شمارهٔ ۱۱
ای غایب از نظر که تویی مست ناز ما
بادا فدای ناز تو عمر نیاز ما
یعقوب چشم بسته شکایت کند ز هجر
آخر ببین چه میکشد این چشم باز ما
دردا که روز عمر به آخر رسید و باز
آخر نمیشود غم دور و دراز ما
یک ذرّه در دل تو سرایت نمیکند
این نالة نفس گسل دلگداز ما
با آنکه نازنین جهانیّ و بینیاز
غیر از تو کس نمیکشد ای دوست ناز ما
ما را زبان شکوة بیداد هجر نیست
داند نیازمندی ما بینیاز ما
ما را زبان دیگر و تقریر دیگرست
فیّاض آشنا نشود کس به راز ما
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای غایب از نظر که تویی مست ناز ما
بادا فدای ناز تو عمر نیاز ما
هوش مصنوعی: ای کس که از دید ما دوری، ولی در دل ما حضور داری، میخواهم جانم فدای زیبایی و ناز تو باشد، زیرا عمر ما تنها در طلب و عشق تو سپری میشود.
یعقوب چشم بسته شکایت کند ز هجر
آخر ببین چه میکشد این چشم باز ما
هوش مصنوعی: یعقوب با چشمهای بسته از دوری یوسف خود گلایه میکند، حال آنکه وقتی به حال ما نگاه کنی که با چشمهای باز هستیم، میبینی چه درد و رنجی را تحمل میکنیم.
دردا که روز عمر به آخر رسید و باز
آخر نمیشود غم دور و دراز ما
هوش مصنوعی: چه دردناک است که عمرمان به پایان نزدیک میشود، اما غم و اندوه ما همچنان ادامه دارد و پایانی ندارد.
یک ذرّه در دل تو سرایت نمیکند
این نالة نفس گسل دلگداز ما
هوش مصنوعی: یک ذره از احساسات و دردهای ما به دل تو نمیرسد، این ناله و فریاد جانسوزی که از دل ما برمیخیزد، به تو نفوذ نمیکند.
با آنکه نازنین جهانیّ و بینیاز
غیر از تو کس نمیکشد ای دوست ناز ما
هوش مصنوعی: با اینکه تو عزیز و بینیاز هستی و هیچکس جز تو به من توجه نمیکند، ای دوست، تو همچنان ناز ما را تحمل کن.
ما را زبان شکوة بیداد هجر نیست
داند نیازمندی ما بینیاز ما
هوش مصنوعی: ما نمیتوانیم از دردهای جداییمان صحبت کنیم، زیرا خودمان به خوبی میدانیم که به چه چیزهایی نیاز داریم و در واقع بدون نیاز هستیم.
ما را زبان دیگر و تقریر دیگرست
فیّاض آشنا نشود کس به راز ما
هوش مصنوعی: ما دارای زبانی دیگر و شکلی متفاوت از بیان هستیم. کسی از آشنایان نمیتواند به رازهای ما پی ببرد.