گنجور

شمارهٔ ۱۴۰

مو به موئیم دل و بهر غم یار کم است
همه تن دیده شدیم و پی دیدار کم است
یک جهان شکوه و یک روز قیامت چه کنم؟
حرف بسیار و مرا فرصت گفتار کم است
با چنین قامت و رفتار که من می‌بینم
حسرت دور و درازم کم و بسیار کم است
دل همه خون شد و داد مژه از گریه نداد
وه که دریا بَرِ این دجلة خونخوار کم است
پرده بردار و درآ بزم ز بیننده تهی‌ست
مستِ خوابند همه، دیدة بیدار کم است
حرف بیرون نرود لب به تکلّم بگشا
همه مستند درین میکده هشیار کم است
همه جا از تو نشانست و نشان از تو کم است
همه عالم خبر تست، خبردار کم است
هر که بینی لبش از دعوی منصور پُرست
لیک رندی که کشد سرزنش دار کَم است
حُسن چون عرض دهد جلوه، کمش بسیارست
عشق اگر لب بگشاید گله بسیار کم است
همه تن جمله زبانیم ولی گوش کجاست
سرّ حکمت چه گشاییم چو بیمار کم است؟
پرده عمریست کز آن روی نکو افتادست
لیک چشمی که برد راه به دیدار کم است
کم‌نصیبی من از پُرهنری‌های منست
جنس بسیار چو شد میل خریدار کم است
واعظ کار تو بیهوده سراییست مدام
این چه کارست که برداشته‌ای؟ کار کم است!
عاشق ار دعوی همرنگی معشوق کند
گر چو منصور بر آویزیش از دار کم است
کشور یأس ندارد غم دشمن فیّاض
همه یارند درین مرحله اغیار کم است

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مو به موئیم دل و بهر غم یار کم است
همه تن دیده شدیم و پی دیدار کم است
هوش مصنوعی: ما به اندازه یک مو به هم نزدیکیم و به خاطر غم یار، چیز زیادی کم داریم. تمام وجودمان را به عشق او سپرده‌ایم و برای دیدار او هرچند کم، احساس نیاز می‌کنیم.
یک جهان شکوه و یک روز قیامت چه کنم؟
حرف بسیار و مرا فرصت گفتار کم است
هوش مصنوعی: دنیا پر از عظمت و زیبایی است، و در عین حال، روز قیامت نزدیک است. چه باید بکنم؟ حرف‌های زیادی برای گفتن دارم، ولی زمان کمی برای بیان آن‌ها دارم.
با چنین قامت و رفتار که من می‌بینم
حسرت دور و درازم کم و بسیار کم است
هوش مصنوعی: با این قد و رفتار زیبایی که تو داری، حسرت‌ام برای دوری از تو خیلی کم شده است.
دل همه خون شد و داد مژه از گریه نداد
وه که دریا بَرِ این دجلة خونخوار کم است
هوش مصنوعی: دل همه پر از غم و اندوه شده و اشک‌ها به اندازه‌ای ریخته‌اند که مژه‌ها دیگر قادر به نگهداری آن نیستند. آه که دریای غم به اندازه‌ای که برای این دجله‌ی خونخوار نیاز است، کم است.
پرده بردار و درآ بزم ز بیننده تهی‌ست
مستِ خوابند همه، دیدة بیدار کم است
هوش مصنوعی: پرده را کنار بزن و این مهمانی را نشان بده، چرا که بیننده‌ها خالی از حضورند و همه در خوابند. تعداد افرادی که هوشیار و بیدار هستند بسیار کم است.
حرف بیرون نرود لب به تکلّم بگشا
همه مستند درین میکده هشیار کم است
هوش مصنوعی: اگر چیزی در دل داری، آن را بگو؛ زیرا در این مکان فقط افراد کمی هستند که هوشیار و بیدارند.
همه جا از تو نشانست و نشان از تو کم است
همه عالم خبر تست، خبردار کم است
هوش مصنوعی: در هر جا که بروی، ردپای تو وجود دارد، اما نشانه‌های تو کم است. تمام جهان از تو مطلع است، اما دسترسی به خبرهای تو محدود است.
هر که بینی لبش از دعوی منصور پُرست
لیک رندی که کشد سرزنش دار کَم است
هوش مصنوعی: هر کس که می‌بینی لب به ادعای بزرگ بودن می‌زند و خود را مثل منصور جلوه می‌دهد، باید بدانی که رند واقعی کمیاب است، همان‌طور که کسی که بتواند نقد و سرزنش را تحمل کند، کمتر پیدا می‌شود.
حُسن چون عرض دهد جلوه، کمش بسیارست
عشق اگر لب بگشاید گله بسیار کم است
هوش مصنوعی: وقتی زیبایی خود را نشان می‌دهد، بسیار دل‌فریب است، اما عشق اگر زبان بگشاید، خیلی کم از درد و شکایت در آن وجود دارد.
همه تن جمله زبانیم ولی گوش کجاست
سرّ حکمت چه گشاییم چو بیمار کم است؟
هوش مصنوعی: ما همه ذاتاً سخن‌گوییم و زبان داریم، اما شنونده کجاست؟ راز حکمت را چگونه باز کنیم وقتی که بیمار کم است و نیاز به درمان دارد؟
پرده عمریست کز آن روی نکو افتادست
لیک چشمی که برد راه به دیدار کم است
هوش مصنوعی: سال‌هاست که زیبایی پنهان شده و پرده‌ای بر روی آن افتاده است، اما تعداد کمی هستند که چشمی برای دیدن آن زیبایی دارند.
کم‌نصیبی من از پُرهنری‌های منست
جنس بسیار چو شد میل خریدار کم است
هوش مصنوعی: نقصان و کمبود من به خاطر استعدادهای فراوانم است، هرچقدر هم کالا یا هنر من باکیفیت باشد، وقتی میل و علاقه خریدار به آن کم باشد، به خودی خود ارزشی نخواهد داشت.
واعظ کار تو بیهوده سراییست مدام
این چه کارست که برداشته‌ای؟ کار کم است!
هوش مصنوعی: واعظ عزیز، تو به بیهوده گویی مشغولی و این چه کاری است که آغاز کرده‌ای؟ کارهای مهم‌تری وجود دارد!
عاشق ار دعوی همرنگی معشوق کند
گر چو منصور بر آویزیش از دار کم است
هوش مصنوعی: عاشق اگر ادعای همسانی و هم‌رنگی با معشوقش داشته باشد، باید مانند منصور، که به دار آویخته شد، خود را در خطر جدی قرار دهد، زیرا این ادعا بهای سنگینی دارد.
کشور یأس ندارد غم دشمن فیّاض
همه یارند درین مرحله اغیار کم است
هوش مصنوعی: در سرزمین ناامیدی غمی وجود ندارد، و دشمنان بخشنده‌اند. در این مرحله، یاران فراوان‌اند و تعداد بیگانگان کم است.