گنجور

شمارهٔ ۱۰۳

نظر به روی تو دارد نگاه بی‌ادبست
سری به گوش تو دارد کلاه بی‌ادبست
گهی به روی تو دستی زند گهی بر دوش
در اختلاط تو زلف سیاه بی‌ادبست
تو بی‌نقاب و من از انفعال می‌لرزم
که طفل آرزویم را نگاه بی‌ادبست
در آتشیم چو خالت ازینکه بر لب جو
به طرز خطّ تو روید گیاه بی‌ادبست
به دور روی تو شرمنده نیستند افسوس
که مهر خیره‌سر افتاد و ماه بی‌ادبست
فتاده پرده ز کار دلم چه چاره کنم
که گریه طفلْ مر جست و آه بی‌ادبست
نفس ببند و ترحم به خرج کن فیّاض
که آهِ پرده درِ صبح‌گاه بی‌ادبست

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نظر به روی تو دارد نگاه بی‌ادبست
سری به گوش تو دارد کلاه بی‌ادبست
هوش مصنوعی: نگاه بی‌ادب به چهره تو دوخته شده و کلاهی که بر سر دارد، نشان‌دهنده بی‌ادبی‌اش است.
گهی به روی تو دستی زند گهی بر دوش
در اختلاط تو زلف سیاه بی‌ادبست
هوش مصنوعی: گاهی دستی به روی تو می‌زند و گاهی بر دوشت می‌افتد. در میان این همه درهم‌آمیختگی، موهای سیاه تو بی‌ادبند.
تو بی‌نقاب و من از انفعال می‌لرزم
که طفل آرزویم را نگاه بی‌ادبست
هوش مصنوعی: تو بدون هیچ پوششی هستی و من از بی‌عملی و بی‌تحرکی می‌لرزم، چون نگاه بی‌ادبانه به آرزوهایم می‌افتد.
در آتشیم چو خالت ازینکه بر لب جو
به طرز خطّ تو روید گیاه بی‌ادبست
هوش مصنوعی: ما مانند شعله‌های آتش هستیم، چرا که آنچه بر لب جوی می‌روید، نشان‌دهنده‌ی خط و خطوط زیبای توست و در واقع بی‌پروا و بی‌ادب است.
به دور روی تو شرمنده نیستند افسوس
که مهر خیره‌سر افتاد و ماه بی‌ادبست
هوش مصنوعی: دور چهره تو کسی شرمنده نیست؛ افسوس که عشق نابخردانه بر باد رفته و ماه هم بی‌ادب است.
فتاده پرده ز کار دلم چه چاره کنم
که گریه طفلْ مر جست و آه بی‌ادبست
هوش مصنوعی: درد دل من نمایان شده و نمی‌دانم چه باید بکنم، چرا که اشکم به مانند یک کودک ناتوان و بی ادب، جاری است.
نفس ببند و ترحم به خرج کن فیّاض
که آهِ پرده درِ صبح‌گاه بی‌ادبست
هوش مصنوعی: نفست را کنترل کن و به دیگران رحم کن، زیرا صدای آه صبحگاهی بی‌ادبانه و بی‌ملاحظه است.