گنجور

شمارهٔ ۴ - در نعت حضرت رسول (ص) و وصف مرقد ایشان

دلا تا چند خود را فرش این نُه سایبان بینی
یکی بر سطح این کرسی برآ تا عرش جان بینی
سپهرت آشیان آمد تو بر روی زمین تا کی
چو مرغ بال و پر برکنده از دور آشیان بینی
به کنعان تعلق همچو یعقوب از نظر بگذر
که بی یوسف ستم باشد که روی این و آن بینی
نظر بربندتا از هر بن مو دیده‌ور گردی
زبان بربند تا خود هر سر مو را زبان بینی
دو قوت در نهاد تست ادراکی و تحریکی
که از یک دانش آموزی و از دیگر توان بینی
دو بال خویشتن کن این دو قوت را درین زندان
به پرواز اندرآ تا آشیان خود عیان بینی
تو پرکم دیده خود را درون این قفس یک ره
به پرواز آی تا خود را همای پرفشان بینی
چو مرغ آشیان گم کرده از خود در هراسستی
ببینی فرّ خود چون خویش را در آشیان بینی
تو کوته‌بین عجایب‌های خلقت را ندیدستی
فلک را این فلک دانی جهان را این جهان بینی
در آن وادی که مردان الهی راه پیمایند
فلک رااندر آن وادی چو گرد کاروان بینی
درآ در عالم عقلی که آنجا این دو عالم را
نبینی هیچ و گر بینی دو پایه نردبان بینی
خطوط شش جهت را چون نقط بر یک طرف یابی
کرات نه فلک را همچو مرکز در میان بینی
جهانی کاندر آن خود را ز هر علت بری یابی
جهانی کاندر آن خود را ز هر تهمت امان بینی
جهانی کاندر آن گر سنگ یابی لعل و زر یابی
جهانی کاندر آن گر خار بینی گلستان بینی
به هر وادی که بخرامی سراسر کام دل یابی
به هر موضع که بنشینی همه آرام جان بینی
نه یک کس را در آن کشور غمی برگرد دل یابی
نه یک دل را در آن وادی جز از شادی تپان بینی
نه منت بر کسی باشد نه ممنون کسی باشی
در آن هر دل که بینی چون دل خود شادمان بینی
گهی قد و سیانت میزبان کام دل باشند
گهی بر خان خود روحانیان را میهمان بینی
هم ارواح مقدس را به عشرت میزبان باشی
هم اشخاص مجرد را به عزت میزبان بینی
چو یادآری از آن منزل که بودی روز چندانی
به رحم آید دلت از هر که شاه و شهربان بینی
وزین مهمانی و مهمان نوازی‌های این مردم
چو یاد آری ز خجلت چون عرق خود را روان بینی
به مهمانخانه خاص الهی گر شرف یابی
ز بس غیرت نمی‌خواهی که خود را در میان بینی
نیابی در میان خود را ولی کام ابد یابی
نبینی خویش را لیکن بقای جاودان بینی
رهی داری در آن عالم نه بس دور و دراز آنجا
نمی‌خواهی در این عالم که سود خود زیان بینی
یکی پا بر سر تن نه که راه جان پدید آید
به زیر پی درآور نفس تا رخسار جان بینی
به یک گامی که برداری به نزل می‌رسی لیکن
ضرورست اینکه پیش از راه از منزل نشان بینی
نشان شرعست و دیدن علم، رفتن ترک خود کردن
چو کردی ترک خود خود را در آن عالم نشان بینی
بدون شرع و دانش گر بدین ره پی سپر گردی
همه دزدان دین یابی همه غولان جان بینی
عمل بی علم نبود جز به کام اژدها رفتن
چو بی دانش بود اعمال اژدرها دمان بینی
ولیکن علم را هم بی عمل کامی روا نبود
چه سان بینی شجاعی را که بی تیغ و سنان بینی؟
چه تیراندازیی آید از آن پر لاف تیرافکن
که لافش در میان اما نه تیرش در کمان بینی
به قدر آنچه می‌دانی عمل کن دانه می‌افشان
که کشت این جهانی حاصلش را آن جهان بینی
ملک از گفته می‌زاید بهشت از کرده می‌خیزد
قصور و حور و غلمان کشته دست و زبان بینی
شراب ارغوانی دانش و آثار آن یابی
طعام جاودانی نیت و اخلاص آن بینی
عمل تنها نمازو روزه نبود مرد معنی را
که این را حرز جان دانی و آنرا حفظ نان بینی
ز حج آوازه خواهی وز غزا نام ونشان جویی
زکاتی گردهی یک عمر منت را ضمان بینی
عمل باشد تقرب جستن و فرمانبری کردن
به هر کاری که از دانش رضای حق در آن بینی
تو با دست آنچه می‌کاری به چشمش آبیاری کن
که بی‌آب ار فشانی دانه کشت خود زیان بینی
تواضع کن به مردم با کسان افتادگی پیش آر
که این افتادگی ها را به گردون نردبان بینی
