گنجور

شمارهٔ ۴۶ - در مدح شاه‌عباس ثانی

داد باد صبح رنگین مژده‌ای از نوبهار
گفت پیغام خوش رنگ شفق در لاله‌زار
اینک آمد نوبهاری چون عروس سرمه‌زیب
اینک آمد لاله‌زاری همچو چشم نشئه‌دار
سبزه نورس چو خط گلعذاران جان‌شکیب
سایه سنبل چو زلف نوعروسان دل‌شکار
ابروی قوس‌قزح از عکس سبزه وسمه‌بند
چشم نرگش از سواد برگ سنبل سرمه‌دار
شاخ گل چون آستین موسی از عجاز وقت
صد ید بیضا به برگ گل نماید آشکار
همچو فانوس سحر از عکس شمع آفتاب
نادمیده گل وزو پرنور، جیب شاخسار
صیقل موج هوا هر برگ را آیینه کرد
تا در او صورت نماید قدرت پروردگار
عاشقان از بس صفای وقت، بیرون کم روند
تا نگردد رازهای دل به مردم آشکار
بسکه شد رسم لطافت عام در صحرا و کوه
همچو سبزه در ته پاسوده گردد نوک خار
از طراوت ریشه گیرد ناله در سطح هوا
وز رطوبت آب گردد نغمه در شریان تار
بسکه خوبان چمن نازک مزاج افتاده‌اند
رنگ گلها می‌پرد، باد ار وزد بر لاله‌زار
شوخی موج نسیم و اضطراب رنگ گل
چون نگاه خیره در رنگ رخ محبوب یار
از هجوم ابر نتوان جست راه کوه و دشت
گر نیفروزد چراغ لاله در صحرا بهار
از رطوبت بسکه از گل عکس می‌گیرد هوا
باغبان را وقت گل چیدن شود دشوار کار
کوه در شورش چو دریا دایم از موج نسیم
خاک در مالش زنم چون نازبالش بیقرار
هرچه بینی در تموج بینی از موج بهار
خواه روی سطح بنگر خواه سطح کوهسار
هر سحرگه سطح آب از سعی تحریک هوا
از تموج دام ماهی افکند در چشمه‌سار
دانه جوهر عجب نبود که از فیض نما
سبز گردد در چمن بر سطح تیغ آبدار
گر برافروزند آتش در زمین گلستان
سبز گردد از رطوبت در هوا تخم شرار
سبز و خرم همچو سرو نورس آید درنظر
برنهال شعله افتد گر نظر در سبزه‌زار
شبنم گل در چمن از بسکه طوفان می‌کند
کی توان بی‌کشتی می‌کرد در گلشن گذار
پای‌کوبان در سماع ذوق بی‌اندازه سرو
دست‌افشان از نشاط عیش بی‌پایان چنار
بزم عیش شاه را ماند چمن در فصل گل
روز جشن شاه را ماند زمانه در بهار
برگ برگ انجمن در ساز برگ عشرتند
از برای پادشاه کام‌بخش کامگار
خسرو صاحبقران کیخسرو جمشیدشان
داور گیتی ستان دارای گردون اقتدار
شاه اسکندر حسب اسکندر حیدرنسب
صفدر ثانی لقب دین‌پرور دانش عیار
پادشاه پادشاهان جهان عباس شاه
آفتاب دین و دولت سایه پروردگار
پادشاهی کز فروغ جبهه اقبال او
ظلمت از عالم گریزانست چون لیل ازنهار
تا ابد از جوهر شمشیر عالمگیر اوست
در امان از طعنه بی‌جوهری‌ها روزگار
در دیار عدل او گرگینه پوشد گله‌بان
در دیار خلق او گلدسته بندد نوک خار
در ریاض سلطنت نخلی چنین هرگز نرست
میوه‌اش خورشید تابان سایه‌اش ابر بهار
تاجداری این‌چنین بر تخت شاهی کس ندید
تاج از وی سرفراز و تخت از وی پایدار
بزم و رزم از نسبت او هردو کامل رتبه‌اند
بزم را کیخسروست و رزم را اسفندیار
پادشاهی جامه‌ای بر قامت رعنای اوست
چون قبای دلبری بر قامت رعنای یار
نه صفت در کار باشد امتیاز مرد را
تا بود شایسته فرماندهی در روزگار
عقل کافی، علم وافی، ذات خوش‌طبع نجیب
همت سرشار و خلق و جرأت و علم و وقار
گر ندیدستی به یک‌جا مجتمع این نه صفت
