شمارهٔ ۱۳۸
تو سروری سرفرازی بر تو ختم است
تو جانی دلنوازی بر تو ختم است
زده داغ تو مُهرم بر در دل
که یعنی عشقبازی بر تو ختم است
نیاز عالمی را کشته نازت
بنازم بینیازی بر تو ختم است
به تیرم گه نوازی که به تیغم
بتا عاشقنوازی بر تو ختم است
ز سعیت برگذشت از چاره کارم
سپهرا چارهسازی بر تو ختم است
چو شمعم دید شب، فیّاض خوش گفت
که الحق جانگدازی بر تو ختم است
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تو سروری سرفرازی بر تو ختم است
تو جانی دلنوازی بر تو ختم است
هوش مصنوعی: تو با شکوه و بزرگی، پایان همهی کارها به تو بازمیگردد و تو با محبت و لطافت، زندگی را زیباتر میکنی.
زده داغ تو مُهرم بر در دل
که یعنی عشقبازی بر تو ختم است
هوش مصنوعی: عشق تو در دل من جایگاه ویژهای دارد، به گونهای که نشان آن به وضوح در آنجا نمایان است و به من میگوید که همه عشق و بازیهای عاشقانهام به تو پایان میرسد.
نیاز عالمی را کشته نازت
بنازم بینیازی بر تو ختم است
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که زیبایی و ناز تو، نیازهای بسیاری از مردم را به گونهای خاموش کرده و تمام نیازها و خواستهها در نزد تو به پایان میرسد.
به تیرم گه نوازی که به تیغم
بتا عاشقنوازی بر تو ختم است
هوش مصنوعی: گاهی با نوازش تیر عشق، مرا به خود جذب میکنی و گاهی هم در زیر تیغ عشق، از تو مایوس میشوم. اما در نهایت، محبت و نوازش تو همیشه بر من تاثیرگذار است.
ز سعیت برگذشت از چاره کارم
سپهرا چارهسازی بر تو ختم است
هوش مصنوعی: از تلاشهای من نتیجهای حاصل نشد و تنها راه چارهسازی به دست تو بوده است.
چو شمعم دید شب، فیّاض خوش گفت
که الحق جانگدازی بر تو ختم است
هوش مصنوعی: من مانند شمع میدرخشم و وقتی شب مرا میبیند، با خوشحالی میگوید که حقیقتاً وجود تو خیلی جانسوز و دردآور است.

فیاض لاهیجی