شمارهٔ ۲۲۶
درنخواهد داد تن بیماری ما در علاج
گو دماغ خود مسوز اینجا مسیحا در علاج
در فراق خویش ما را اندک اندک خوی ده
درد عشق است این و میباید مدارا در علاج
از مداوای طبیبان جانم آسایش نیافت
زانکه پنهان جمله در زخمند و پیدا در علاج
عشق چون در تب نشاند مغز را در استخوان
عقل را حاصل نگردد غیر سودا در علاج
تشنگان جرعة وصلیم و عاجز ماندهایم
پیش این لبتشنگیها هفت دریا در علاج
تیرهبختیهای ما درمان نگیرد چون کلیم
مینماید گر ید بیضا مسیحا در علاج
پیش درد ما که عالم در علاجش ماندهاند
گر تو ایمایی کنی کافیست تنها در علاج
عمرها شد کز تردّد نگسلد از رغم هم
شوق در افزونی درد و تمنّا در علاج
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
درنخواهد داد تن بیماری ما در علاج
گو دماغ خود مسوز اینجا مسیحا در علاج
هوش مصنوعی: بدن بیمار ما بهبود نمییابد، بنابراین نروید و مغز خود را در اینجا سوزانید. اینجا مسیحا برای درمان وجود دارد.
در فراق خویش ما را اندک اندک خوی ده
درد عشق است این و میباید مدارا در علاج
هوش مصنوعی: در دوری از خود، ما کمکم به درد عشق دچار شدهایم و باید در راه درمان آن صبر و شکیبایی پیشه کنیم.
از مداوای طبیبان جانم آسایش نیافت
زانکه پنهان جمله در زخمند و پیدا در علاج
هوش مصنوعی: از درمان پزشکان هیچ آرامشی برای روحم به دست نیاوردم؛ زیرا همه آنها در دل زخمی دارند، اما راه درمانشان را نشان میدهند.
عشق چون در تب نشاند مغز را در استخوان
عقل را حاصل نگردد غیر سودا در علاج
هوش مصنوعی: عشق وقتی در دل انسان شعلهور میشود، عقل و فکر را به چالش میکشد و تنها به جنون و دیوانگی منتهی میشود و نه به درمان یا راه حلی منطقی.
تشنگان جرعة وصلیم و عاجز ماندهایم
پیش این لبتشنگیها هفت دریا در علاج
هوش مصنوعی: ما عطشزدهایم و به دنبال وصال محبوب هستیم، اما در برابر این لبهای تشنه ناتوان ماندهایم. برای درمان این تشنگی، حتی هفت دریا هم کافی نیست.
تیرهبختیهای ما درمان نگیرد چون کلیم
مینماید گر ید بیضا مسیحا در علاج
هوش مصنوعی: بدبختیهای ما درمانپذیر نیستند، زیرا مانند کلیم، اگر حتی ید بیضا (نشانه معجزه) نیز در بهبود وضعیت ما وجود داشته باشد، مؤثر نخواهد بود.
پیش درد ما که عالم در علاجش ماندهاند
گر تو ایمایی کنی کافیست تنها در علاج
هوش مصنوعی: اگر تو بخواهی و اراده کنی، برای درمان درد ما کافی است، چرا که دیگران در درک و درمان این درد ناتوان ماندهاند.
عمرها شد کز تردّد نگسلد از رغم هم
شوق در افزونی درد و تمنّا در علاج
هوش مصنوعی: سالها گذشت و این تردید نتوانست از شوق من کم کند، در حالی که دردی در دل دارم و آرزو دارم که بهبود یابم.