هان ببین در پادشاه عدل‌پرور آشکار
علم او چون عقل ذاتی طبع چون جوهر نجیب
همتش گردون نورد و جرأتش دشمن شکار
عرض خلقش چون فضای لامکان بی‌منتها
بحر حلمش همچو دریای تجرد بی‌کنار
از وقارش با همه شوخی که دارد در مزاج
حیرتی دارم که شیخی می‌نماید بی‌وقار
عالم صبر و تحمل را شکوهش کوه قاف
عرصه مردانگی را مردیش مردانه‌وار
ناوکش جوزاشکاف و نیزه‌اش پروین‌گسل
استخوان‌سا گرز، و شمشیرش اجل بر فرق نار
فوج‌فوج دشمن از بیمش دوان تا کوی مرگ
موج دریا از میان مشت خس آرد برکنار
جوشنش حفظ الهی و زره زلف بتان
وز تحفظ چارحد عالمش آیینه‌دار
حقه زر درفشان بر فرق او چون آفتاب
در سعادت بر سرش بال هما گوهر نثار
جام بزمش کاسه‌ای از حوض کوثر پر شراب
تیغ رزمش جدولی از چشمه‌سار ذوالفقار
باغ‌دین از قامتش دلکش‌تر از گلشن چو سرو
وز کفش جام می از گل تازه‌تر بر شاخسار
غیر گردون برنمی‌تابد شکوه آفتاب
گر فلک گویم سمندش را مرا معذوردار
آب سبکسیری که با سختی سم از راه نرم
چون نسیم از سیر دریا برنمی‌گیرد غبار
گر ز پستی بربلندی پویه بردارد رود
چون نگه کز دشت می‌آید به سطح کوهسار
وز بلندی سوی پستی چونکه آید بگذرد
همچو موجی کز میان بحر آید برکنار
گر بتازی بردرشتی‌های ایامش سبک
می‌کند چون معنی نازک به خاطرها گذار
وربروی برگ گل خواهی که تازی چون نسیم
می‌دود هموارتر از رنگ می بر روی یار
شوخ‌مستی، چابکی کز شوخ‌مستی‌های او
جز نگاه شاد کس ننهاد بر دستش چدار
شیهه‌اش در صیدگاه از هر طرف گردد بلند
بسته گردد شش جهت راه رمیدن بر شکار
سرعتش چون شعله جواله گرداگرد صید
چون شکار جرگه سازد از سوارانش حصار
گر ز مشرق سوی مغرب تازدش در نیمشب
سایه پیشین به وقت صبح دریابد سوار
پادشاها پادشاهی مر ترا زیبد که هست
عقل پیرت ملک گیر و عدل میرت ملک دار
عقل شیخ و طبع شوخ و عزم پیش و جزم بیش
عشق دولت حسن عشرت درد دین و مردکار
شوکتی همچون شکوه عشق دیر از جادرآ
صولتی چون جرأت دیدار زود از پا درآر
عیش و عشرت چون تمنای حبیبان بر دوام
ذوق و بهجت چون جفاهای رقیبان برقرار
از تصرف‌های طبع شوخ عشرت پرورت
می‌توان گفتن که هستی عیش را پروردگار
حسن دولت از تو همچون حسن دین از مصطفی
نظم ملک از تیغ تو چون نظم شرع از ذوالفقار
شه جوان دولت جوان عشرت جوان لذت جوان
مژده‌ای پیران که باز ازنو جوان شد روزگار
هر دو از یک چشمه سیرابند چون جام و سبو
عیش روزافزون شاه و حسن روزافزون یار
ختن کن فیاض هنگام دعای دولت است
دل اجابت را مبادا خون شود از انتظار
تا کمال نوع انسان ناید از قوت به فعل
جز به حسن تربیت از پادگاه روزگار
تربیت هر مستعدی را ز درگاه تو باد
دین و دانش را مبادا جز به این در افتقار
سایه پروردگاری کم مباشی از جهان
تا جهان در کار دارد سایه پروردگار

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

داد باد صبح رنگین مژده‌ای از نوبهار
گفت پیغام خوش رنگ شفق در لاله‌زار
هوش مصنوعی: صبح زود، باد رنگارنگی پیام خوشی از فصل نوبهار را به گوش می‌رساند و خبر شیرین رنگ افق را در باغ لاله‌ها می‌آورد.
