گنجور

شمارهٔ ۱۲۰

دل تهی از خون شد و دیده چو کوثر پرست
شیشه اگر شد تهی شکر که ساغر پُرست
دل زعنا پرملال شیشة ساعت مثال
یک دم اگر خالی است ساعت دیگر پرست
وجه پریشانیم چیست که از یُمن اشک
دامن دریا دلم از در و گوهر پرست
قطرة اشکم چنین گرم چرا شد مگر
ساغر چشم من از خون سمندر پرست!
جای تو فیّاض نیست در دل تنگم دگر
بسکه سراپای من از غم دلبر پرست

اطلاعات

وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دل تهی از خون شد و دیده چو کوثر پرست
شیشه اگر شد تهی شکر که ساغر پُرست
هوش مصنوعی: دل از غم و اندوه خالی شد و چشم‌ها به زیبایی‌ها و نعمت‌ها نگاه می‌کنند. اگر چه شیشه‌ی خالی به نظر می‌رسد، اما خوشبختی و لذت مانند ساغری پر از شادی است.
دل زعنا پرملال شیشة ساعت مثال
یک دم اگر خالی است ساعت دیگر پرست
هوش مصنوعی: دل ما مانند شیشه ساعتی است که در یک لحظه خالی و در لحظه‌ای دیگر پر از احساسات و یادها می‌شود. این بیان نمادی از نوسانات عواطف و احساسات است که ممکن است در زمان‌های مختلف تغییر کند.
وجه پریشانیم چیست که از یُمن اشک
دامن دریا دلم از در و گوهر پرست
هوش مصنوعی: چرا دل پریشان من به خاطر خوشبختی اشک می‌ریزد و به جای آرامش، دلم همچون دریا از گنج و زیبایی پر شده است؟
قطرة اشکم چنین گرم چرا شد مگر
ساغر چشم من از خون سمندر پرست!
هوش مصنوعی: چرا اشک من این‌قدر گرم است؟ آیا چشم من از خون سمندر پر شده است؟
جای تو فیّاض نیست در دل تنگم دگر
بسکه سراپای من از غم دلبر پرست
هوش مصنوعی: جای تو در دل کوچک و تنگ من دیگر وجود ندارد، زیرا تمام وجود من از غم و پرستش معشوق پر شده است.