شمارهٔ ۲۱۰
نوبهار من که هر خار مرا گل کرد و رفت
نالهام را در فراق خویش بلبل کرد و رفت
باد گلزار جمالش ایمن از خاشاکِنقص
آنکه هر خاشاک ما را دستة گل کرد و رفت
فکرها دارد برای من بهر حسنی بهار
تا نپنداری که در کارم تغافل کرد و رفت
گر پریشان است حرفم در غم او، دور نیست
هر نفس را بر لب من شاخ سنبل کرد و رفت
آسمان گر با سمندش برنیاید دور نیست
آفتاب از طبل باز او تنزل کرد و رفت
هر سر خاری درین وادی بهار خرّمی است
ابر احسانش عجب عرض تجمّل کرد و رفت
حلقة فتراک کمتر از شکنج طرّه نیست
میتوان آنجا خیال چین کاکل کرد و رفت
لذّت دیگر بود در اضطراب دیدنش
جلوهاش آرام را محو تزلزل کرد و رفت
من کجا و صبر و طاقت اینقدرها در فراق
برگ کاهم را غمش کوه تحمّل کرد و رفت
مستطیع کعبة اخلاص گشتن مشکل است
دل درین ره تکیه بر زاد توکّل کرد و رفت
همّت آزادگان صید کمند و دام نیست
مشکل است این راه، میباید تحمّل کرد و رفت
صحبت نواب خان فیّاض صیادی خوش است
در چنین دامی توان ترک تعقل کرد و رفت
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نوبهار من که هر خار مرا گل کرد و رفت
نالهام را در فراق خویش بلبل کرد و رفت
هوش مصنوعی: بهار زندگی من که همه دردها و غمهایم را به زیبایی تبدیل کرد و از بین برد، حالا تنها صدای نالهام را در دوری خود به صدایی دلنشین مانند بلبل تبدیل کرده و رفته است.
باد گلزار جمالش ایمن از خاشاکِنقص
آنکه هر خاشاک ما را دستة گل کرد و رفت
هوش مصنوعی: نسیم خوشبوی چهرهاش از نقصهایی که در اطرافش هست، در امان است؛ چراکه هر نقصی که در ما وجود دارد، به طرز زیبایی ما را به گلهای خوشبو تبدیل کرده و رفته است.
فکرها دارد برای من بهر حسنی بهار
تا نپنداری که در کارم تغافل کرد و رفت
هوش مصنوعی: فکرها و نیتهای خوب برای من به مانند بهار است، تا اینکه گمان نکنی در کارم بیتوجهی کرده و رفتهام.
گر پریشان است حرفم در غم او، دور نیست
هر نفس را بر لب من شاخ سنبل کرد و رفت
هوش مصنوعی: اگر سخنانم در غم او نامنسجم است، نباید تعجب کرد؛ زیرا هر لحظه که نفس میکشم، یاد او را به یاد میآورم و این احساس دردناک در من باقیاست.
آسمان گر با سمندش برنیاید دور نیست
آفتاب از طبل باز او تنزل کرد و رفت
هوش مصنوعی: اگر آسمان با شتاب و قدرت به جلو حرکت کند، دور از انتظار نیست که خورشید نیز از جایگاه خود پایین بیاید و برود.
هر سر خاری درین وادی بهار خرّمی است
ابر احسانش عجب عرض تجمّل کرد و رفت
هوش مصنوعی: هر فردی در این دنیای پر از سختی و مشکلات، میتواند نشانهای از زندگی و خوشبختی باشد. باران رحمت و لطف الهی، بهجز احساس زیبایی و شکوه، چیزی فراتر را نیز به ارمغان میآورد و میرود.
حلقة فتراک کمتر از شکنج طرّه نیست
میتوان آنجا خیال چین کاکل کرد و رفت
هوش مصنوعی: پُرِ هیاهو و زیبایی حلقههای مو کمتر از پیچ و تابهای زیبای دیگر نیست. میتوان در آن مکان به راحتی در خیال خود در آرزوی چین و چروکهای جذاب موها سفر کرد.
لذّت دیگر بود در اضطراب دیدنش
جلوهاش آرام را محو تزلزل کرد و رفت
هوش مصنوعی: دیدن او با تمام اضطرابش لذتی متفاوت دارد، چهرهاش که آرام به نظر میرسد، همه تزلزلها و بیقراریها را از بین میبرد و میگذرد.
من کجا و صبر و طاقت اینقدرها در فراق
برگ کاهم را غمش کوه تحمّل کرد و رفت
هوش مصنوعی: من کجا و چه اندازه میتوانم در جدایی از برگ کاهم صبر و تحمل داشته باشم؟ غم آن تا حدی سنگین بود که طاقتِ من را شکست و رفت.
مستطیع کعبة اخلاص گشتن مشکل است
دل درین ره تکیه بر زاد توکّل کرد و رفت
هوش مصنوعی: رسیدن به کعبهی خلوص و اخلاص کار سختی است. اما دل در این مسیر با تکیه به توکل، ادامهی راه را بر میگزیند و پیش میرود.
همّت آزادگان صید کمند و دام نیست
مشکل است این راه، میباید تحمّل کرد و رفت
هوش مصنوعی: آزادگان به دنبال هوی و هوس نیستند و هدفشان فراتر از مشکلات و موانع است. این مسیر سخت و چالشبرانگیز است، اما برای رسیدن به هدف باید صبر و استقامت داشت و پیش رفت.
صحبت نواب خان فیّاض صیادی خوش است
در چنین دامی توان ترک تعقل کرد و رفت
هوش مصنوعی: حرفهای نواب خان فیاض صیادی بسیار دلپذیر و جذاب است. در چنین شرایطی، انسان ممکن است حتی به فکر و تعقل خود پشت کند و به صحنههای زیبا و سرگرمکننده زندگی روی آورد.

فیاض لاهیجی