نماز از بهر آن معراج مومن شد که هر ساعت
نهی سر بر زمین و خویش را در آسمان بینی
برون کن از ولایات دل خود کبر و نخوت را
که با نخوت ملک را همچو دیوی در میان بینی
بران از ملک تن فرماندهان خشم و شهوت را
کز ایشان شعله این نور قدسی را دخان بینی
برانگیزد بخارات هوس چون لجه شهوت
رخ خورشید جان در گرد ظلمت‌ها نهان بینی
چو دریای غضب گیرد تلاطم, کشتی دل را
به گرداب تحیر چون دل دزوخ تپان بینی
ز اوباش طبیعت آید او از فتنه آشوبی
که ملک سینه ویران‌تر ز حال عاشقان بینی
وزین صحرانشینان هیولی آید آن جرئت
که در شهر یقین آشوب ترکان گمان بینی
بیا از مادت بگسل تعلق‌های خواهش را
که در بازار محشر جمله صورت در دکان بینی
ز ظاهر پی به باطن می‌توان بردن اگر مردی
که برهان را چو دریابی ز قرآن ترجمان بینی
اگر خواهی ازین یک پله هم برتر توانی شد
که ظاهر در حقیقت عین باطن بی‌گمان بینی
اگر هم در گذشتی زین منازل منزلی داری
که عنقا گشته طاووس بقا، در آشیان بینی
بهشتی داری و در دوزخی آسوده حیرانم
که زر در خانه در خاک و تو گرد کاروان بینی
بهشتی در حقیقت خویش را دوزخ نمودستی
درین اندیشه بیجا که این یابی و آن بینی
تعلق بگسل از خواهش که از دوزخ امان یابی
نقاب از خود برافکن تا بهشت جاودان بینی
به بوی گل درین دیرینه خارستان چه می‌پویی
سری در جیب بر تا گلستان در گلستان بینی
ازین مطموره فردا و دی گر پا نهی بیرون
ازل را تا ابد یک جا دو طفل توامان بینی
گه آهوی ازل را در چراگاه ابد یابی
گهی گاو زمین در کشتزار آسمان بینی
ازین صحرای وحشت روی نه درکوی جمعیت
که دورافتادگان خویش را یک‌جا ستان بینی
یکی زین ملک خود بینی به ملک بیخودی بگذر
که اینجا هر چه گم کردی در آن وادی نشان بینی
خلیل آسا درآ در آتش عشق و تماشا کن
که خود را هر سر مو همچو شاخ ارغوان بینی
فریبت داده رنگینی ظاهر چشم دل بگشا
که بر آیینه جان رنگ این ظلمت عیان بینی
مشو مغرور آرایش جلا ده چشم معنی را
که رنگینی ظاهر را نهنگ جان ستان بینی
تو ظاهر بین باین شکل و شمایل مانده در حیرت
چه خواهی کرد اگر روزی جمال جاودان بینی!
درین بیغوله هستی چه حس از آب و گل زاید
که خود را در هوایش هر زمان آتش فشان بینی
گذر در مصر معنی کن که در هر کوچه از غیبش
متاع حسن یوسف کاروان در کاروان بینی
ز حسن معنوی دان پر توی افتاده بر ظاهر
که چندین حسن آب و رنگ و بو در خاکیان بینی
به رنگ لاله و گل در صفای لعل و گوهر بین
که آب دست استاد طبیعت را روان بینی
ز رنگ آمیزی حسن گلستان طبیعت دان
که رنگی بر عذار زاده دریا و کان بینی
جمال ذاتی نفس نباتی بین و حیوانی
اگر طاووس و طوطی گر گل و گر ضیمران بینی
جمال نفس نطقی جلوه‌گر می‌بین و حیران شو
چو ناز و عشوه و غنج و دلال دلبران بینی
وزین یک پرده برتر شو ز حسن نفس کلی دان
که گردش بر فلک یابی و نور از اختران بینی
جمال عقل کلی بر تو ظاهر می‌تواند شد
به چشم عشق اگر در وجد و شوق آسمان بینی
تامل کن به چشم سر جمال لایزالی را
که عقل کل در آن واله چو عقل مردمان بینی
همه از پرتو انوار حسن لایزالی دان
اگر در خار گل یابی اگر در جسم جان بینی
نداری چشم معنی بین که در طومار هر خاری
حدیث حسن آن گل داستان در داستان بینی
تو نتوانی شکستن این طلسم رنگ ظاهر را
مگر در خود ز زور عشق روحانی توان بینی
به نام عشق می‌باشد غریو کوس فتح اینجا
اگر نه مرد عشق آیی درین میدان هوان بینی
چو افریدون عشق آید به میدان، هر سر مو را
که بر تن داری از مردی درفش کاویان بینی
مجردوار پا در کارزار نفس نه کانجا
ز عریانی بر اسب غازیان برگستوان بینی
فروتن شو به قصد سربلندی‌ها که از عزت
درین میدان سر افتادگی بر آسمان بینی
تقدم جو مشو ور اتفاق افتد چنان می‌کن
که گر در صدر باشی خویش را در آستان بینی
سر گردنکشی در خاک می‌کن کاندرین مجلس
