گنجور

شمارهٔ ۲۰۹

شور جنونم از سر این بخت شوم رفت
فرّ همای عشق به تاراج بوم رفت
با کشت ما که آبخورش آتش دلست
سرگرم شد سموم و ستم بر سموم رفت
فال خرابی غم او می‌زند دلم
آسودگی ز طالع این مرزوبوم رفت
افکند سایه بار غمت بر وجود ما
آتش دگر به تربیت شمع و موم رفت
فیّاض تا چه فتنه دهد روزِ خطِّ یار
اینک سپاه زنگ به تاراج روم رفت

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شور جنونم از سر این بخت شوم رفت
فرّ همای عشق به تاراج بوم رفت
هوش مصنوعی: شوق و هیجان من به خاطر این سرنوشت بد از بین رفت و آرزوی عشق من همچون پرنده‌ای از دست رفت و به سرزمین دیگر پرواز کرد.
با کشت ما که آبخورش آتش دلست
سرگرم شد سموم و ستم بر سموم رفت
هوش مصنوعی: محصول ما که نیاز به آب دارد و دل را می‌سوزاند، باعث به وجود آمدن آتش‌های سوزان و فشارهای زیادی شده و در نتیجه بر زحمت‌های موجود افزوده می‌شود.
فال خرابی غم او می‌زند دلم
آسودگی ز طالع این مرزوبوم رفت
هوش مصنوعی: دل من تحت تأثیر مشکلات و غم‌های او قرار دارد و زندگی راحت و آرام من به خاطر سرنوشت این سرزمین از بین رفته است.
افکند سایه بار غمت بر وجود ما
آتش دگر به تربیت شمع و موم رفت
هوش مصنوعی: غم تو بر وجود ما سنگینی می‌کند و دیگر در دل ما آتشی روشن نیست، مثل شمعی که در اثر گرما نرم می‌شود.
فیّاض تا چه فتنه دهد روزِ خطِّ یار
اینک سپاه زنگ به تاراج روم رفت
هوش مصنوعی: دست قدرت خداوند تا چه حد می‌تواند روز تصمیم‌گیری یار ایجاد آشوب کند. در این لحظه، سپاهیان زنگ به سوی رومیان دستبرد زدند.