گنجور

شمارهٔ ۱۶۵

چه شد که عشوه دگر مست خویشتن‌داریست
کرشمه صید فریبی نگاه پرکاریست
بلا به چین سر زلف غمزه زندانیست
اجل به سایة مژگان ناز زنهاریست
مدار ناله به مرغوله‌های زنجیرست
قرار گریه به پیمانه‌های سرشاریست
من از تبسّم مژگان ناز دانستم
که زخم تیر نگاه تو در دلم کاریست
دگر به پیش تو خود را به خواب می‌بینم
ندانم این‌که به خوابست یا به بیداریست
جهانیان همه حیران کار و بار منند
کسی که کار من آسان گرفته دستاریست
هوای چشم تو پنهان نمی‌توان کردن
که جلوة گل مستی همیشه دشواریست
شد از ادای زلیخا و یوسف این معلوم
که حسن پرده‌نشین است و عشق بازاریست
دمید سبزة خط گرد عارضش فیّاض
تو فارغی و هنوز اول گرفتاریست

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چه شد که عشوه دگر مست خویشتن‌داریست
کرشمه صید فریبی نگاه پرکاریست
هوش مصنوعی: چرا امروز آن شخصیت جذاب و دلربا دیگر نمی‌تواند خود را کنترل کند؟ این چشمان فریبنده و پرجنب و جوش به مانند دام‌هایی برای شکار کردن دل‌هاست.
بلا به چین سر زلف غمزه زندانیست
اجل به سایة مژگان ناز زنهاریست
هوش مصنوعی: جذابیت و زیبایی‌های چشمان عاشقانه، همچون زندانی است که دل را به اسارت گرفته، در حالی که تقدیر نیز به خاطر لبه‌های نازک مژه‌ها هشدار می‌دهد و باید مراقب بود.
مدار ناله به مرغوله‌های زنجیرست
قرار گریه به پیمانه‌های سرشاریست
هوش مصنوعی: نگرانی و ناله به مانند زنجیرهایی است که انسان را محدود می‌کند و نمی‌گذارد از شرایطش رهایی یابد. همچنین، اشک و افسوس به اندازه‌ای سرشار است که به‌راحتی در پیمانه نمی‌گنجد و همواره ادامه دارد.
من از تبسّم مژگان ناز دانستم
که زخم تیر نگاه تو در دلم کاریست
هوش مصنوعی: من از لبخندهای چشم‌های زیبا فهمیدم که نگاه تو در دل من جراحتی عمیق به جا گذاشته است.
دگر به پیش تو خود را به خواب می‌بینم
ندانم این‌که به خوابست یا به بیداریست
هوش مصنوعی: من اکنون در برابر تو خودم را در حال خواب می‌بینم و نمی‌دانم این حالت خواب است یا بیداری.
جهانیان همه حیران کار و بار منند
کسی که کار من آسان گرفته دستاریست
هوش مصنوعی: همه مردم به شگفتی مشغول زندگی و کار من هستند، ولی کسی که کارهای من را ساده و راحت گرفته، همانند کسی است که عمامه بر سر دارد.
هوای چشم تو پنهان نمی‌توان کردن
که جلوة گل مستی همیشه دشواریست
هوش مصنوعی: نمی‌توانم هوای چشمان تو را پنهان کنم، زیرا جلوهٔ زیبایی که از گل ساطع می‌شود، همیشه سخت و دشوار است.
شد از ادای زلیخا و یوسف این معلوم
که حسن پرده‌نشین است و عشق بازاریست
هوش مصنوعی: اینکه از داستان زلیخا و یوسف به این نتیجه رسیده‌ایم که زیبایی در خفا و عشق در بازار وجود دارد، نشان می‌دهد که عشق و زیبایی واقعی در زندگی اجتماعی و عمومی به روشنی خود را نمایان می‌کند.
دمید سبزة خط گرد عارضش فیّاض
تو فارغی و هنوز اول گرفتاریست
هوش مصنوعی: سبزه‌ای که از خط دور صورتش می‌درخشد، نشان از جمالی دارد که سرازیر است؛ اما تو هنوز از این زیبایی بی‌خبر و در ابتداي اسارت آن قرار داری.