همیشه دست رد بر سینة گردنکشان بینی
کدورت‌های دوران را جلای زنگ دل می‌دان
که صاف آیینه از خاکستر روشنگران بینی
زر ناقص عیاری از گدازی نیستت چاره
چه لازم کاین گداز از انفعال امتحان بینی
غش هستی ببر از نقد خویش امروز اگر خواهی
که فردا چون طلای ده‌دهی خود را روان بینی
وجود خود چنین کاندر مکان بستی عجب دارم
که در خود بال پرواز فضای لامکان بینی
پر افشانی نیاری در هوای لازمان کردن
که خود را بال و پر بر بسته در دام زمان بینی
همای اوج لاهوتند مردان خدا تا کی
تو در ناسوت، نحس چرخ و سعد اختران بینی
همای عقل بر سر سایه گستر بین چه حالست این
که بهر جغد سودا کاسه سر آشیان بینی
ترا لذات عقلی بهتر از لذات جسمانی
که این را در تغیر یابی آن را جاودان بینی
ز راحت‌ها همان بهتر که بی‌رنج و تعب یابی
ز نعمت‌ها همان بهتر که بی‌کام و دهان بینی
وجود استخوان دایم به کار از بهر مغز آید
چه بدبختی تو بی دانش که از مغز استخوان بینی
ترا در طاعت حق گر نظر بر حور و غلمانست
عجب دارم که حسن آفتاب از فرقدان بینی
برای قرب شاهانست روی پاسبان دیدن
تو خورسندی ز قرب‌شه که روی پاسبان بینی!
به جنت وعده فرمودن ز نقص همت ما دان
که گلخن گلخنی را به زباغ و بوستان بینی
به قدر همت خود هر کسی اجر عمل یابد
بهشت وحور عین را تا چسان دانی چنان بینی
ز جنت هر کسی چیزی تصور می‌تواند کرد
یکی قرب و لقا بیند تو لحم طیر و نان بینی
یکی از حور انس و از فواکه بهره دانش
تو آنها جمله را سرمایه فرج ودهان بینی
قیاس آن ز معراج پیمبر می‌توان کردن
که تو عمامه و ریش و ردا و طیلسان بینی
نبینی یک حقیقت را هزاران اسم می‌باشد؟
که در مفهوم هر یک اختلافی در میان بینی
به قدر فهم ها شد اختلاف نام ها زانست
که در قران گهی بر آسمان نام دخان بینی
به ما بر منت جانست ایزد زا زنان دادن
حکیمش روح حیوانی و تو بر سفره نان بینی
به نزد حکمت اندیشان معنی در لسان شرع
تجرد را به عریانی محشر ترجمان بینی
سبکروحی بود در کار پرواز تجرد را
ترا مشکل که بار خود ازین ارکان گران بینی
اگر بال خود از گرد چهار ارکان بیفشانی
به شاخ سدره خود را چون ملایک آشیان بینی
چرا دامن ز ارکان و ز آثارش نیفشانی
کز ارکان است اغلالی که هم بر کافران بینی
ترا فیاض، پرآشفته دیدم دل غمین گشتم
ازین مشتی نصیحت گونه کز دل بر زبان بینی
نه و عظم بود مطلب نه نصیحت زین زین نواسنجی
ولی در دل چو دردی هست بر لب هم فغان بینی
تو این الفاظ را دودی شناس از آتش معنی
چو اتش در سرا پنهان بود دودش عیان بینی
ترا خود نیست آن حالت که جز محسوس دریابی
وگرنه دایم این خون از بن هر مو روان بینی
مگو واعظ، که واعظ را نفس افسرده می‌باشد
کسی کاغشته در خونش سراپا از بیان بینی
مخوانش ناصح، آن از دفتر دل نکته پردازی
که نوک خامه‌اش چون تارمژگان خون فشان بینی
به تحریک حکیم غزنوی این ناله‌ها کردم
به آهنگی که مرغی را به مرغی همزبان بینی
خموشی این زمان فرض است دانشمند معنی را
که گر چون جان سبک گوید تو چون جسمش گران بینی
مرا این گفتگو با مردگان زنده دل باشد
وزین مرده دلان زنده مهرم بر دهان بینی
به بی دردی قیاس دردمندی‌ها چنان باشد
که خواهی حال طوفان دیدگان را در کران بینی
قیاس می‌کنی با حال خود احوال مردم را
تو در آیینه می‌‌بینی که عالم گلستان بینی
تو خود کاسوده‌ای آشوب عالم را چه می‌دانی
به حال من ببین تا فتنه آخر زمان بینی
غزل خواهی دو مصرع از دو بیت خود کنم مطلع
که روح بلبل شیراز را هم شادمان بینی

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دلا تا چند خود را فرش این نُه سایبان بینی
یکی بر سطح این کرسی برآ تا عرش جان بینی
هوش مصنوعی: ای دل، تا چه زمانی خود را در زیر سایه‌های این دنیا ببینی؟ یکی به سطح این صندلی بیفزای و به آسمان جان خود بنگر.
