شمارهٔ ۲۱
بسکه افسردگی از هجر تو شد پیشة ما
کان یاقوت بود بیتو رگ و ریشة ما
تا نباشد به نظر چهرة افروختهای
خون معنی نزند جوش در اندیشة ما
نتوان برد به هر کاوشی از جا ما را
رگ لعلیم که در سنگ بود ریشة ما
پی ما گیر و دلیرانه درآ در صف عشق
روبه وهمِ ترا شیر کند بیشة ما
با همه سادهدلی غم چو امانت سپرد
پرده بر رنگ رخ میندرد شیشة ما
رگ لعلی نتوان یافت درین کان فیّاض
هم ز خونِ سرِ ما سرخ شود تیشة ما
اطلاعات
وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بسکه افسردگی از هجر تو شد پیشة ما
کان یاقوت بود بیتو رگ و ریشة ما
هوش مصنوعی: افسردگی ناشی از فراق تو آنقدر به زندگیمان عادت کرده که همچون یک عوعو درون ما رسوخ کرده است. زمانی که بدون تو بودیم، مانند گوهرهای قیمتی درخشان و باارزش بودیم، اما حالا تنها رنج و ناراحتی را تجربه میکنیم.
تا نباشد به نظر چهرة افروختهای
خون معنی نزند جوش در اندیشة ما
هوش مصنوعی: تا زمانی که چهرۀ روشنی وجود نداشته باشد، خون در افکار ما به تلاطم و هیجان نمیافتد.
نتوان برد به هر کاوشی از جا ما را
رگ لعلیم که در سنگ بود ریشة ما
هوش مصنوعی: ما نمیتوانیم به سادگی از هر جایی از خودمان فاصله بگیریم زیرا در درون ما، اصلیت و هویتی وجود دارد که مانند رگ وجودیامان در سنگ ریشه دوانده است.
پی ما گیر و دلیرانه درآ در صف عشق
روبه وهمِ ترا شیر کند بیشة ما
هوش مصنوعی: در جستجوی ما با شجاعت و استقامت وارد عرصه عشق شو که جنگل دل ما با قدرت وتجربه، تو را پشتیبانی میکند.
با همه سادهدلی غم چو امانت سپرد
پرده بر رنگ رخ میندرد شیشة ما
هوش مصنوعی: با وجود تمام سادگی و خوشدلی، دل ما غم را مثل یک امانت به دست دارد و پردهی روی چهرهمان هیچوقت رنگ رخسارهمان را نمیشکند.
رگ لعلی نتوان یافت درین کان فیّاض
هم ز خونِ سرِ ما سرخ شود تیشة ما
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به زیبایی و بینظیری خود اشاره میکند و میگوید که مانند لعل، ارزش و زیبایی آنها بسیار بالاست. همچنین اشاره میکند که در این منبع پرروزی، اگرچه سرچشمه از خون و رنج اوست، اما همچنان رنگ و روی جذاب خود را حفظ کرده است. به نوعی، او از سختیها و تجربیات تلخ زندگیاش برای خلق زیبایی و هنر بهره میبرد.