گنجور

شمارهٔ ۱۷۰

چون مُهر لب به شکوة آن تندخو شکست
رنگ حیا به چهرة محجوب او شکست
دل کرد آرزو که ببوسد لبش به خواب
صد جا ز بیم، رنگِ رخ آرزو شکست
چون گل جگر ز هجر ویم لخت لخت ریخت
دل همچو غنچه در غم او تو بتو شکست
تن خاک گشت و جان به هوای تو پایدار
صد شکر می نریخت اگرچه سبو شکست
فیّاض چون نهان کنم این غم! که بارها
رنگ رخ مرا نگهش رو به رو شکست

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چون مُهر لب به شکوة آن تندخو شکست
رنگ حیا به چهرة محجوب او شکست
هوش مصنوعی: وقتی که لب‌ها به شکایت آن فرد عصبانی باز شدند، رنگ حیا و خجالت بر چهره‌ی خانم باوقار او ریخت.
دل کرد آرزو که ببوسد لبش به خواب
صد جا ز بیم، رنگِ رخ آرزو شکست
هوش مصنوعی: دل آرزو داشت که در خواب لبش را ببوسد، اما از ترس اینکه مبادا رنگ رخسارش از آرزو بپرد، در صد جا دچار شکست شد.
چون گل جگر ز هجر ویم لخت لخت ریخت
دل همچو غنچه در غم او تو بتو شکست
هوش مصنوعی: شبیه گل، به خاطر جدایی‌ام، جگرم تکه‌تکه شد و دل‌ام مانند غنچه‌ای در غم او نازک و شکست خورده است.
تن خاک گشت و جان به هوای تو پایدار
صد شکر می نریخت اگرچه سبو شکست
هوش مصنوعی: تن من از خاک ساخته شده و روح من به عشق تو استوار و محکم است. حتی اگر سبو (ظرف) بشکند و شکر (عشق و شکرگزاری) نریزد، من همچنان شکرگزار تو هستم.
فیّاض چون نهان کنم این غم! که بارها
رنگ رخ مرا نگهش رو به رو شکست
هوش مصنوعی: چگونه می‌توانم این غم را پنهان کنم؟ وقتی که بارها رنگ چهره‌ام در برابر نگاه او خراب شده است.