اینک آمد نوبهاری چون عروس سرمه‌زیب
اینک آمد لاله‌زاری همچو چشم نشئه‌دار
هوش مصنوعی: اکنون بهاری فرارسیده که مانند عروسی زیبا و آراسته است. همینطور در این بهار، لاله‌های رنگارنگی روییده‌اند که شبیه چشمانی شیفته و سرمستی هستند.
سبزه نورس چو خط گلعذاران جان‌شکیب
سایه سنبل چو زلف نوعروسان دل‌شکار
هوش مصنوعی: سبزه‌های تازه و زیبا مانند خط خوش گل‌ها، توانایی تحمل و صبر را دارند. سایه‌ی سنبل‌ها شبیه به موهای نوعروسان است که دل را می‌لرزاند.
ابروی قوس‌قزح از عکس سبزه وسمه‌بند
چشم نرگش از سواد برگ سنبل سرمه‌دار
هوش مصنوعی: ابروی قوس‌قزح به زیبایی سبزه و رنگ سبز چشمان نرگس را با سیاهی برگ سنبل و رنگسرمه‌ای آن مقایسه می‌کند.
شاخ گل چون آستین موسی از عجاز وقت
صد ید بیضا به برگ گل نماید آشکار
هوش مصنوعی: شاخ گل مانند آستین موسی است که در زمان معجزه، صدها دست نورانی را به نمایش می‌گذارد.
همچو فانوس سحر از عکس شمع آفتاب
نادمیده گل وزو پرنور، جیب شاخسار
هوش مصنوعی: مانند فانوس صبحگاهی که از نور شمع آفتاب فراری نیست، گل در حالی که از نور پررنگ برخوردار است، در دل شاخه‌ها جا گرفته است.
صیقل موج هوا هر برگ را آیینه کرد
تا در او صورت نماید قدرت پروردگار
هوش مصنوعی: موج‌های هوا هر برگ را مانند آینه‌ای صاف و روشن کردند تا در آن تصویر قدرت خداوند نمایان شود.
عاشقان از بس صفای وقت، بیرون کم روند
تا نگردد رازهای دل به مردم آشکار
هوش مصنوعی: عاشقان به قدری از خوشی و زیبایی زمان لذت می‌برند که کمتر به بیرون می‌روند تا رازهای درونشان برای مردم نمایان نشود.
بسکه شد رسم لطافت عام در صحرا و کوه
همچو سبزه در ته پاسوده گردد نوک خار
هوش مصنوعی: این بیت به بیان این موضوع می‌پردازد که لطافت و زیبایی در طبیعت به قدری عمومی و فراگیر شده است که مانند سبزه‌ای که در پایین چاله‌ها و نقاط کم‌عمق می‌روید، ممکن است به زودی در سایه‌ی خاری و زشتی گم شود و تحت تأثیر قرار گیرد. به عبارتی دیگر، لطافت ممکن است در برابر ناهنجاری‌ها و زشتی‌ها محو و بی‌اثر شود.
از طراوت ریشه گیرد ناله در سطح هوا
وز رطوبت آب گردد نغمه در شریان تار
هوش مصنوعی: صدای ناله‌ای که از ریشه‌ها بلند می‌شود، ناشی از تازگی و سرزندگی آن‌هاست و نغمه‌ای که در رگ‌های تارها می‌جوشد، به دلیل رطوبت و آب است.
بسکه خوبان چمن نازک مزاج افتاده‌اند
رنگ گلها می‌پرد، باد ار وزد بر لاله‌زار
هوش مصنوعی: زیبایی‌های طبیعی به قدری ظریف و حساس هستند که وقتی خوبان در چمن‌های یک باغ قدم می‌زنند، رنگ گل‌ها محو می‌شود و زمانیکه بادی به لاله‌زار می‌وزد، نمایان می‌گردد.