سپهرت آشیان آمد تو بر روی زمین تا کی
چو مرغ بال و پر برکنده از دور آشیان بینی
هوش مصنوعی: آسمان به خانه تو آمده است، تو چرا بر روی زمین می‌نشینی؟ تا کی مثل پرنده‌ای که بال و پرش کنده شده، دور از آشیانت خواهی بود؟
به کنعان تعلق همچو یعقوب از نظر بگذر
که بی یوسف ستم باشد که روی این و آن بینی
هوش مصنوعی: به خاطر تعلق و ارتباط عاطفی مانند یعقوب به کنعان، از آن نگاه کن که بدون حضور یوسف، به تماشای چهره‌های دیگر ظلم و ستم است.
نظر بربندتا از هر بن مو دیده‌ور گردی
زبان بربند تا خود هر سر مو را زبان بینی
هوش مصنوعی: به خودت توجه کن و ارتباطت را با چیزهایی که در اطرافت هست، محدود کن. زمانی که به عمق وجود خود بروی، می‌توانی هر جزئی را بهتر بشناسی و درکش کنی.
دو قوت در نهاد تست ادراکی و تحریکی
که از یک دانش آموزی و از دیگر توان بینی
هوش مصنوعی: در وجود تو دو نیروی مهم وجود دارد: یکی توانایی درک و فهم و دیگری توانایی تحریک و انگیزش. این دو توانایی از یک دانش‌آموز و توانایی‌های دیگر سرچشمه می‌گیرد.
دو بال خویشتن کن این دو قوت را درین زندان
به پرواز اندرآ تا آشیان خود عیان بینی
هوش مصنوعی: دو بال خود را بساز و این دو نیروی درونی را در این جهان محدود به پرواز درآور تا لانه و خانه‌ی واقعی‌ات را ببینی.
تو پرکم دیده خود را درون این قفس یک ره
به پرواز آی تا خود را همای پرفشان بینی
هوش مصنوعی: درون این قفس که بسته‌ای، توانایی‌های خود را ببین و یک بار پرواز کن. آنگاه ممکن است خود را همچون پرنده‌ای با بال‌های گسترده و آزاد احساس کنی.
چو مرغ آشیان گم کرده از خود در هراسستی
ببینی فرّ خود چون خویش را در آشیان بینی
هوش مصنوعی: چون مرغی که آشیانش را گم کرده و از خود ناامید است، اگر خود را در آشیان خود ببینی، احساس آرامش می‌کنی و به یاد می‌آوری که کجا هستی و چه امنیتی داری.
تو کوته‌بین عجایب‌های خلقت را ندیدستی
فلک را این فلک دانی جهان را این جهان بینی
هوش مصنوعی: تو به خاطر دیدگاه محدودی که داری، نتوانسته‌ای شگفتی‌های آفرینش را ببینی. آیا از آسمان و جهان اطرافت آگاهی داری؟
در آن وادی که مردان الهی راه پیمایند
فلک رااندر آن وادی چو گرد کاروان بینی
هوش مصنوعی: در آن سرزمین که انسان‌های الهی و راستین قدم می‌زنند، آسمان را مانند گرد و غبار کاروان خواهید دید.
درآ در عالم عقلی که آنجا این دو عالم را
نبینی هیچ و گر بینی دو پایه نردبان بینی
هوش مصنوعی: در دنیای عقل و تفکر وارد شو که در آنجا این دو دنیای مادی و محسوس را نمی‌بینی و اگر هم ببینی، فقط دو پایه نردبان را می‌توانی مشاهده کنی.
خطوط شش جهت را چون نقط بر یک طرف یابی
کرات نه فلک را همچو مرکز در میان بینی
هوش مصنوعی: شکل‌ها و خطوطی که در جهات مختلف کشیده شده‌اند، مانند نقطه‌هایی هستند که به طرفی از کره‌ها مربوط می‌شوند. همچنین، در این فضا، مانند مرکز جهانی، می‌توانید در میانسالی آن را مشاهده کنید.
جهانی کاندر آن خود را ز هر علت بری یابی
جهانی کاندر آن خود را ز هر تهمت امان بینی
هوش مصنوعی: جهان‌هایی وجود دارند که در آن‌ها می‌توانی از همه علت‌ها و دلایل رها باشی، همچنین در این جهان‌ها می‌توانی از هر نوع اتهام و یا تهمتی در امان باشی.
جهانی کاندر آن گر سنگ یابی لعل و زر یابی
جهانی کاندر آن گر خار بینی گلستان بینی
هوش مصنوعی: در جهانی که اگر سنگی پیدا کنی، می‌توانی لعل و زر نیز پیدا کنی، جهانی است که اگر خار ببینی، به همین ترتیب می‌توانی گلستان را نیز ببینی.
به هر وادی که بخرامی سراسر کام دل یابی
به هر موضع که بنشینی همه آرام جان بینی
هوش مصنوعی: به هر جایی که بروی، می‌توانی به خواسته‌هایت برسی و در هر مکانی که استراحت کنی، آرامش را احساس خواهی کرد.
