختی ناشی از ارتباط با تو مغرور شده است و نمیداند که این خوششانسیها ممکن است به زودی به بدشانسی تبدیل شود.
تو نازک طبع و بدخوییّ و من بیصبر و بیطاقت
ز من همچون تویی را رام کردن کارها دارد
هوش مصنوعی: تو لطیف و حساسی و خُلق و خوی خوبی نداری، اما من آدمی هستم که صبر و طاقت ندارم. برای رام کردن کسی مثل تو، باید تلاش و کار زیاد انجام داد.
برو بیرون بر از خاک در او دردسر فیّاض
ز گرد هستیت این آستان آزارها دارد
هوش مصنوعی: از محل و مکان خود دور شو، چرا که درد و مشکلاتی که از وجود تو ناشی میشود، در اینجا به وفور یافت میشود و این مکان پر از سختیهاست.

فیاض لاهیجی