گنجور

شمارهٔ ۲۰۱

راه دراز وصل تو غیر از خطر نداشت
هر کس که پا نهاد در آن فکر سر نداشت
غیرت برم به صورت آیینه کانچنان
محو رخ تو بود که چشم از تو برنداشت
ما را هوای دوست به فکر جنون فکند
سودای عشق بود و علاج دگر نداشت
هر چند گرد عرصهٔ گردون برآمدیم
این شهربند آینه راهی به در نداشت
فیّاض آخر از تو به حرمان فرار کرد
بیچاره تاب جور ازین بیشتر نداشت

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

راه دراز وصل تو غیر از خطر نداشت
هر کس که پا نهاد در آن فکر سر نداشت
هوش مصنوعی: مسیر وصل به تو جز خطر چیزی نداشت، هر کسی که پا به این راه گذاشت، در واقع در آن اندیشه‌ای نداشت.
غیرت برم به صورت آیینه کانچنان
محو رخ تو بود که چشم از تو برنداشت
هوش مصنوعی: غیرتم به اندازه‌ای است که مانند آیینه، تا این حد شیفته‌ی چهره‌ات شده‌ام که نتوانستم چشمانم را از تو بگیرم.
ما را هوای دوست به فکر جنون فکند
سودای عشق بود و علاج دگر نداشت
هوش مصنوعی: ما به خاطر عشق و دوستی، به فکر دچار شده‌ایم و هیچ درمان دیگری برای این وضعیت وجود ندارد.
هر چند گرد عرصهٔ گردون برآمدیم
این شهربند آینه راهی به در نداشت
هوش مصنوعی: با اینکه در زندگی ما در دنیای پرهیاهو و تغییرات زیادی را تجربه کرده‌ایم، اما این شهر و محیطی که در آن هستیم، هیچ راهی برای فرار از واقعیت و دشواری‌ها ندارد.
فیّاض آخر از تو به حرمان فرار کرد
بیچاره تاب جور ازین بیشتر نداشت
هوش مصنوعی: سخاوت و بخشش تو باعث شد که بیچاره از دست درد و رنج فرار کند، زیرا بیشتر از این تحمل نداشت.