شوخی موج نسیم و اضطراب رنگ گل
چون نگاه خیره در رنگ رخ محبوب یار
هوش مصنوعی: نسیم به آرامی می‌وزد و گل‌ها به خاطر تغییر رنگشان نگران و مضطرب به نظر می‌آیند، گویی که نگاهی ثابت و متمرکز به چهره محبوب دارند.
از هجوم ابر نتوان جست راه کوه و دشت
گر نیفروزد چراغ لاله در صحرا بهار
هوش مصنوعی: در برابر طوفان ابرها، نمی‌توان به آسانی از کوه‌ها و دشت‌ها فرار کرد. اگر در صحرا چراغ لاله‌ای روشن نشود، بهار نیز نخواهد آمد.
از رطوبت بسکه از گل عکس می‌گیرد هوا
باغبان را وقت گل چیدن شود دشوار کار
هوش مصنوعی: به خاطر رطوبت و خیسی که از گل‌ها در هوا وجود دارد، کار باغبان هنگام چیدن گل‌ها سخت می‌شود.
کوه در شورش چو دریا دایم از موج نسیم
خاک در مالش زنم چون نازبالش بیقرار
هوش مصنوعی: کوه مانند دریا همیشه در حال ناآرامی است و از نسیم به حرکت در می‌آید. وقتی که به خاک دست می‌زنم، مانند اینکه دستم را بر روی بالش نازک و لطیف می‌کشم، بی‌قرار و مضطرب می‌شوم.
هرچه بینی در تموج بینی از موج بهار
خواه روی سطح بنگر خواه سطح کوهسار
هوش مصنوعی: هر چیزی که می‌بینی، ناشی از تغییرات و جنبش‌هاست. اگر به روی آب نگاه کنی، جلوه‌های بهاری را می‌بینی و اگر به سطح کوه نگاه کنی، مناظر متفاوتی را مشاهده خواهی کرد.
هر سحرگه سطح آب از سعی تحریک هوا
از تموج دام ماهی افکند در چشمه‌سار
هوش مصنوعی: هر صبح، به خاطر تلاش باد، سطح آب سر و صدا می‌کند و امواجی ایجاد می‌کند که ماهی‌ها را به دام می‌اندازد و به درون چشمه‌ها می‌کشاند.
دانه جوهر عجب نبود که از فیض نما
سبز گردد در چمن بر سطح تیغ آبدار
هوش مصنوعی: دانه‌ای که به انرژی و فیض تبدیل می‌شود، شگفتی ندارد که در چمن، در کنار تیغ‌های تیز و آبدار، سبز و رشد کند.
گر برافروزند آتش در زمین گلستان
سبز گردد از رطوبت در هوا تخم شرار
هوش مصنوعی: اگر در زمین آتشی روشن شود، گلستان دوباره سبز خواهد شد چون رطوبت موجود در هوا بذر شعله را پرورش می‌دهد.
سبز و خرم همچو سرو نورس آید درنظر
برنهال شعله افتد گر نظر در سبزه‌زار
هوش مصنوعی: چون جوانی سرسبز و شاداب مانند سرو در چشم می‌آید، اگر به زمین سرسبز نگاه کنی، شعله‌ای از جوانی و شادابی در آن احساس می‌شود.
شبنم گل در چمن از بسکه طوفان می‌کند
کی توان بی‌کشتی می‌کرد در گلشن گذار
هوش مصنوعی: شبنم روی گل به خاطر طوفان‌های بسیار، آنقدر غمگین و پریشان است که دیگر کسی نمی‌تواند بدون قایق و وسیله‌ای از میان گل‌ها عبور کند.
پای‌کوبان در سماع ذوق بی‌اندازه سرو
دست‌افشان از نشاط عیش بی‌پایان چنار
هوش مصنوعی: در حال رقص و شادی، شور و نشاطی بی‌پایان در دل مردم موج می‌زند. سروها با خوشحالی و شادابی، دست به هوا می‌زنند و درختان چنار نیز از این خوشی سیراب شده‌اند.
