شمارهٔ ۲۱۹
میفزاید عشق من هر دم چو حسن کاملت
کم شود صبر از دلم هر روز چون رحم از دلت
کُشتة ناز ترا آرام نبود بعد مرگ
در قیامت مضطرب از خاک خیزد بسملت
گر دلت سنگست من هم آتشم، پردور نیست
از فسون عشق اگر جا کرده باشم در دلت
گر تغافل گوشة دامن کشد ناز ترا
قصد قتل عاشقان دارد نگاه غافلت
در میان رندی و زهد تو نتوان فرق کرد
خوش دگر فیّاض درهم رفته حق و باطلت
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
میفزاید عشق من هر دم چو حسن کاملت
کم شود صبر از دلم هر روز چون رحم از دلت
هوش مصنوعی: عشق من هر لحظه بیشتر میشود و با هر بار که زیبایی کامل تو کم میشود، صبر من نیز از دل برمیخیزد. هر روز، مانند رحم و دلسوزی تو، نیروی تحمل من کاهش مییابد.
کُشتة ناز ترا آرام نبود بعد مرگ
در قیامت مضطرب از خاک خیزد بسملت
هوش مصنوعی: محبت و دلباختگی به تو پس از مرگ را در قیامت آرام نمیگیرد؛ بلکه از خاک برمیخیزد و نگران و مضطرب خواهد بود.
گر دلت سنگست من هم آتشم، پردور نیست
از فسون عشق اگر جا کرده باشم در دلت
هوش مصنوعی: اگر قلبت سخت و بیاحساس است، من هم همانند آتش خواهم بود. عشق به قدری جاذبه دارد که اگر در قلبت جایی داشته باشم، فاصلهای بین ما وجود نخواهد داشت.
گر تغافل گوشة دامن کشد ناز ترا
قصد قتل عاشقان دارد نگاه غافلت
هوش مصنوعی: اگر نادیدهگیری زیباییها، عطر لطافت تو را برباید، بیتوجهیات به عاشقان، در واقع به قتل آنها میاندیشد.
در میان رندی و زهد تو نتوان فرق کرد
خوش دگر فیّاض درهم رفته حق و باطلت
هوش مصنوعی: در میانهٔ رفتارهای ریاکارانه و زهد واقعی، نمیتوان تفاوتی قائل شد. خوشا به حال کسی که در کنار بخشندگی، حقیقت و باطل را درهم میآمیزد.