شمارهٔ ۴۷ - در مدح شاهعباس دوم
مبارک جهان را نشاط جوانی
بدین عیش و عشرت بدین شادمانی
چه عیش است و عشرت چه ذوقست و بهجت
که پیران گرفتند از سر جوانی
زمین است در جنبش تر دماغی
سپهرست در گردش کامرانی
چه عطرست جیب فلک را که دارد
سر زلف شب موج عنبرفشانی
چه میریخت در شیشه ساقیّ دوران
که شد چهرة روزگار ارغوانی
نشاط است در دشت در پایکوبی
دماغ است در شهر پایِ دکانی
به گلشن کند سرو وجد سماعی
به جدول کند آب رقص روانی
خموشی چه یارا زبان را که از دل
جلوریز سرکرده راز نهانی
چمن در چمن مژدة فتح و نصرت
جهان در جهان وعدة شادمانی
همانا شهنشاه ایران برآمد
مظفّر براعدای هندوستانی
همانا که خاک سیه کرده باشد
فلک باز در کاسة مولتانی
بلی دست اقبال شاه مظفّر
چنین فتح چندین کند رایگانی
ز اقبال شاهست این عیش و عشرت
که بادا به عیش و طرب جاودانی
جوانیّ دهر از جوانیّ شاه است
که یارب به پیری رسد این جوانی
شهنشاه دوران شه هفت کشور
خدیو جهان شاه عبّاس ثانی
جهان پادشاه جوان دلاور
که بادا جهانش به کام جوانی
ز چشم بد فتنه دین و دول را
کند بخت بیدار او پاسبانی
بهاریست عدلش که در سایة او
اگر گلخن آید کند گلستانی
عجب کامرانی عجب کامبخشی
که از کامبخشی کند کامرانی
سکندر شکوهی که در دست دارد
ز شمْشیر منشور کشور ستانی
پیمبر نژادی که در پاس ملّت
نکردست در دیده خوابش گرانی
ولایت نهادی که در حفظ دولت
ندیدست جز از خدا مهربانی
قدر لشکرش را کند پشتداری
قضا دولتش را کند پاسبانی
بزرگ آسمانش کند خیمهگاهی
بلند آفتابش کند سایبانی
لقب تا نگردید صاحبقرانش
مسمّا ندید اسم صاحب قرانی
بلندی ز خاک در او طلب کن
که آنجا زمین میکند آسمانی
به شمشیر خونریز او کج نبینی
که با ذوالفقارست در همزبانی
به خنجر کند مرگ را دلشکافی
به پیکان اجل را کند جانستانی
سنانش چه گویم که پیوسته باشد
اجل را به دشمن پیام زبانی
کمندش سر زلف دلدار باشد
که گردن به بند آیدش در نهانی
سمندش نسیم بهارست گویی
که با بوی گل میکند همعنانی
جهان پادشاها، فلک بارگاها
که رام تو بادا فلک جاودانی
تویی در جهان لایق عیش و عشرت
که در باغ بر سرو زیبد جوانی
اگر خواهی از اقتضای عدالت
جهان را دگرگون کنی میتوانی
تویی شاهعبّاس ثانی کز اوّل
فزونی، کز اوّل فزونست ثانی
مرا نیست یارا که وصف تو گویم
اگر چه فزونم به هر چیز دانی
ولیکن فریضهست شکر تو بر من
که تو آفتابیّ و من لعل کانی
کم بر دعای تو ختم مطالب
که تقریر حالی بهست از زبانی
الهی که بر تخت عیش و عدالت
به تأیید اقبال چندان بمانی
که صاحبقران آید از پرده بیرون
تو باشی که دولت به دولت رسانی
شمارهٔ ۴۶ - در مدح شاهعباس ثانی: داد باد صبح رنگین مژدهای از نوبهارشمارهٔ ۴۸ - در مدح سلطان العلما خلیفه سلطان وزیر شاه عباس دوم: اکنون که تازه گشت دلا عهد خرّمی
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مبارک جهان را نشاط جوانی
بدین عیش و عشرت بدین شادمانی
هوش مصنوعی: این دنیا با جوانی و سرزندگیاش برای ما خوشی و شادی به ارمغان آورده است.
چه عیش است و عشرت چه ذوقست و بهجت
که پیران گرفتند از سر جوانی
هوش مصنوعی: زندگی چقدر لذتبخش و شاداب است! چه حال خوشی دارد و چقدر سرشار از شگفتی است، که حتی افراد پیر نیز از جوانی و جوانی خود لذت میبرند.
زمین است در جنبش تر دماغی
سپهرست در گردش کامرانی
هوش مصنوعی: زمین در حال حرکت است و آسمان نیز در حال چرخش و گردش است.
چه عطرست جیب فلک را که دارد
سر زلف شب موج عنبرفشانی
هوش مصنوعی: آسمان چه عطری دارد که مانند موهای شب، بوی خوشی از عطر مشام را پر کرده است.
