شمارهٔ ۱۳
بیجا نبود سعی فلک در هلاک ما
خورشید گرده میکند از خاک پاک ما
ای تیغ یار، حسرتِ عاشق به خون تپید
دامان تست و دست امید هلاک ما
در انتظار شور قیامت نشستهایم
باری به امتحان گذری کن به خاک ما
هرگز بهار مشرب ما را خزان نبود
بدمستی افکند به زمین برگ تاک ما
با های های گریه برابر نشسته است
آواز خندة جگر چاک چاک ما
بیدردی زمانه به خود بستهایم و باز
خون گریه میکند نفس خندهناک ما
تا بودهایم رند و سرانداز بودهایم
از کس نبوده است چو فیّاض باک ما
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بیجا نبود سعی فلک در هلاک ما
خورشید گرده میکند از خاک پاک ما
هوش مصنوعی: تلاش آسمان در تباهی ما بیدلیل نیست؛ چراکه خورشید به دور از خاک پاک ما میچرخد.
ای تیغ یار، حسرتِ عاشق به خون تپید
دامان تست و دست امید هلاک ما
هوش مصنوعی: ای تیغ یار، حسرت عاشق به خاطر دردهایی که دارد، دامان تو را به خون آغشته کرده و دست امید ما در خطری بزرگ است.
در انتظار شور قیامت نشستهایم
باری به امتحان گذری کن به خاک ما
هوش مصنوعی: ما در آرزوی روز قیامت نشستهایم، پس لطفاً نگاهی به سرزمین ما بینداز و ما را امتحان کن.
هرگز بهار مشرب ما را خزان نبود
بدمستی افکند به زمین برگ تاک ما
هوش مصنوعی: بهار زندگی ما هیچگاه به پایان نمیرسد، حتی اگر لحظاتی دچار غفلت و سرمستی شویم، باز هم زیبایی و شادابیامان از بین نمیرود.
با های های گریه برابر نشسته است
آواز خندة جگر چاک چاک ما
هوش مصنوعی: صدا و نغمهی شاد در دل، با صدای بلند و غمگین گریه همنشین شده است.
بیدردی زمانه به خود بستهایم و باز
خون گریه میکند نفس خندهناک ما
هوش مصنوعی: در این روزگار بیتوجهی و بیاحساسی را به خود پذیرفتهایم، اما حتی در این شرایط هم، حالتی از اندوه و غم در وجودمان جاری است که مانند اشکی خاموش، از لبخندهای ما میریزد.
تا بودهایم رند و سرانداز بودهایم
از کس نبوده است چو فیّاض باک ما
هوش مصنوعی: تا به حال همیشه آدمهایی با شخصیت خاص و آزاد فکر بودهایم و از هیچکس نمیترسیدهایم، چرا که ما همچون شخصی بخشنده و آزاده، نگران هیچچیزی نیستیم.