شمارهٔ ۲۳۵
ببرید زلف گرچه به پای تو سر نهاد
سر باخت هر که از حد خود پا به در نهاد
بیجرم اگر زدی سر زلف اعتراض نیست
هر کس که گشت عاشق روی تو سر نهاد
چشم از رخ تو برنتوانیم داشتن
زلف کج تو بند به پای نظر نهاد
چندان که نارساست، به دلها رساترست
در صید دل کمند تو رسم دگر نهاد
فیّاض مشکل است که از سر به در رود
این عادی بدی که ترا هست در نهاد
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ببرید زلف گرچه به پای تو سر نهاد
سر باخت هر که از حد خود پا به در نهاد
هوش مصنوعی: اگرچه موهایت را ببری، اما من سرم را به پای تو نهادهام. هر کسی که از حدود خود فراتر برود، حتماً خواهد باخت.
بیجرم اگر زدی سر زلف اعتراض نیست
هر کس که گشت عاشق روی تو سر نهاد
هوش مصنوعی: اگر بدون دلیل به موهای معترض تو دست زدم، اشکالی ندارد، زیرا هر کسی که عاشق چهره تو شد، سرش را به پای تو میگذارد.
چشم از رخ تو برنتوانیم داشتن
زلف کج تو بند به پای نظر نهاد
هوش مصنوعی: چشممان را نمیتوانیم از چهره تو برداریم و در عین حال، زلف پیچیدهات هم ما را در دام خود گرفتار کرده است.
چندان که نارساست، به دلها رساترست
در صید دل کمند تو رسم دگر نهاد
هوش مصنوعی: تا زمانی که احساسات ما ناقص و نارسا باشد، تأثیر آن بر دلها بیشتر خواهد بود. در شکار دلها، روشی نوین به کار گرفتهای.
فیّاض مشکل است که از سر به در رود
این عادی بدی که ترا هست در نهاد
هوش مصنوعی: بخشش و عطا کردن کار آسانی نیست، به ویژه برای کسی که در درونش خصیصهها و عادات ناپسند ریشه دوانده است.