شمارهٔ ۲۲۷
درد مرا به عیسی مریم چه احتیاج
ناسوز گشت زخم، به مرهم چه احتیاج
اسباب تیرهروزی من کم نمیشود
بختم بلند باد، به ماتم چه احتیاج
توفان نمی به دامن مژگان من نداد
دریای را به قطرة شبنم چه احتیاج
زخم دلم نمکچش الماس کرده است
هر دم نمکفشانی مرهم چه احتیاج
داغ مرا که نیش ز بیگانه میخورد
هر لحظه زخم کاویِ محرم چه احتیاج
کم کردهای وظیفة درد من ای فلک
بیش ار نمیکنی غم دل، کم چه احتیاج
فیّاض شبنم مژه کشت مرا بس است
این سیلهای اشک دمادم چه احتیاج
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
درد مرا به عیسی مریم چه احتیاج
ناسوز گشت زخم، به مرهم چه احتیاج
هوش مصنوعی: درد من به کمک عیسی مریم نیازی ندارد، زخم من آنچنان سوزانی ندارد که بخواهد به درمان احتیاج داشته باشد.
اسباب تیرهروزی من کم نمیشود
بختم بلند باد، به ماتم چه احتیاج
هوش مصنوعی: تمام مشکلات و سختیهای زندگیام کم نمیشود، اما به خاطر خوشبختیام نیازی به اندوه و غم ندارم.
توفان نمی به دامن مژگان من نداد
دریای را به قطرة شبنم چه احتیاج
هوش مصنوعی: توفان به چشمان من هیچ آبی هدیه نکرد، در حالی که دریا به یک قطره شبنم هم نیازی ندارد.
زخم دلم نمکچش الماس کرده است
هر دم نمکفشانی مرهم چه احتیاج
هوش مصنوعی: زخم دلم به خاطر نمکچشیدن از الماس به قدری عمیق و تلخ شده که هر لحظه نمکفشانی اش باعث میشود نیازی به مرهم نداشته باشم.
داغ مرا که نیش ز بیگانه میخورد
هر لحظه زخم کاویِ محرم چه احتیاج
هوش مصنوعی: دردی که من دارم به خاطر ضربههایی است که از غریبهها میخورم. در این شرایط، دیگر نیازی به کسی نیست که زخمهای من را بررسی کند.
کم کردهای وظیفة درد من ای فلک
بیش ار نمیکنی غم دل، کم چه احتیاج
هوش مصنوعی: ای فلک، تو در کاهش وظیفهام در برابر درد و رنجی که میکشم، کوتاهی کردهای. نگران دل من نباش، چرا که به این احساسات نیاز چندانی ندارم.
فیّاض شبنم مژه کشت مرا بس است
این سیلهای اشک دمادم چه احتیاج
هوش مصنوعی: این شبنمهای مژه که از زیباییهای اوست، کافی است که مرا غمگین کند. این حجم از اشک که مدام میریزد، دیگر نیاز به چیزی ندارد.