چه میریخت در شیشه ساقیّ دوران
که شد چهرة روزگار ارغوانی
هوش مصنوعی: جام ساقی پر از نوشیدنی است و حالتی شگفتانگیز به روزگار بخشیده. روزگار به رنگ ارغوانی درآمده که نشاندهنده زیبایی و سرخی زندگی است.
نشاط است در دشت در پایکوبی
دماغ است در شهر پایِ دکانی
هوش مصنوعی: در دشت، شادی و نشاط وجود دارد و مردم با پای کوبیدن به شادی و سرور میپردازند. اما در شهر، مردم به کار و پشتدارندگی مشغولند و بیشتر به روزمرگی و کسب و کار در دکانها میپردازند.
به گلشن کند سرو وجد سماعی
به جدول کند آب رقص روانی
هوش مصنوعی: در باغ، سرو به شکلی زیبا و دلانگیز خود را به نمایش میگذارد و آب در جوی به آرامی در حال رقصیدن است.
خموشی چه یارا زبان را که از دل
جلوریز سرکرده راز نهانی
هوش مصنوعی: سکوت چه قدرتی دارد که زبان نمیتواند از دل، رازهای پنهان را فاش کند.
چمن در چمن مژدة فتح و نصرت
جهان در جهان وعدة شادمانی
هوش مصنوعی: در باغ، سرود پیروزی و خوشبختی شنیده میشود و در دنیا نیز وعدهای از شادی و فرح وجود دارد.
همانا شهنشاه ایران برآمد
مظفّر براعدای هندوستانی
هوش مصنوعی: شاه ایران با نام مظفّر برای ادای احترام به هندوستانیها ظهور کرد.
همانا که خاک سیه کرده باشد
فلک باز در کاسة مولتانی
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که سرنوشت یا تقدیر، بار دیگر بلایی بر سر مولتانی آورده است که نشانهای از بدبختی و مشکلاتی است که بر او وارد شده است.
بلی دست اقبال شاه مظفّر
چنین فتح چندین کند رایگانی
هوش مصنوعی: به راستی، سرنوشت خوش شانس شاه مظفر اینگونه است که پیروزیهای زیادی به دست میآورد.
ز اقبال شاهست این عیش و عشرت
که بادا به عیش و طرب جاودانی
هوش مصنوعی: این خوشی و لذت ناشی از شانس و تقدیر عالی است، که امیدواریم همیشه پایدار و ابدی بماند.
جوانیّ دهر از جوانیّ شاه است
که یارب به پیری رسد این جوانی
هوش مصنوعی: جوانی یک دوره خاصی از زندگی است که معمولاً با شور و شوق همراه است. در این بیت به تأثیر و اهمیت دوران جوانی یک پادشاه اشاره شده است. اگر این جوانی به پیری برسد، نشاندهنده گذر زمان و تغییرات زندگی است. پیری ممکن است با خود تجربه و خرد به همراه داشته باشد، اما در نتیجه جوانی همیشه در خاطر میماند.
شهنشاه دوران شه هفت کشور
خدیو جهان شاه عبّاس ثانی
هوش مصنوعی: شاهی که در دورهاش بر هفت کشور حکومت میکرد و فرمانروایی جهان بود، شاه عباس دوم.
جهان پادشاه جوان دلاور
که بادا جهانش به کام جوانی
هوش مصنوعی: جهان متعلق به یک پادشاه جوان و دلیر است، که امیدوار است زندگی و دوران جوانیاش در این دنیا خوش و دلپذیر باشد.
ز چشم بد فتنه دین و دول را
کند بخت بیدار او پاسبانی
هوش مصنوعی: از گزند چشمبد، دین و دولت را محافظت میکند و بخت او بیدار و هوشیار است.
بهاریست عدلش که در سایة او
اگر گلخن آید کند گلستانی
هوش مصنوعی: فصل بهاری است که در زیر سایهاش اگر حتی آتش برافروخته شود، باعث شکوفایی و سرسبزی خواهد شد.
عجب کامرانی عجب کامبخشی
که از کامبخشی کند کامرانی
هوش مصنوعی: چه شگفتانگیز است خوشبختی و شادی که از دلتنگی و نارضایتی ناشی میشود.
سکندر شکوهی که در دست دارد
ز شمْشیر منشور کشور ستانی
هوش مصنوعی: سکندر با قدرت و عظمتش، که به خاطر شمشیرش به عنوان فرمانروا شناخته میشود، بر کشورها سلطه دارد.
پیمبر نژادی که در پاس ملّت
نکردست در دیده خوابش گرانی
هوش مصنوعی: منظور از این بیت این است که پیامبری که برای ملت خود ارزش قائل نیست و نسبت به آن بیتوجهی میکند، در عالم خواب و رویا نیز تحمل فشار و سنگینی را دارد. این به نوعی انتقاد از کسانی است که وظایف خود را نسبت به مردم و جامعه جدی نمیگیرند.
