شمارهٔ ۱۶۰
مگو ز عقل که دام فریب خودراییست
مبین به علم که آیینة خودآراییست
کسی که بادة تحقیق خورده میداند
که اعتراف به جهل از کمال داناییست
جهان ز حیرت حسن تو نقش دیوارست
فضای دهر به عهد تو کُنج تنهاییست
تمام دهر زآزادهای نشان ندهد
که سرو هم به چمن زیر بار رعناییست
به دست وصل دل پارهپارهای دارم
که خون تپیدهتر از حسرت تماشاییست
اگرچه عقل جنونپرور و جنون خودروست
به گل چه باج دهد لالهای که صحراییست؟
تصرّفی که دلم از جمال لیلی دید
هنوز مجنون سرگرم دشتپیماییست
نظارهام ز تو گل چید و جای رنجش نیست
به باغبان نکند عیب کس، که یغماییست
به هر چه مینگرم روی اوست در نظرم
که گفته است طلبکار یار، هر جاییست؟
نظارگان تو سر در کف خطر دارند
که هر نگاه تو خونیّ صد تماشاییست
ز بیمضایقگیهای عشق دانستم
که بر جنون نزدن نقص در شکیباییست
زلاف محرمی کوی دوست شد معلوم
که عقل با همه تمکین هنوز سوداییست
چنین که از تو گل و لاله میفریبندم
سزد که طعنه زند دشمنم که هر جاییست
مرا دلیست که چون قطره لجّهآشامست
چه نقص کشتی گرداب را که دریاییست
به یمن همّت بدنامی از خطر رستم
که پردهپوشی عشق است هر چه رسواییست
به ذوق گوشهنشینی مبند دل زنهار
که سعی گمشدگیها تلاش پیداییست
به محفلی که هنر عیبپوش شد فیّاض
ندیدن هنر خویش عین بیناییست
بست دوست ز دنیا و آخرت فیّاض
سخن یکیست دگرها عبارتآراییست
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مگو ز عقل که دام فریب خودراییست
مبین به علم که آیینة خودآراییست
هوش مصنوعی: هرگز نگو عقل تو در دام فریب افتاده است، و به علم نیز نگو که فقط تظاهر به زیبایی است.
کسی که بادة تحقیق خورده میداند
که اعتراف به جهل از کمال داناییست
هوش مصنوعی: کسی که به دنبال حقیقت و دانش است، میفهمد که اعتراف به نادانی خود، نشانهای از داشتن درک و آگاهی واقعی است.
جهان ز حیرت حسن تو نقش دیوارست
فضای دهر به عهد تو کُنج تنهاییست
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی و جاذبه تو، جهان مانند طرحی بر روی دیواری است و زمان به خاطر تو، به یک گوشه تنهایی تبدیل شده است.
تمام دهر زآزادهای نشان ندهد
که سرو هم به چمن زیر بار رعناییست
هوش مصنوعی: تمام دوران زندگی افرادی که آزاد و رها هستند، نمیتواند نشان دهد که حتی در میان زیباییها و ظرافتها، همچون سرو که در میان باغ میروید، باید با تحمل بار و سختیها مواجه شوند.
به دست وصل دل پارهپارهای دارم
که خون تپیدهتر از حسرت تماشاییست
هوش مصنوعی: من قلبی زخمی و پاره دارم که از شدت حسرت و آرزو، مانند خونی جوشیده و پرشور است.
اگرچه عقل جنونپرور و جنون خودروست
به گل چه باج دهد لالهای که صحراییست؟
هوش مصنوعی: هرچند عقل موجب به وجود آمدن جنون میشود و جنون هم آزادی و بیخیالی به همراه دارد، اما لالهای که در صحرا رشد کرده، چرا باید به گل اجازهی کوچکترین بدهم؟
تصرّفی که دلم از جمال لیلی دید
هنوز مجنون سرگرم دشتپیماییست
هوش مصنوعی: حالت دلباختگی که من از زیبایی لیلی تجربه کردم هنوز هم مجنون در حال wandering و گشت و گذار در دشتهاست.
نظارهام ز تو گل چید و جای رنجش نیست
به باغبان نکند عیب کس، که یغماییست
هوش مصنوعی: من از تو زیباییها را میبینم و جایی برای دلخوری وجود ندارد. باغبان هرگز کسی را سرزنش نمیکند، زیرا این زیباییها از دل طبیعتند و به نوعی غنیمتاند.
به هر چه مینگرم روی اوست در نظرم
که گفته است طلبکار یار، هر جاییست؟
هوش مصنوعی: هر جا که نگاه میکنم، تنها تصویر او را میبینم. او گفته است که دوست را باید در هر مکان جستجو کرد.
نظارگان تو سر در کف خطر دارند
که هر نگاه تو خونیّ صد تماشاییست
هوش مصنوعی: نگاههای تماشاگران به خطر افتاده است، زیرا هر بار که تو به آنها مینگری، برایشان درد و رنجی به همراه دارد.
ز بیمضایقگیهای عشق دانستم
که بر جنون نزدن نقص در شکیباییست
هوش مصنوعی: از مشکلات و چالشهای عشق فهمیدم که اگر در صبر و شکیبایی دچار نقصان شویم، به جنون و دیوانگی نزدیک میشویم.
زلاف محرمی کوی دوست شد معلوم
که عقل با همه تمکین هنوز سوداییست
هوش مصنوعی: از آنجا که زلف محبوب در کوی دوست شکلی واضح پیدا کرده، مشخص میشود که حتی با وجود تمام تواناییهای عقل، هنوز هم دلی عاشق و پریشان وجود دارد.
چنین که از تو گل و لاله میفریبندم
سزد که طعنه زند دشمنم که هر جاییست
هوش مصنوعی: من از beauty و زیبایی تو استفاده میکنم و آن را به دیگران نشان میدهم، بنابراین طبیعی است که دشمنانم انتقاد کنند و به من طعنه بزنند که در هر موقعیتی ظاهر میشوم.
مرا دلیست که چون قطره لجّهآشامست
چه نقص کشتی گرداب را که دریاییست
هوش مصنوعی: دل من مانند یک قطره از دریا است که در چنگال امواج گرداب غرق شده است. چه اشکالی دارد اگر کشتی در برابر این گرداب آسیب ببیند، وقتی خود دریایی به گستردگی وجود دارد؟
به یمن همّت بدنامی از خطر رستم
که پردهپوشی عشق است هر چه رسواییست
هوش مصنوعی: به خاطر تلاش و همت، نام بدی از خطر رستم دور شده است، چرا که عشق باعث شده هر رسوایی پوشیده بماند.
به ذوق گوشهنشینی مبند دل زنهار
که سعی گمشدگیها تلاش پیداییست
هوش مصنوعی: دوست نداشته باش که فقط در گوشهنشینی و دوری از دیگران خوش بگذرانید، زیرا این نوع رضایت، در واقع تلاش برای گم شدن و ناپدید شدن است و باید به دنبال پیدا کردن و نمایان شدن باشید.
به محفلی که هنر عیبپوش شد فیّاض
ندیدن هنر خویش عین بیناییست
هوش مصنوعی: در جمعی که هنر و مهارت پنهان میشود، نادیده گرفتن تواناییهای خود نشانهی آگاهی و بینایی واقعی است.
بست دوست ز دنیا و آخرت فیّاض
سخن یکیست دگرها عبارتآراییست
هوش مصنوعی: محبت به دوست، کلید زندگی در دنیا و آخرت است و هر چیز دیگری فقط ظاهرسازی و بیهودگی است.

فیاض لاهیجی