شمارهٔ ۱۰
کرد جا داغ جنون باز ز نو بر سر ما
سایه افکند دگر بر سر ما اختر ما
ما فلک سوختگان عیش و طرب نشناسیم
عید، ماتم شود آید چو سوی کشور ما
قدر ما سوختگان کم نشود بعد هلاک
دیده روشن کند آیینه ز خاکستر ما
تیره روزیم ولی عشق چو پرتو فکند
جامه چون خلعت فانوش شود در بر ما
پهلوی راحت ما را نبود آرامی
همچو جوهر مگر از تیغ کنی بستر ما
سایة بال هما درد سر آرد چون موی
داغ عشق تو اگر سایه کند بر سر ما
زردی چهرة ما قدر پر کاهش نیست
سیلی عشق مگر سکّه زند بر زر ما
از غنا نیست که ما ناز بر افلاک کنیم
اطلس چرخِ برین تنگ بود در بر ما
صبح ما از افق شیشه چو طالع گردد
در نظر جلوة خورشید کند ساغر ما
رند و تر دامن و مستیم و، تو زاهد فیّاض
ما دماغ تو نداریم، برو از سر ما
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
کرد جا داغ جنون باز ز نو بر سر ما
سایه افکند دگر بر سر ما اختر ما
هوش مصنوعی: دوباره، عشق و جنون بر ما سایه افکنده و ستاره خوشبختیمان دوباره در زندگیمان ظاهر شده است.
ما فلک سوختگان عیش و طرب نشناسیم
عید، ماتم شود آید چو سوی کشور ما
هوش مصنوعی: ما افرادی که در غم و اندوه زندگی میکنیم، عید و خوشی را نمیشناسیم. وقتی که به کشور ما میآید، به جای شادی، مراسم عزا برپا میشود.
قدر ما سوختگان کم نشود بعد هلاک
دیده روشن کند آیینه ز خاکستر ما
هوش مصنوعی: ارزش و اهمیت ما سوختگان کمتر نمیشود و حتی پس از نابودی ما، روشنایی و روشنگری وجود ما میتواند مانند آینهای از خاکسترهای ما نمایان شود.
تیره روزیم ولی عشق چو پرتو فکند
جامه چون خلعت فانوش شود در بر ما
هوش مصنوعی: ما روزگار سختی را سپری میکنیم، اما عشق مانند نوری که میتابد، میتواند مانند لباسی نو و زیبا بر ما پوشیده شود و زندگیامان را رونق بخشد.
پهلوی راحت ما را نبود آرامی
همچو جوهر مگر از تیغ کنی بستر ما
هوش مصنوعی: ما در کنار راحتی خود آرامش نمییابیم، همچنان که جوهر (اساس) ما تنها با بریدن از تیغ به دست میآید.
سایة بال هما درد سر آرد چون موی
داغ عشق تو اگر سایه کند بر سر ما
هوش مصنوعی: اگر بالهای عشق تو بر سر ما سایه بیندازند، همانطور که موهای داغ عشق تو ما را آشفته میکند، دردسر و استرس به همراه خواهد داشت.
زردی چهرة ما قدر پر کاهش نیست
سیلی عشق مگر سکّه زند بر زر ما
هوش مصنوعی: رنگ زرد چهره ما به اندازه ای کم نیست که عشق نتواند تاثیری عمیق بر ما بگذارد؛ زیرا فقط یک سیلی از عشق میتواند ما را به ارزش واقعی خود برساند.
از غنا نیست که ما ناز بر افلاک کنیم
اطلس چرخِ برین تنگ بود در بر ما
هوش مصنوعی: از آنجا که ما از ثروت و خوشی برخوردار نیستیم، نمیتوانیم به افلاک ناز کنیم، زیرا دنیای بالا برای ما تنگ و کوچک است.
صبح ما از افق شیشه چو طالع گردد
در نظر جلوة خورشید کند ساغر ما
هوش مصنوعی: وقتی صبح از دور نمایان میشود و نور خورشید را به ما نشان میدهد، مانند اینکه نوشیدنی ما را در ساغر به زیبایی نمایان میسازد.
رند و تر دامن و مستیم و، تو زاهد فیّاض
ما دماغ تو نداریم، برو از سر ما
هوش مصنوعی: ما آدمهای آزاد و سرخوشی هستیم و در حال خوشگذرانی. تو که زاهد و بخشندهای، نیازی به نصیحتها و تأثیراتت نداریم. بهتر است از زندگی ما دور شوی.