ولایت نهادی که در حفظ دولت
ندیدست جز از خدا مهربانی
هوش مصنوعی: ولایت به نهادی اشاره دارد که به جز مهربانی خداوند، هیچ چیزی را برای حفظ و نگهداری دولت نمیبیند.
قدر لشکرش را کند پشتداری
قضا دولتش را کند پاسبانی
هوش مصنوعی: قدر لشکر او را روزگار حفظ میکند و حکومتش را حمایت میکند.
بزرگ آسمانش کند خیمهگاهی
بلند آفتابش کند سایبانی
هوش مصنوعی: آسمان وسیع او مانند یک چادر بزرگ است و خورشیدش مانند سایهبان عمل میکند.
لقب تا نگردید صاحبقرانش
مسمّا ندید اسم صاحب قرانی
هوش مصنوعی: لقب تا زمانی که صاحبش مشخص نشود، هیچ معنایی ندارد و نام صاحب قرآن نیز از این قاعده مستثنا نیست.
بلندی ز خاک در او طلب کن
که آنجا زمین میکند آسمانی
هوش مصنوعی: هر چه از خاک و زمین بالاتر بروی، به روح و کمالات دست پیدا میکنی؛ زیرا آنجا، زمین به عرش و آسمان تبدیل میشود.
به شمشیر خونریز او کج نبینی
که با ذوالفقارست در همزبانی
هوش مصنوعی: به تیزی شمشیر او نگاه نکن، زیرا او با ذوالفقار سخن میگوید و نشان از قدرت و شجاعتش دارد.
به خنجر کند مرگ را دلشکافی
به پیکان اجل را کند جانستانی
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که فرد با قدرت و شدت، مرگ را به چالش میکشد و بهنوعی با وضعی سخت و ناگوار مواجه میشود. او در برابر سرنوشتی که به سمتش میآید، ایستادگی و مقاومت میکند و تلاش دارد تا از آن جان سالم به در ببرد.
سنانش چه گویم که پیوسته باشد
اجل را به دشمن پیام زبانی
هوش مصنوعی: نمیدانم چگونه باید بگویم که سرنیزهاش همواره پیامآور مهلت و مرگ برای دشمنانش است.
کمندش سر زلف دلدار باشد
که گردن به بند آیدش در نهانی
هوش مصنوعی: گوشهای از موی معشوق چنان جادوگری دارد که کسی را به طور پنهانی به دام میاندازد.
سمندش نسیم بهارست گویی
که با بوی گل میکند همعنانی
هوش مصنوعی: سمند او بهار را با خود میآورد، گویی که با عطر گلها همنوایی میکند.
جهان پادشاها، فلک بارگاها
که رام تو بادا فلک جاودانی
هوش مصنوعی: جهان مانند پادشاهی است و آسمان همچون درگاهی بزرگ است که امیدوارم تحت کنترل تو باشد و آسمان همیشه پایدار بماند.
تویی در جهان لایق عیش و عشرت
که در باغ بر سرو زیبد جوانی
هوش مصنوعی: تو تنها کسی هستی که در این دنیا سزاوار خوشی و لذت هستی، زیرا در باغ، جوانی به درخت سرو میآید و زیبایی او را تکمیل میکند.
اگر خواهی از اقتضای عدالت
جهان را دگرگون کنی میتوانی
هوش مصنوعی: اگر بخواهی میتوانی به نحوی عمل کنی که عدالت در جهان تغییر کند.
تویی شاهعبّاس ثانی کز اوّل
فزونی، کز اوّل فزونست ثانی
هوش مصنوعی: تو مثل شاهعباس دوم هستی که از آغاز زمان، برتری و فضیلت او بیشتر از همه بوده است.
مرا نیست یارا که وصف تو گویم
اگر چه فزونم به هر چیز دانی
هوش مصنوعی: من یاری ندارم که تو را توصیف کند، هرچند که در هر چیزی از دیگران برتر هستم.
ولیکن فریضهست شکر تو بر من
که تو آفتابیّ و من لعل کانی
هوش مصنوعی: اما وظیفهام است که شکرگزار تو باشم، زیرا تو چون خورشیدی درخشان هستی و من مانند سنگی قیمتی و زیبا.
کم بر دعای تو ختم مطالب
که تقریر حالی بهست از زبانی
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که باید کمتر بر دعا کردن تأکید کنیم و بیشتر بر بیان احساسات و وضعیت خود بپردازیم؛ چرا که گاهی اوقات بیان احساسات، اثرگذارتر از دعا است.
الهی که بر تخت عیش و عدالت
به تأیید اقبال چندان بمانی
هوش مصنوعی: خدایا، امیدوارم که تو بر تخت خوشبختی و عدالت به مدت طولانی باقی بمانی.
که صاحبقران آید از پرده بیرون
تو باشی که دولت به دولت رسانی
هوش مصنوعی: صاحب قرآن از پس پرده ظهور میکند، پس تو آماده باش که به موفقیت و نعمت دست یابی.