نه یک کس را در آن کشور غمی برگرد دل یابی
نه یک دل را در آن وادی جز از شادی تپان بینی
هوش مصنوعی: در آن سرزمین، نه کسی غمی دارد و نه دلی جز از شادی ضربان می‌زند. غم و ناراحتی در آنجا وجود ندارد و همه به خوشی و شادمانی مشغولند.
نه منت بر کسی باشد نه ممنون کسی باشی
در آن هر دل که بینی چون دل خود شادمان بینی
هوش مصنوعی: نه به کسی منت بگذار و نه از کسی تشکر کن، بلکه هر دل که می‌بینی را همانند دل خود شاد و خوشحال ببین و احساس خوشی را در آن تجربه کن.
گهی قد و سیانت میزبان کام دل باشند
گهی بر خان خود روحانیان را میهمان بینی
هوش مصنوعی: گاهی ممکن است میهمانان با زیبایی و وقار خود دل صاحبخانه را شاد کنند و گاهی شما روحانیان را در خانه خود به عنوان مهمان ببینید.
هم ارواح مقدس را به عشرت میزبان باشی
هم اشخاص مجرد را به عزت میزبان بینی
هوش مصنوعی: هم می‌توانی با رویدادها و شخصیت‌های مقدس به شادی و خوشی رفتار کنی و هم می‌توانی با افرادی که در تنهایی به سر می‌برند با احترام و عزت برخورد کنی.
چو یادآری از آن منزل که بودی روز چندانی
به رحم آید دلت از هر که شاه و شهربان بینی
هوش مصنوعی: وقتی به یاد آن محلی که مدت‌ها در آن زندگی کرده‌ای می‌افتی، دل‌ات برای هر کسی که مقام و قدرتی دارد، به رحم می‌آید.
وزین مهمانی و مهمان نوازی‌های این مردم
چو یاد آری ز خجلت چون عرق خود را روان بینی
هوش مصنوعی: وقتی به مهمانی و رفتار مهمان‌نوازی این مردم فکر می‌کنی، احساس خجالت می‌کنی؛ گویی مانند عرقی که بر بدنت می‌ریزد، حس شرمندگی به سراغت می‌آید.
به مهمانخانه خاص الهی گر شرف یابی
ز بس غیرت نمی‌خواهی که خود را در میان بینی
هوش مصنوعی: اگر به مهمانخانه خاص خدا بروی، به خاطر شدت غیرت الهی، نمی‌خواهی که خود را در آنجا ببینی.
نیابی در میان خود را ولی کام ابد یابی
نبینی خویش را لیکن بقای جاودان بینی
هوش مصنوعی: اگر در دل خود نتوانی خودت را پیدا کنی، اما می‌توانی به لذت ابدی دسترسی پیدا کنی. شاید خودت را نبینی، اما وجود پایدار و جاودانی را درک خواهی کرد.
رهی داری در آن عالم نه بس دور و دراز آنجا
نمی‌خواهی در این عالم که سود خود زیان بینی
هوش مصنوعی: در دنیای دیگر، راهی برای تو وجود دارد که نه بسیار دور و طولانی است. اما در این دنیا، تو نمی‌خواهی که زیان خود را در حالی که به سود فکر می‌کنی، ببینی.
یکی پا بر سر تن نه که راه جان پدید آید
به زیر پی درآور نفس تا رخسار جان بینی
هوش مصنوعی: برای اینکه راهی به سوی جان و حقیقت پیدا شود، باید بر خود و خواسته‌های نفسانی غلبه کنی و بدانی که حقیقت و زیبایی وجود در زیر ظواهر پنهان است. با تلاش و کوشش در خودشناسی، به اوج وجودت و روح حقیقی‌ات دست خواهی یافت.
به یک گامی که برداری به نزل می‌رسی لیکن
ضرورست اینکه پیش از راه از منزل نشان بینی
هوش مصنوعی: اگر یک قدم برداری، به مقصد می‌رسی، اما لازم است پیش از اینکه راه را شروع کنی، نشانه‌ای از مقصد را ببینی.
نشان شرعست و دیدن علم، رفتن ترک خود کردن
چو کردی ترک خود خود را در آن عالم نشان بینی
هوش مصنوعی: اگر به اصول دین و علم توجه کنی، در واقع خود را ترک کرده‌ای. وقتی این کار را انجام دادی، می‌توانی نشانه‌های خود را در آن دنیا مشاهده کنی.
بدون شرع و دانش گر بدین ره پی سپر گردی
همه دزدان دین یابی همه غولان جان بینی
هوش مصنوعی: اگر بدون شناخت و علم پیش بروی، در این مسیر فقط دشمنان دین را خواهی یافت و با خطرات و مشکلات زیادی روبه‌رو خواهی شد که جانتو تهدید می‌کنند.
عمل بی علم نبود جز به کام اژدها رفتن
چو بی دانش بود اعمال اژدرها دمان بینی
هوش مصنوعی: عمل بدون دانش و آگاهی، همانند پریدن به درون دهان اژدهاست. وقتی کارها بدون علم و دانایی انجام شود، همچون کارهای اژدها در زمان خطرناکی خواهد بود.