بزم عیش شاه را ماند چمن در فصل گل
روز جشن شاه را ماند زمانه در بهار
هوش مصنوعی: جشن و شادی شاه مانند باغی است که در فصل شکوفایی گل‌ها می‌روید و زمانه نیز در دوران بهار زیبایی و سرزندگی را تجربه می‌کند.
برگ برگ انجمن در ساز برگ عشرتند
از برای پادشاه کام‌بخش کامگار
هوش مصنوعی: هر برگ از جمع ما به نغمه شادی و خوشی تعلق دارد و همه اینها برای پادشاهی است که در برآورده کردن خواسته‌ها و آرزوهای مردم موفق و خوشبخت است.
خسرو صاحبقران کیخسرو جمشیدشان
داور گیتی ستان دارای گردون اقتدار
هوش مصنوعی: خسرو خوبان، کیخسرو جمشید، قاضی و داور جهان است که به سلطنت و قدرتی بی‌نظیر دست یافته است.
شاه اسکندر حسب اسکندر حیدرنسب
صفدر ثانی لقب دین‌پرور دانش عیار
هوش مصنوعی: شاه اسکندر که به خاطر نسبش به حیدر (علی) مشهور است، با عنوان صفدر دوم شناخته می‌شود و لقب او نشان‌دهنده ایمان و دانش اوست.
پادشاه پادشاهان جهان عباس شاه
آفتاب دین و دولت سایه پروردگار
هوش مصنوعی: عباس شاه، فرمانروای بزرگ و برتر بر همه پادشاهان، همچون خورشید دین و حکومت است و برکات خداوند بر او سایه افکنده است.
پادشاهی کز فروغ جبهه اقبال او
ظلمت از عالم گریزانست چون لیل ازنهار
هوش مصنوعی: سلطانی که به خاطر نور و درخشش چهره‌اش، تاریکی و ظلمت از عالم فراری است مانند شب که از روز دوری می‌کند.
تا ابد از جوهر شمشیر عالمگیر اوست
در امان از طعنه بی‌جوهری‌ها روزگار
هوش مصنوعی: تا همیشه از ماهیت قدرت و سرنوشت‌بخش او در امان خواهیم بود و از سرزنش‌ها و ناتوانی‌های زمانه در امانیم.
در دیار عدل او گرگینه پوشد گله‌بان
در دیار خلق او گلدسته بندد نوک خار
هوش مصنوعی: در سرزمین عدالت او، چوپان می‌تواند به آرامی از گله‌اش مراقبت کند و نیازی به نگرانی از گرگ‌ها ندارد. اما در میان مردم او، فردی با خلق و خوی بد، مثل خار در نوک گلدسته‌ای که زیبایی دارد، موجب نارضایتی و زحمت می‌شود.
در ریاض سلطنت نخلی چنین هرگز نرست
میوه‌اش خورشید تابان سایه‌اش ابر بهار
هوش مصنوعی: در باغ سلطنت، درخت خرمایی وجود ندارد که میوه‌اش خورشید تابان باشد و سایه‌اش از ابرهای بهاری تر باشد.
تاجداری این‌چنین بر تخت شاهی کس ندید
تاج از وی سرفراز و تخت از وی پایدار
هوش مصنوعی: هیچ‌کس در تاریخ به این شکل شاهد عظمت و وقار تاج‌داری نبوده است که تاجی از او پربارتر و تختی از او پایدارتر باشد.
بزم و رزم از نسبت او هردو کامل رتبه‌اند
بزم را کیخسروست و رزم را اسفندیار
هوش مصنوعی: هر دو حالت جشن و جنگ به واسطه‌ی او به کمال رسیده‌اند؛ جشن به کیخسرو و جنگ به اسفندیار تعلق دارد.
پادشاهی جامه‌ای بر قامت رعنای اوست
چون قبای دلبری بر قامت رعنای یار
هوش مصنوعی: پادشاهی، مانند لباسی زیبا و شیک بر تن زیبایی اوست، شبیه به لباسی که معشوقه‌ای جذاب بر تن دارد.
