گنجور

شمارهٔ ۱۷۹

عشق میدانی است کانجا غیر مردی کار نیست
چشم بر کردار باشد گوش بر گفتار نیست
تا شدم عاشق ندیدم یک نفس آسودگی
آفتاب عاشقان را سایة دیوار نیست
بخت بی‌باکانه هر سر می‌خرامد بی‌نقاب
خاطرش جمع است کس را دیدة بیدار نیست
عشق او آهسته می‌گوید به آواز بلند
هر که کاری دارد او را با غم ما کار نیست
بیقراران را به پای ضعف مانند غبار
بر هوا رفتار هست و بر زمین رفتار نیست
چون سبکروحی دلیلی نیست عشق پاک را
کوه اگر عاشق شود بر خاطر کس بار نیست
در دیار عشق اگر امروز می‌جنبد سری
شور منصوری چرا در پای تخت دار نیست!
سرمة بیگانگی از دیده تا شستم به خون
هر کجا دیدم به غیر از جلوة دلدار نیست
یک قدم تا برنگردی سیر نتوانیش دید
زانکه جز نزدیکی اینجا مانع دیدار نیست
مردمان در خواب آسایش ز غفلت رفته‌اند
گر مسیحا درد نشناسد کسی بیمار نیست
از من ای فیّاض اگر منصور را دیدی بگو
عکس بر آیینه افتادست رنگ یار نیست

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عشق میدانی است کانجا غیر مردی کار نیست
چشم بر کردار باشد گوش بر گفتار نیست
هوش مصنوعی: عشق موضوعی است که تنها افرادی دلیر و شجاع در آن کامیاب می‌شوند و در این راه، باید به اعمال خود توجه کرد و به حرف‌ها و گفتارها اعتماد نداشت.
تا شدم عاشق ندیدم یک نفس آسودگی
آفتاب عاشقان را سایة دیوار نیست
هوش مصنوعی: از زمانی که عاشق شدم، هیچ لحظه‌ای آرامش نداشته‌ام. عشق مانند آفتابی است که سایه‌ای بر دیوار ندارد.
بخت بی‌باکانه هر سر می‌خرامد بی‌نقاب
خاطرش جمع است کس را دیدة بیدار نیست
هوش مصنوعی: بخت بدون هیچ ترسی به جلو می‌رود و در معرض نمایش است، زیرا دلش آرامش دارد و کسی نیست که با چشمی بیدار به او نگاه کند.
عشق او آهسته می‌گوید به آواز بلند
هر که کاری دارد او را با غم ما کار نیست
هوش مصنوعی: عشق او به آرامی فریاد می‌زند که هر کسی مشکلی دارد، از غم ما بی‌خبر باشد.
بیقراران را به پای ضعف مانند غبار
بر هوا رفتار هست و بر زمین رفتار نیست
هوش مصنوعی: افراد بی‌قرار مانند غباری هستند که در هوا معلق‌اند و بر زمین قرار ندارند، نشان‌دهنده ناپایداری و عدم ثبات آن‌هاست.
چون سبکروحی دلیلی نیست عشق پاک را
کوه اگر عاشق شود بر خاطر کس بار نیست
هوش مصنوعی: وقتی که روحی آزاد و سبک‌بار وجود دارد، نیازی به دلیل برای عشق خالص نیست. حتی اگر کوهی هم عاشق شود، این عشق بر دوش کسی سنگینی نمی‌کند.
در دیار عشق اگر امروز می‌جنبد سری
شور منصوری چرا در پای تخت دار نیست!
هوش مصنوعی: در سرزمین عشق، اگر امروز کسی سر و صدایی دارد و شور و هیجان به پا کرده، چرا در مرکز حکومت و در جایگاه قدرت حضور ندارد؟
سرمة بیگانگی از دیده تا شستم به خون
هر کجا دیدم به غیر از جلوة دلدار نیست
هوش مصنوعی: چشم‌های من پر از غم و درد بیگانگی شده و هر جا که نگاه می‌کنم جز زیبایی معشوق چیزی نمی‌بینم.
یک قدم تا برنگردی سیر نتوانیش دید
زانکه جز نزدیکی اینجا مانع دیدار نیست
هوش مصنوعی: اگر یک قدم به عقب برگردی، نمی‌توانی زیبایی‌ها را ببینی، زیرا تنها چیزی که بین ما فاصله انداخته، دوری و جدایی است.
مردمان در خواب آسایش ز غفلت رفته‌اند
گر مسیحا درد نشناسد کسی بیمار نیست
هوش مصنوعی: مردم در خواب غفلت به سر می‌برند و از آرامش بی‌خبرند. اگر کسی به درستی دردها و مشکلات را حس نکند، به نظر می‌رسد که هیچ بیماری وجود ندارد.
از من ای فیّاض اگر منصور را دیدی بگو
عکس بر آیینه افتادست رنگ یار نیست
هوش مصنوعی: اگر تو ای بخشنده، منصور را دیدی، به او بگو که تصویرش بر روی آینه افتاده و این رنگ فرحبخش، رنگ یار نیست.