ولیکن علم را هم بی عمل کامی روا نبود
چه سان بینی شجاعی را که بی تیغ و سنان بینی؟
هوش مصنوعی: اما علم بدون عمل به نتیجه نمی‌رسد. چگونه می‌توانی شجاعت را ببینی که بدون سلاح و ابزار باشد؟
چه تیراندازیی آید از آن پر لاف تیرافکن
که لافش در میان اما نه تیرش در کمان بینی
هوش مصنوعی: تیرانداز ماهری را تصور کن که فقط حرف‌های بزرگ و ادعاهای بزرگ می‌زند، اما وقتی نوبت عمل فرا می‌رسد، عملاً چیزی برای نشان دادن ندارد و نمی‌تواند تیرش را رها کند.
به قدر آنچه می‌دانی عمل کن دانه می‌افشان
که کشت این جهانی حاصلش را آن جهان بینی
هوش مصنوعی: به اندازه‌ای که می‌دانی و درک می‌کنی، عمل کن. آنچه را که در این دنیا می‌کاری، در دنیاهای دیگر به بار خواهد نشسته و نتیجه‌اش را خواهید دید.
ملک از گفته می‌زاید بهشت از کرده می‌خیزد
قصور و حور و غلمان کشته دست و زبان بینی
هوش مصنوعی: پادشاهی و قدرت از سخن و گفتار به وجود می‌آید، ولی بهشت و نعمت‌های آن از عمل و کار انسان ایجاد می‌شود. در آنجا، قصرها، حوری‌ها و جوانان زیبا محصول کار و زبان شما هستند.
شراب ارغوانی دانش و آثار آن یابی
طعام جاودانی نیت و اخلاص آن بینی
هوش مصنوعی: اگر شراب ارغوانی را به عنوان نماد دانش و آثار آن بپنداریم، باید بدانیم که این دانش به نوعی غذای جاودانی برای روح و هدف‌های خالصانه است که باید بر آن تأکید کنیم.
عمل تنها نمازو روزه نبود مرد معنی را
که این را حرز جان دانی و آنرا حفظ نان بینی
هوش مصنوعی: عملیت فقط به نماز و روزه محدود نمی‌شود. انسان باید به معنای واقعی زندگی و کارکید در آن توجه کند. تو این مسائل را می‌دانی، یکی به عنوان سپر جان و دیگری به عنوان حفظ معیشت در نظر می‌گیری.
ز حج آوازه خواهی وز غزا نام ونشان جویی
زکاتی گردهی یک عمر منت را ضمان بینی
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی از حج تو را بشناسند و اگر به دنبال نام و نشانی از کارزار هستی، متوجه خواه که در هر عمر، منت دیگران به عنوان زکات در گرده‌ات سنگینی می‌کند.
عمل باشد تقرب جستن و فرمانبری کردن
به هر کاری که از دانش رضای حق در آن بینی
هوش مصنوعی: عمل به معنای نزدیک شدن به خدا و اطاعت از اوست، به هر کاری که در آن نشانه‌ای از رضایت پروردگار را ببینی.
تو با دست آنچه می‌کاری به چشمش آبیاری کن
که بی‌آب ار فشانی دانه کشت خود زیان بینی
هوش مصنوعی: تو باید به خوبی به تلاش‌ها و زحمات خود رسیدگی کنی و آنها را آبیاری کنی تا به ثمر برسند، وگرنه اگر به دانه‌هایی که کاشته‌ای توجه نکردی و به آن‌ها رسیدگی نکنید، نتیجه‌ای نخواهی گرفت و متحمل ضرر خواهی شد.
تواضع کن به مردم با کسان افتادگی پیش آر
که این افتادگی ها را به گردون نردبان بینی
هوش مصنوعی: با مردم با تواضع و فروتنی رفتار کن و به کسانی که در زندگی خود به موفقیت دست یافته‌اند، احترام بگذار. این تواضع و افتادگی می‌تواند راز رسیدن به قله‌های بزرگ در زندگی باشد.
نماز از بهر آن معراج مومن شد که هر ساعت
نهی سر بر زمین و خویش را در آسمان بینی
هوش مصنوعی: نماز به عنوان وسیله‌ای برای بالا بردن روح و رسیدن به معراج برای مؤمن است، به طوری که او در هر لحظه با سجده و قرار دادن سر بر زمین، می‌تواند خود را در عوالم آسمانی تصور کند.
برون کن از ولایات دل خود کبر و نخوت را
که با نخوت ملک را همچو دیوی در میان بینی
هوش مصنوعی: از دل خود غرور و خودبینی را بیرون کن، چرا که با این خودبینی، ملک و پادشاهی را مانند دیوی در میان خود می‌بینی.
بران از ملک تن فرماندهان خشم و شهوت را
کز ایشان شعله این نور قدسی را دخان بینی
هوش مصنوعی: از بدن فرمانروایان خشم و شهوت دور شو، زیرا از آنهاست که شعله این نور مقدس به دود تبدیل می‌شود.
