گنجور

شمارهٔ ۱۸۱

حسن صورت از بتان چون طبع آتشناک نیست
خانه‌سوز صبر من جز شعلة ادراک نیست
پاکی دامانِ حسن از دولت شرم و حیاست
بی‌حیا گر دامن آیینه باشد پاک نیست
روی گرمی مجلسم هرگز ز شمع کس ندید
مجلس افروزی مرا چون آه آتشناک نیست
غیر گو آسوده‌خاطر بگذرد از پیش ما
آتش ما را دماغ خصمی خاشاک نیست
در کف اندیشة ما کار اسطرلاب کرد
پیش ما جام جمی بهتر ز برگ تاک نیست
در سر کوی بتان از اشک آتش جوش ما
مشت خاکی نیست کانجا اخگری در خاک نیست
تا درین غمخانه‌ای فیّاض با محنت بساز
نوشداروی طرب در حقّة افلاک نیست
گریه را بی‌کاوش مژگانت آب و رنگ نیست
ناله بی‌کیفیّت درد تو سیر آهنگ نیست
کی لب ناکام رنگ از بوسة او می‌برد
زآنکه در بازارِ دست او حنا را رنگ نیست
پای لغزی در ره عقل است ورنه با جنون
بوسه را ره بر دم شمشیر برّان تنگ نیست
گام اول منزل عجزست در وادی عشق
ماندگی‌ها اندرین ره بستة فرسنگ نیست
رهروان را پا نمی‌آید ز شادی بر زمین
در ره دیوانگی فیّاض باک از سنگ نیست

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

حسن صورت از بتان چون طبع آتشناک نیست
خانه‌سوز صبر من جز شعلة ادراک نیست
هوش مصنوعی: زیبایی صورت معشوقان مانند طبع آتشین نیست. صبر من فقط شعله‌ای از درک و فهم است که می‌سوزاند.
پاکی دامانِ حسن از دولت شرم و حیاست
بی‌حیا گر دامن آیینه باشد پاک نیست
هوش مصنوعی: اگرچه حسن از فضیلت و پاکی برخوردار است، بی‌حیا بودن او و نداشتن شرم باعث می‌شود که حتی دامن آیینه هم دیگر پاک به نظر نرسد.
روی گرمی مجلسم هرگز ز شمع کس ندید
مجلس افروزی مرا چون آه آتشناک نیست
هوش مصنوعی: هیچ‌کس در مجالس من، مانند شمع روشنی نداشته است، زیرا شور و شوق من به اندازه شعله‌ی آتش سوزان است.
غیر گو آسوده‌خاطر بگذرد از پیش ما
آتش ما را دماغ خصمی خاشاک نیست
هوش مصنوعی: غیر از ما کس دیگری نمی‌تواند به راحتی از کنار ما عبور کند. آتش ما به قدری قوی است که هیچ‌کس نمی‌تواند در برابرش مقاومتی داشته باشد.
در کف اندیشة ما کار اسطرلاب کرد
پیش ما جام جمی بهتر ز برگ تاک نیست
هوش مصنوعی: در فکر ما، اسطرلاب به کار افتاده و نشان می‌دهد که هیچ چیزی بهتر از جام جمی نیست، حتی برگ تاک.
در سر کوی بتان از اشک آتش جوش ما
مشت خاکی نیست کانجا اخگری در خاک نیست
هوش مصنوعی: در محله معشوقان، اشک‌های ما به مانند آتش می‌جوشد و ما تنها خاک نیستیم؛ زیرا در اینجا خاکی وجود ندارد که در آن شعله‌ای خاموش شده باشد.
تا درین غمخانه‌ای فیّاض با محنت بساز
نوشداروی طرب در حقّة افلاک نیست
هوش مصنوعی: در این مکان غم‌انگیز، که با احساسات سخت و مشکلات پر شده، خوشی و شادی چنان نایاب است که انگار دارویی برای بیماری‌های روحی و روانی وجود ندارد.
گریه را بی‌کاوش مژگانت آب و رنگ نیست
ناله بی‌کیفیّت درد تو سیر آهنگ نیست
هوش مصنوعی: گریه بدون کنکاش و تفکر در چشمان تو هیچ اثر و ارزشی ندارد و ناله‌ای که کیفیت نداشته باشد، به هیچ وجه نمی‌تواند نشان‌دهنده درد تو باشد و در واقع احساسات عمیق را بیان نمی‌کند.
کی لب ناکام رنگ از بوسة او می‌برد
زآنکه در بازارِ دست او حنا را رنگ نیست
هوش مصنوعی: او که به خاطر ناکامی در عشق نمی‌تواند رنگ بوسه را از لبش بگیرد، زیرا در دنیای عشق او، هیچ چیزی به زیبایی و جذابیت نیست که توجهش را جلب کند.
پای لغزی در ره عقل است ورنه با جنون
بوسه را ره بر دم شمشیر برّان تنگ نیست
هوش مصنوعی: اگر انسان از عقل و تفکر خود غافل شود، ممکن است دچار لغزش شود. در غیر این صورت، عشق و جنون هیچ مانعی ندارند و حتی با خطراتی مانند تیغ تیز نیز مواجه نمی‌شوند.
گام اول منزل عجزست در وادی عشق
ماندگی‌ها اندرین ره بستة فرسنگ نیست
هوش مصنوعی: در ابتدا، در عشق، انسان احساس ناتوانی و ضعف می‌کند و در این مسیر، موانع و دشواری‌هایی وجود دارد که قابل شمارش نیستند.
رهروان را پا نمی‌آید ز شادی بر زمین
در ره دیوانگی فیّاض باک از سنگ نیست
هوش مصنوعی: سفر کنندگان در مسیر دیوانگی از خوشحالی بر روی زمین نمی‌افتند، زیرا در این راه، بزدلی و نگران بودن از برخورد با سنگ‌ها معنا ندارد.