نه صفت در کار باشد امتیاز مرد را
تا بود شایسته فرماندهی در روزگار
هوش مصنوعی: در این دنیا، اگر ویژگی‌های خوب و شایستگی در افراد وجود نداشته باشد، نمی‌توان از آنها انتظار فرماندهی و رهبری داشت.
عقل کافی، علم وافی، ذات خوش‌طبع نجیب
همت سرشار و خلق و جرأت و علم و وقار
هوش مصنوعی: انسانی که با هوش و دانش کامل همراه است، دارای روح نیکو و خانوادگی اصیل بوده و همت بالایی دارد. او همچنین از ویژگی‌هایی چون شجاعت، ادب و وقار بهره‌مند است.
گر ندیدستی به یک‌جا مجتمع این نه صفت
هان ببین در پادشاه عدل‌پرور آشکار
هوش مصنوعی: اگر تو نمی‌دیدی که در یک مکان، این ویژگی‌ها جمع شده‌اند، حالا ببین در پادشاهی که عدالت را پرورش می‌دهد، این صفات چگونه به وضوح نمایان است.
علم او چون عقل ذاتی طبع چون جوهر نجیب
همتش گردون نورد و جرأتش دشمن شکار
هوش مصنوعی: دانش او مانند عقل طبیعی است و طبع او مانند جوهر باارزش و نجیب. همت او در سطحی است که می‌تواند به گردون (آسمان) قدم بگذارد و جرأت او به اندازه‌ای است که می‌تواند با دشمنان خود مقابله کند.
عرض خلقش چون فضای لامکان بی‌منتها
بحر حلمش همچو دریای تجرد بی‌کنار
هوش مصنوعی: وجود او مانند فضایی نامشخص و بی‌نهایت است و خویشتن او مانند دریای وسیع و عمیق از صبر و بردباری است که انتهایی ندارد.
از وقارش با همه شوخی که دارد در مزاج
حیرتی دارم که شیخی می‌نماید بی‌وقار
هوش مصنوعی: با وجود شوخی‌هایی که دارد، از حالت جدی و باوقارش دچار حیرت شده‌ام، به گونه‌ای که به نظر می‌رسد او آری از وقار است.
عالم صبر و تحمل را شکوهش کوه قاف
عرصه مردانگی را مردیش مردانه‌وار
هوش مصنوعی: در اینجا به ویژگی‌های تحمل و استقامت انسان اشاره شده است. صبر و استقامت مانند کوه قاف است که نماد قدرت و استواری است. همچنین، مردانگی و جوانمردی در مواجهه با چالش‌ها و سختی‌ها به نمایش گذاشته شده‌اند. در واقع، این متن بر اهمیت صبر و شجاعت در زندگی تأکید دارد.
ناوکش جوزاشکاف و نیزه‌اش پروین‌گسل
استخوان‌سا گرز، و شمشیرش اجل بر فرق نار
هوش مصنوعی: کمان او از جوز ساخته شده و تیرهایش توانایی شکستن ستاره‌ها را دارند. گرزی که در دست دارد توانایی خرد کردن استخوان‌ها را دارد و شمشیرش مانند مرگ بر سر آتش فرود می‌آید.
فوج‌فوج دشمن از بیمش دوان تا کوی مرگ
موج دریا از میان مشت خس آرد برکنار
هوش مصنوعی: دشمنان به خاطر ترس از او به سرعت از جایی فرار می‌کنند و به سمت مکان مرگ می‌روند. دریا با امواجش، مانند مشت، گیاهان را از خود دور می‌کند.
جوشنش حفظ الهی و زره زلف بتان
وز تحفظ چارحد عالمش آیینه‌دار
هوش مصنوعی: جوشش و تحرک او ناشی از حمایت الهی است و زلف یارانش همچون زره‌ای او را محافظت می‌کند. او در چهارچوب جهان، خود را آینۀ آن می‌داند.
حقه زر درفشان بر فرق او چون آفتاب
در سعادت بر سرش بال هما گوهر نثار
هوش مصنوعی: جواهری چون زر بر سر او می‌درخشد، مانند آفتابی که بر سر کسی که موفق است، تابیده است، و به مانند پرهای هما، گوهری را نثار او می‌کند.