برانگیزد بخارات هوس چون لجه شهوت
رخ خورشید جان در گرد ظلمت‌ها نهان بینی
هوش مصنوعی: هوس‌ها مانند بخاراتی که دریا را برمی‌افرازند، شعله‌ور می‌شوند و به همین طریق، شهوت‌ها نیز می‌توانند زندگی را روشن کنند. اما در عین حال، روح انسان در ابهام و تاریکی‌های مختلف پنهان است و برای کشف آن باید از این تاریکی‌ها عبور کرد.
چو دریای غضب گیرد تلاطم, کشتی دل را
به گرداب تحیر چون دل دزوخ تپان بینی
هوش مصنوعی: وقتی خشم مانند دریایی طوفانی شود، دل مانند کشتی در گرداب بلاتکلیفی در حال نوسان است و مانند آتش در دل می‌تپد.
ز اوباش طبیعت آید او از فتنه آشوبی
که ملک سینه ویران‌تر ز حال عاشقان بینی
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که شخصی از میان افراد ناهنجار و پریشان روح به وجود آمده است. او به آرامی از درگیری‌ها و شورش‌های ناشی از طبیعت خود و از تأثیرات منفی آن صحبت می‌کند. در این میان، نشان می‌دهد که در دل عاشقان، حالتی ویران و نابسامان وجود دارد که شاید به دلیل این فتنه‌ها و آشوب‌ها ایجاد شده است.
وزین صحرانشینان هیولی آید آن جرئت
که در شهر یقین آشوب ترکان گمان بینی
هوش مصنوعی: از این مردم بیابان‌نشین، آن شجاعتی پدید می‌آید که در شهر متمدن، احتمالاً به جنگ و آشوب ترکان فکر خواهی کرد.
بیا از مادت بگسل تعلق‌های خواهش را
که در بازار محشر جمله صورت در دکان بینی
هوش مصنوعی: بیا از وابستگی‌ها و تمایلات مادیت دست بردار که در روز قیامت، همه انسان‌ها را به صورت ساده و بدون هرگونه تشکلی خواهی دید.
ز ظاهر پی به باطن می‌توان بردن اگر مردی
که برهان را چو دریابی ز قرآن ترجمان بینی
هوش مصنوعی: اگر مردی باشی که به عمق معانی آیات قرآن واقف هستی، می‌توانی از نشانه‌های ظاهری به حقیقت‌های درونی پی ببری.
اگر خواهی ازین یک پله هم برتر توانی شد
که ظاهر در حقیقت عین باطن بی‌گمان بینی
هوش مصنوعی: اگر بخواهی از این سطح بالاتر بروی، می‌توانی به درستی ببینی که حقیقت و باطن در یکدیگر تجلی دارند.
اگر هم در گذشتی زین منازل منزلی داری
که عنقا گشته طاووس بقا، در آشیان بینی
هوش مصنوعی: اگر از این مکان‌ها و مراحل عبور کردی، جایی برای تو هست که همچون پرنده‌ای کمیاب و زیبا در آنجا اقامت خواهد کرد.
بهشتی داری و در دوزخی آسوده حیرانم
که زر در خانه در خاک و تو گرد کاروان بینی
هوش مصنوعی: تو بهشتی را در اختیار داری و در جهنم آرامی، اما من در این میان گیج و شگفت زده‌ام که چگونه از طلا و ثروت در خانه خود بهره‌مند باشم، در حالی که تو به سفر و کاروان نگاه می‌کنی.
بهشتی در حقیقت خویش را دوزخ نمودستی
درین اندیشه بیجا که این یابی و آن بینی
هوش مصنوعی: بهشت واقعی خود را به جهنم تبدیل کرده‌ای، در حالی که در این فکر اشتباه هستی که چیزی را به دست می‌آوری و چیز دیگری را می‌بینی.
تعلق بگسل از خواهش که از دوزخ امان یابی
نقاب از خود برافکن تا بهشت جاودان بینی
هوش مصنوعی: از خواسته‌ها و وابستگی‌هایت دست بکش تا از عذاب رهایی یابی. خود را بیارا و نمایان کن تا به بهشت ابدی دست یابی.
به بوی گل درین دیرینه خارستان چه می‌پویی
سری در جیب بر تا گلستان در گلستان بینی
هوش مصنوعی: در فضایی پر از زفت و خشکی، چرا بویی از گل را جستجو می‌کنی؟ بهتر است سری به جیب خود بزن و به باغ گل بروی تا زیبایی‌های آنجا را ببینی.
ازین مطموره فردا و دی گر پا نهی بیرون
ازل را تا ابد یک جا دو طفل توامان بینی
هوش مصنوعی: از این محل، اگر فردا و روزهای بعد از آن قدم بیرون بگذاری، تا ابد می‌توانی دو کودک را همزمان در یک جا ببینی.
گه آهوی ازل را در چراگاه ابد یابی
گهی گاو زمین در کشتزار آسمان بینی
هوش مصنوعی: گاهی اوقات می‌بینی که شگفتی‌ها و زیبایی‌های ازلی در دنیای بی‌پایان وجود دارند، و زمانی دیگر، ممکن است نشانه‌هایی از زمین را در آسمان‌ها مشاهده کنی.
