گنجور

شمارهٔ ۴۲ - در مدح شاه صفی

پرده از رخ برفکن وز گوشه ابرو نقاب
تا ز رویت ماه نو بینم بروی آفتاب
نرگس بیداری اندر خواب می‌بیند ز ناز
بخت کو تا چشم ما را نیز خواب آید به خواب
عشق را در بی‌نظامی‌ها نظامی داده‌اند
نیست خالی از اصولی نبض دل را اضطراب
گریه بی‌تابست و تدبیر تو کاهل ای حکیم
تا تو کشتی می‌کنی ترتیب ما را برده آب
ای که زیر سایه دیوار راحت خفته‌ای
سوخت ما بی‌خانمانان ستم را آفتاب
برکنار چشمه سیراب تمنا را چه غم
در بیابان گر بمیرد تشنه بی‌صبر و تاب
دل ز هستی برکن و ایمن شو از سیل فنا
خانه بی‌خان و مانی‌ها نمی‌گردد خراب
پشت نه به بستر خاکستر و بیدار باش
آشنایی کم کند با دیده آیینه خواب
با سبکباری توان از فتنه‌ها آسوده شد
سایه را در بحر دامن تر نمی‌گردد به آب
شربت وصل بتان را زهر هجران چاشنی است
در مذاق از دولت تلخی بود شیرین گلاب
بسکه کاهل جنبشم باشد شتاب من درنگ
بسکه کامل خواهشم باشد درنگ من شتاب
بر سر راه تماشایش ز حسرت سوختم
چون ز خود افتاده‌تر دیدم در آنجا آفتاب
سجده کردم درگهش را، چوب بر فرقم شکست
جرم کس نبود که دارد آن عبادت این ثواب
فتنه‌گرتر گشت چشمش ناله دل تا شنید
در مشام مست طوفان می‌کند بوی گلاب
چون لب ساغر افق گردید بر خورشید می
چهره ساقی شفق‌گون گشت از عکس شراب
فال آن ابرو ز دیوان نکویی کرده است
بیت دلچسبی، ادا داری، بلندی انتخاب
با چنین مهری که من دارم عجب نبود که من
گر به دوزخ باشم از دوزخ براندازم عذاب
چهره چون افروختی ما را ترنم تازه شد
چون گلستان تازه می‌گردد، غزل‌خوانیست باب