جام بزمش کاسه‌ای از حوض کوثر پر شراب
تیغ رزمش جدولی از چشمه‌سار ذوالفقار
هوش مصنوعی: محل برگزاری جشنش مانند کاسه‌ای پر از شراب از حوض کوثر است و سلاح جنگی‌اش به مانند دیواری مستحکم از چشمه‌سار ذوالفقار جلوه‌گر است.
باغ‌دین از قامتش دلکش‌تر از گلشن چو سرو
وز کفش جام می از گل تازه‌تر بر شاخسار
هوش مصنوعی: باغ دین به خاطر قامت زیبایش از باغ‌های دیگر جلوه‌گری بیشتری دارد، همان‌گونه که سروهای بلند و خوش‌فرم از گل‌ها زیباترند. همچنین، می‌تواند می‌گساری از گل‌های تازه را بر شاخ و برگی زیبا به تصویر بکشد.
غیر گردون برنمی‌تابد شکوه آفتاب
گر فلک گویم سمندش را مرا معذوردار
هوش مصنوعی: آسمان نمی‌تواند تاب و جلال آفتاب را تحمل کند؛ اگر من از فلک بگویم، مرا ببخش.
آب سبکسیری که با سختی سم از راه نرم
چون نسیم از سیر دریا برنمی‌گیرد غبار
هوش مصنوعی: آب خفیف و کم‌عمق، که با دشواری از طریق جاده‌ای سخت عبور می‌کند، مانند نسیمی که از دریا می‌گذرد، دیگر غبار ایجاد نمی‌کند.
گر ز پستی بربلندی پویه بردارد رود
چون نگه کز دشت می‌آید به سطح کوهسار
هوش مصنوعی: اگر از پایین دستی به بالا بیاید، رود مانند نگاهی که از دشت به کوه‌ها می‌اندازد، حرکت می‌کند.
وز بلندی سوی پستی چونکه آید بگذرد
همچو موجی کز میان بحر آید برکنار
هوش مصنوعی: زمانی که از بلندی به پستی می‌آید، مانند موجی است که از وسط دریا به کناره می‌رسد و عبور می‌کند.
گر بتازی بردرشتی‌های ایامش سبک
می‌کند چون معنی نازک به خاطرها گذار
هوش مصنوعی: اگر به سختی‌های زندگی بتازی، آن‌ها را سبک می‌کند؛ مانند اینکه یک معنی لطیف را در دل‌ها جای گذاری.
وربروی برگ گل خواهی که تازی چون نسیم
می‌دود هموارتر از رنگ می بر روی یار
هوش مصنوعی: اگر بخواهی به برگ گل نگاه کنی، می‌بینی که چگونه باد به آرامی بر روی آن می‌وزد و لطافتش بیشتر از رنگی است که بر روی چهره معشوق نشسته است.
شوخ‌مستی، چابکی کز شوخ‌مستی‌های او
جز نگاه شاد کس ننهاد بر دستش چدار
هوش مصنوعی: شادی و نازکی رفتارش باعث شده که هیچ‌کس جز نگاه خوشحال نتواند چیزی به او بدهد.
شیهه‌اش در صیدگاه از هر طرف گردد بلند
بسته گردد شش جهت راه رمیدن بر شکار
هوش مصنوعی: اسبی که در میدان شکار می‌دود، صدای شیهه‌اش از هر سو به گوش می‌رسد و در این حالت، تمام راه‌های فرار شکار را مسدود می‌کند.
سرعتش چون شعله جواله گرداگرد صید
چون شکار جرگه سازد از سوارانش حصار
هوش مصنوعی: سرعت او مانند شعله‌ای است که در حال گردش است، و دور و بر شکارش را به نوعی حصار می‌کشد که سوارکاران دور آن قرار می‌گیرند.
گر ز مشرق سوی مغرب تازدش در نیمشب
سایه پیشین به وقت صبح دریابد سوار
هوش مصنوعی: اگر کسی در نیمه شب از سمت مشرق به سوی مغرب حرکت کند، در صبح زود سایه‌اش را مانند سوارکاری می‌بیند که در حال عبور است.
