شمارهٔ ۱۳۶
سراپا شعله گردیدست کاینم جامة آل است
سپند جان ما را کرده در آتش که این خال است
چو برطرف رخ او زلف را دیدم یقین کردم
که روز وصل را شام فراقی هم به دنبال است
طریق دل خطرناک است زین جا سرسری مگذر
درین ره کمتر از زال است اگر خود رستم زال است
ز نقش غم دل آسوده در عالم نمیبینم
چو نیکو بنگری آیینه هم در زنگ تمثال است
نمیدانیم طرز قیل و قال بیغمان فیّاض
مدار ما نفس فرسودگان بر صحبت حال است
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
سراپا شعله گردیدست کاینم جامة آل است
سپند جان ما را کرده در آتش که این خال است
هوش مصنوعی: آدمی تمام وجودش به شعله تبدیل شده و این لباس کهنه و آلودهای است. جان ما را در آتش سوزانده، چرا که این نشانهای از آن سرنوشت تلخ است.
چو برطرف رخ او زلف را دیدم یقین کردم
که روز وصل را شام فراقی هم به دنبال است
هوش مصنوعی: وقتی که موهای او را دیدم، به یقین پی بردم که روزی که به هم میپیوندیم، شب جدایی هم در پی دارد.
طریق دل خطرناک است زین جا سرسری مگذر
درین ره کمتر از زال است اگر خود رستم زال است
هوش مصنوعی: مسیر دل پرخطر است، پس بیتوجه از آن عبور نکن. در این راه، اگر کسی همچون رستم هم باشد، باز هم باید احتیاط کند.
ز نقش غم دل آسوده در عالم نمیبینم
چو نیکو بنگری آیینه هم در زنگ تمثال است
هوش مصنوعی: در این جهان به راحتی نمیتوان از تأثیر غم و اندوه دل رهایی یافت. اگر به دقت نگاه کنی، میبینی که حتی آیینه هم از زنگ و کثیفی تصویر میگیرد و نمیتواند آنچه را که باید، به زیبایی نشان دهد.
نمیدانیم طرز قیل و قال بیغمان فیّاض
مدار ما نفس فرسودگان بر صحبت حال است
هوش مصنوعی: ما نمیدانیم چگونه میتوان به راحتی بدون نگرانی درباره صحبتهای بیپایان و پر از شور و حال آنهایی که خسته و فرسودهاند، زندگی کرد.

فیاض لاهیجی