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

پرده از رخ برفکن وز گوشه ابرو نقاب
تا ز رویت ماه نو بینم بروی آفتاب
هوش مصنوعی: لطفاً نقاب را از صورت خود بردار و از کنار ابرویت پرده را کنار بزن تا من بتوانم چهره زیبای تو را همچون ماه نو ببینم که در برابر آفتاب می‌درخشد.
نرگس بیداری اندر خواب می‌بیند ز ناز
بخت کو تا چشم ما را نیز خواب آید به خواب
هوش مصنوعی: نرگس در خواب خود بیداری و زیبایی را می‌بیند و از روی لطف و شانسش این حالت را به ما نیز منتقل می‌کند تا ما هم در خواب فرو برویم.
عشق را در بی‌نظامی‌ها نظامی داده‌اند
نیست خالی از اصولی نبض دل را اضطراب
هوش مصنوعی: عشق در میان آشفتگی‌ها و بی‌نظمی‌ها نیز به گونه‌ای خاص سازماندهی شده است و این موضوع خالی از اصولی نیست، چرا که نبض دل همواره دچار اضطراب و تنش است.
گریه بی‌تابست و تدبیر تو کاهل ای حکیم
تا تو کشتی می‌کنی ترتیب ما را برده آب
هوش مصنوعی: بیت به این معناست که گریه و اندوه ما بی‌وقفه و بی‌طاقت است، در حالی که تو، ای حکیم، در رسیدگی به امور ما بی‌توجه و تنبل هستی. در این حال، ما در خطر هستیم و مشکلات ما به شدت در حال افزایش است.
ای که زیر سایه دیوار راحت خفته‌ای
سوخت ما بی‌خانمانان ستم را آفتاب
هوش مصنوعی: ای کسی که در سایه دیوار، در آرامش خوابیده‌ای، بدان که آفتاب، ما بی‌خانمانان را سوزانده و در رنج و عذاب قرار داده است.
برکنار چشمه سیراب تمنا را چه غم
در بیابان گر بمیرد تشنه بی‌صبر و تاب
هوش مصنوعی: در کنار چشمه‌ای که همه آرزوها را برآورده می‌کند، چه ناراحتی است اگر در بیابان کسی گرسنه و بی‌تاب بمیرد؟
دل ز هستی برکن و ایمن شو از سیل فنا
خانه بی‌خان و مانی‌ها نمی‌گردد خراب
هوش مصنوعی: دل را از وابستگی به دنیای مادی آزاد کن و با خیال راحت از زوال و فنا محافظت خواه. افرادی که به دنیا وابسته نیستند، هیچگاه در معرض آسیب و تخریب قرار نمی‌گیرند.
پشت نه به بستر خاکستر و بیدار باش
آشنایی کم کند با دیده آیینه خواب
هوش مصنوعی: به خودت پشت نکن و از خواب و بی‌توجهی بیدار باش، زیرا آشنایی و ارتباطاتت در خواب و غفلت کمرنگ می‌شود.
با سبکباری توان از فتنه‌ها آسوده شد
سایه را در بحر دامن تر نمی‌گردد به آب
هوش مصنوعی: با روحیه‌ای آرام و بی‌تکلف، می‌توان از مشکلات و آشوب‌ها دوری جست. سایه‌ی انسان نیز به مانند دامن یک زن در آب نمی‌چرخد و آرامش خود را حفظ می‌کند.
شربت وصل بتان را زهر هجران چاشنی است
در مذاق از دولت تلخی بود شیرین گلاب
هوش مصنوعی: وصل محبوبان همچون شربتی خوشمزه است، اما تلخی فراق و دوری به آن زهر می‌زند. بنابراین، هرچند که شیرینی این شربت به خاطر وصل است، اما تلخی جدایی طعم آن را تحت تأثیر قرار می‌دهد.
بسکه کاهل جنبشم باشد شتاب من درنگ
بسکه کامل خواهشم باشد درنگ من شتاب
هوش مصنوعی: بسیار کند و بی‌تحرک هستم، به همین خاطر وقتی می‌خواهم حرکت کنم، مدام تأخیر دارم. همزمان، وقتی می‌خواهم منتظر بمانم، به اندازه‌ای اشتیاق دارم که نمی‌توانم صبر کنم و سریعاً اقدام می‌کنم.
بر سر راه تماشایش ز حسرت سوختم
چون ز خود افتاده‌تر دیدم در آنجا آفتاب
هوش مصنوعی: در مسیر تماشای او، به خاطر حسرتی که داشتم، در آتش سوختم. وقتی دیدم که در آنجا آفتاب، از من بی‌خبر و بی‌اعتنا به حال من می‌تابد، بیشتر افسرده شدم.
سجده کردم درگهش را، چوب بر فرقم شکست
جرم کس نبود که دارد آن عبادت این ثواب
هوش مصنوعی: من در درگاه او سجده کردم و در این کار به شدت تواضع نشان دادم، تا جایی که چوبه‌ای بر سرم فرود آمد. گناهی وجود ندارد زیرا کسی که این‌گونه عبادت می‌کند، پاداش ویژه‌ای می‌گیرد.
فتنه‌گرتر گشت چشمش ناله دل تا شنید
در مشام مست طوفان می‌کند بوی گلاب
هوش مصنوعی: چشمان او به طرز وسوسه‌انگیزی در حال جلب توجه است و دلش به خاطر این زیبایی ناله می‌کند؛ وقتی که بوی خوش گلاب را در میان طوفان احساس می‌کند.
چون لب ساغر افق گردید بر خورشید می
چهره ساقی شفق‌گون گشت از عکس شراب
هوش مصنوعی: وقتی لب لبه‌ی افق به خورشید نزدیک می‌شود، چهره‌ی ساقی رنگ شفق به خود می‌گیرد، گویی که تصویر شراب بر آن نشسته است.
فال آن ابرو ز دیوان نکویی کرده است
بیت دلچسبی، ادا داری، بلندی انتخاب
هوش مصنوعی: فال آن ابرو از دیوان مرتب و زیبا گرفته شده است. این شعر جذاب و دلنشین است، تو احساس و رفتار خاصی داری و انتخاب خوبی کرده‌ای.
با چنین مهری که من دارم عجب نبود که من
گر به دوزخ باشم از دوزخ براندازم عذاب
هوش مصنوعی: با این اندازه محبت و عشق که در دل دارم، تعجبی نیست اگر حتی اگر در دوزخ باشم، بتوانم عذاب آن را از بین ببرم.
چهره چون افروختی ما را ترنم تازه شد
چون گلستان تازه می‌گردد، غزل‌خوانیست باب
هوش مصنوعی: وقتی چهره‌ات را درخشان کردی، ما هم مثل گلستانی که تازه می‌شود، سرشار از شوق و سرودی تازه خواهیم شد.