پادشاها پادشاهی مر ترا زیبد که هست
عقل پیرت ملک گیر و عدل میرت ملک دار
هوش مصنوعی: ای پادشاه، پادشاهی تو را شایسته است، زیرا که عقل و اندیشه‌ات برتر از سن و سالت است و انصاف و عدالت تو را در جایگاه یک فرمانروا قرار داده است.
عقل شیخ و طبع شوخ و عزم پیش و جزم بیش
عشق دولت حسن عشرت درد دین و مردکار
هوش مصنوعی: عقل شخصی با تجربه و با دانش، همراه با روحیه‌ای شاد و خوش‌خوی، دارای اراده‌ای قوی و تصمیمات محکم است. عشق به زیبایی و خوشی، همراه با محبت و تعهد به دین و تلاش برای انجام کارهای نیک، از ویژگی‌های اوست.
شوکتی همچون شکوه عشق دیر از جادرآ
صولتی چون جرأت دیدار زود از پا درآر
هوش مصنوعی: قدرتی مانند عظمت عشق، به تدریج از خواب بیدار می‌شود و شجاعت دیدار به‌سرعت فرد را تحت تاثیر قرار می‌دهد.
عیش و عشرت چون تمنای حبیبان بر دوام
ذوق و بهجت چون جفاهای رقیبان برقرار
هوش مصنوعی: زندگی خوش و شادابی، همچون آرزوی محبوبان، باید پایدار بماند و لذت و شادمانی، همانند آزارها و سختی‌های رقبای ما، باید ادامه یابد.
از تصرف‌های طبع شوخ عشرت پرورت
می‌توان گفتن که هستی عیش را پروردگار
هوش مصنوعی: از رفتارهای طبیعی و شاداب تو می‌توان فهمید که زندگی خوشبختی را به وجود آورده است.
حسن دولت از تو همچون حسن دین از مصطفی
نظم ملک از تیغ تو چون نظم شرع از ذوالفقار
هوش مصنوعی: زیبایی و خوبی تو مانند زیبایی دین از محمد (ص)، و نظم و ترتیب حکومتت مانند نظم قوانین اسلامی از ذوالفقار است.
شه جوان دولت جوان عشرت جوان لذت جوان
مژده‌ای پیران که باز ازنو جوان شد روزگار
هوش مصنوعی: ای جوان! خوشحالی و سرور تازه‌ای در راه است. به پیران بشارت دهید که دوباره روزگار به طراوت و شادی بازگشته است.
هر دو از یک چشمه سیرابند چون جام و سبو
عیش روزافزون شاه و حسن روزافزون یار
هوش مصنوعی: هر دو از یک منبع تامین می‌شوند و از آن بهره‌مند می‌گردند؛ همان‌طور که جام و سبو هر دو جزء لذت و خوشی را در زندگی به همراه دارند، شاه و یار نیز از زیبایی و خوشی افزون در زندگی برخوردارند.
ختن کن فیاض هنگام دعای دولت است
دل اجابت را مبادا خون شود از انتظار
هوش مصنوعی: در زمان دعا و طلب نعمت، احساسات خود را تحت کنترل نگه‌دار و نگذار که دل‌ت پر از ناامیدی و خشم شود.
تا کمال نوع انسان ناید از قوت به فعل
جز به حسن تربیت از پادگاه روزگار
هوش مصنوعی: تا زمانی که انسان به کمال نرسد، قدرت او به فعل در نخواهد آمد و این امر فقط از طریق تربیت مناسب و شایسته در شرایط مختلف زندگی ممکن است.
تربیت هر مستعدی را ز درگاه تو باد
دین و دانش را مبادا جز به این در افتقار
هوش مصنوعی: تربیت هر فرد مستعدی فقط از درگاه توست و نباید دین و دانش را جز از این راه طلب کرد.
سایه پروردگاری کم مباشی از جهان
تا جهان در کار دارد سایه پروردگار
هوش مصنوعی: به یاد داشته باش که همیشه تحت حمایت و نظارت پروردگار هستی و او بر تمامی امور جهان تسلط دارد. سایهٔ او همیشه بر توست، و این نشان‌دهندهٔ توجه و حضور او در زندگی توست.