گنجور

شمارهٔ ۱۰۸

از عشق که جان در تن بیمار حزین است
معشوق مزلّف نفس باز پسین است
عمری صفت زلف و خط و خال تو کردیم
یک بار نگفتیم در ابروی تو چین است
می‌خواست مدام از لب ما شکر زند دم
صد شکر که آیین شکایت نه چنین است

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

از عشق که جان در تن بیمار حزین است
معشوق مزلّف نفس باز پسین است
هوش مصنوعی: به خاطر عشق، جانم در بدن بیمار و ناامید است، اما معشوقی که در کنارم است، باعث آرامش و زندگی دوباره‌ام می‌شود.
عمری صفت زلف و خط و خال تو کردیم
یک بار نگفتیم در ابروی تو چین است
هوش مصنوعی: ما سال‌ها دربارۀ زیبایی‌های تو سخن گفتیم و وصف زلف و خط و خال تو را کردیم، اما هرگز نگفتیم که در ابروی تو چروکی وجود دارد.
می‌خواست مدام از لب ما شکر زند دم
صد شکر که آیین شکایت نه چنین است
هوش مصنوعی: او می‌خواست همواره از لب ما شهد و شیرینی بگیرد، اما چه خوب که قانون شکایت این‌گونه نیست.