شمارهٔ ۱۱۴
چون بر سر راه عدم است آنچه وجود است
نابود جهان را همه انگار که بودست
برهم زدهآم خشک و تر هر دو جهان را
آتش به میان نیست عزیزان همه دودست
کس ره به سراپردة تقدیر ندارد
این قفل فروبسته به کس در نگشودست
دیریست که در عشق تو محروم جهانم
مشتاب به قتل من دل خسته که زودست
فیّاض درین نشئه کسی بی المی نیست
از سیلی محنت بدن چرخ کبودست
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چون بر سر راه عدم است آنچه وجود است
نابود جهان را همه انگار که بودست
هوش مصنوعی: هر آنچه که وجود دارد، در مسیر نیستی قرار دارد و به همین دلیل، همه چیز در جهان به نظر میرسد که قبلاً وجود داشته است، در حالی که در واقع در حال نابودی است.
برهم زدهآم خشک و تر هر دو جهان را
آتش به میان نیست عزیزان همه دودست
هوش مصنوعی: آتش برپا کردهام و هر دو جهان را دچار دگرگونی کردهام. اما در این میان، عزیزان من در وضعیت دلتنگی و غم به سر میبرند.
کس ره به سراپردة تقدیر ندارد
این قفل فروبسته به کس در نگشودست
هوش مصنوعی: هیچکس به سرای تقدیر راهی ندارد، چرا که این درِ بسته به هیچکس گشوده نشده است.
دیریست که در عشق تو محروم جهانم
مشتاب به قتل من دل خسته که زودست
هوش مصنوعی: مدتهاست که به خاطر عشق تو از نعمتهای این دنیا محرومم. خواهش میکنم برای کشتن من دلآشفتهام عجله نکن، چون هنوز زمانش نرسیده است.
فیّاض درین نشئه کسی بی المی نیست
از سیلی محنت بدن چرخ کبودست
هوش مصنوعی: در این عالم کسی وجود ندارد که بدون درد و رنج باشد؛ زیرا همواره چرخ زمان بر بدن انسان سختیها و مشکلاتی میآورد.

فیاض لاهیجی