گنجور

شمارهٔ ۲۳۰

یک لحظه سر برآر مه من ز خواب صبح
لعل لبی به خنده گشا در جواب صبح
سر بر ندارد از سر بالین دگر ز شوق
یک شب چو آفتاب گر ایی به خواب صبح
چون تیغ نازِ جلوه دهی در کف نگاه
اندازد آفتاب سپر را در آب صبح
طفلی هنوز وقت جهانسوزی تو نیست
گرمی به اعتدال کند آفتاب صبح
یک شب که هست پیش تو فیّاض را درنگ
زین گونه از برای چه باشد شتاب صبح

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یک لحظه سر برآر مه من ز خواب صبح
لعل لبی به خنده گشا در جواب صبح
هوش مصنوعی: به چهره صبح نگاه کن، ای مه من! یک لحظه از خواب بیدار شو و با لبانی سرخ و خندان به صبح پاسخ بده.
سر بر ندارد از سر بالین دگر ز شوق
یک شب چو آفتاب گر ایی به خواب صبح
هوش مصنوعی: دل از خواب بیدار نمی‌شود و سرش را از بالین برنمی‌دارد، مگر اینکه شوقی در دلش باشد. اگر یک شب مانند آفتاب در خواب او بیفتی و صبح برآری، او را بیدار می‌کنی.
چون تیغ نازِ جلوه دهی در کف نگاه
اندازد آفتاب سپر را در آب صبح
هوش مصنوعی: وقتی که زیبایی تو مانند تیغی درخشان باشد، خورشید نیز مانند سپری که در آب صبح منعکس می‌شود، در مقابل نگاهت خیره می‌شود.
طفلی هنوز وقت جهانسوزی تو نیست
گرمی به اعتدال کند آفتاب صبح
هوش مصنوعی: بچه‌ای هنوز به سن و حالتی نرسیده که بخواهد در دنیا درد و رنج ببیند. نور صبحانه آفتاب در حالتی متعادل و ملایم است.
یک شب که هست پیش تو فیّاض را درنگ
زین گونه از برای چه باشد شتاب صبح
هوش مصنوعی: یک شب من در کنار تو هستم، و می‌خواهم بدانی که چرا باید صبح زود شتاب کنم و از کنارت بروم.