ازین صحرای وحشت روی نه درکوی جمعیت
که دورافتادگان خویش را یک‌جا ستان بینی
هوش مصنوعی: در این بیابان تنهایی، به جای اینکه به محله‌ی شلوغ مردم بروم، دوست دارم دورافتادگان و کسانی را که از خودم دور شده‌اند، یکجا ببینم.
یکی زین ملک خود بینی به ملک بیخودی بگذر
که اینجا هر چه گم کردی در آن وادی نشان بینی
هوش مصنوعی: اگر در این دنیا خود را در ملک و دنیای خود ببینی، باید از آن عبور کنی و به دنیای بی‌خودیت بروی. زیرا هر چیزی که در اینجا گم کرده‌ای، در آن سرزمین پیدا خواهی کرد.
خلیل آسا درآ در آتش عشق و تماشا کن
که خود را هر سر مو همچو شاخ ارغوان بینی
هوش مصنوعی: ای خلیل، بیا و در آتش عشق وارد شو و تماشا کن که چگونه می‌توانی خود را در هر جزیی مانند شاخ ارغوان ببینی.
فریبت داده رنگینی ظاهر چشم دل بگشا
که بر آیینه جان رنگ این ظلمت عیان بینی
هوش مصنوعی: فریب ظاهر زیبا و رنگارنگ دنیا را نخور. چشمان دل خود را باز کن تا حقیقت را ببینی؛ زیرا در آینه جانت، رنگ تاریکی و ظلمت نمایان خواهد شد.
مشو مغرور آرایش جلا ده چشم معنی را
که رنگینی ظاهر را نهنگ جان ستان بینی
هوش مصنوعی: به خود مغرور نشو به خاطر زیبایی ظاهری و جلب توجهی که دارد، زیرا اینظاهر فریبنده ممکن است دروغین باشد و باطن واقعی و عمیق انسان را پنهان کند. شگفتی و عمق وجود انسان را با ظاهری که تنها رنگ و زیبایی است نمی‌توان درک کرد.
تو ظاهر بین باین شکل و شمایل مانده در حیرت
چه خواهی کرد اگر روزی جمال جاودان بینی!
هوش مصنوعی: اگر تو تنها به ظواهر و شکل و شمایل نگاه کنی و در حیرت بمانی، پس اگر روزی به زیبایی جاودان و حقیقی برخورد کنی، چه خواهی کرد؟
درین بیغوله هستی چه حس از آب و گل زاید
که خود را در هوایش هر زمان آتش فشان بینی
هوش مصنوعی: در این مکان دور از دنیا، چه احساسی از وجود و طبیعت به وجود می‌آید که هر لحظه خود را درکنار آن احساس شعله‌ور شدن می‌کنی.
گذر در مصر معنی کن که در هر کوچه از غیبش
متاع حسن یوسف کاروان در کاروان بینی
هوش مصنوعی: در مصر، هر کوچه‌ای پر از زیبایی‌ها و جذابیت‌های خاصی است که به نوعی یادآور زیبایی یوسف است. در هر گوشه، می‌توان نشانه‌هایی از این زیبایی را مشاهده کرد که مانند کاروانی از جذابیت‌ها و نعمت‌ها در حال گذر است.
ز حسن معنوی دان پر توی افتاده بر ظاهر
که چندین حسن آب و رنگ و بو در خاکیان بینی
هوش مصنوعی: از زیبایی‌های باطنی خودت غافل نشو که به ظاهر توجه کرده‌ای. زیباهای ظاهری مانند رنگ و بو در انسان‌ها کم نیست، اما زیبایی واقعی در عمق وجود است.
به رنگ لاله و گل در صفای لعل و گوهر بین
که آب دست استاد طبیعت را روان بینی
هوش مصنوعی: به زیبایی و شکوه گل‌ها و لاله‌ها نگاه کن که در کنار جواهرات و سنگ‌های قیمتی قرار دارند و آثار هنری طبیعت را در حال تصویرگری می‌بینی.
ز رنگ آمیزی حسن گلستان طبیعت دان
که رنگی بر عذار زاده دریا و کان بینی
هوش مصنوعی: به زیبایی‌های طبیعی و ظرافت‌های موجود در گلستان‌ها توجه کن، زیرا رنگ و جاذبه‌ای که در چهره‌ی آن دیده می‌شود، ناشی از آبی دریا و عمق زمین است.
جمال ذاتی نفس نباتی بین و حیوانی
اگر طاووس و طوطی گر گل و گر ضیمران بینی
هوش مصنوعی: زیبایی اصلی و طبیعی موجودات را در نظر بگیر، چه در گیاهان و چه در حیوانات؛ اگر طاووس و طوطی را ببینی یا گل و پرندگان دیگر، این زیبایی در همه موجودات وجود دارد.
جمال نفس نطقی جلوه‌گر می‌بین و حیران شو
چو ناز و عشوه و غنج و دلال دلبران بینی
هوش مصنوعی: زیبایی کلام انسان را تماشا کن و مجذوبش شو؛ چنان که وقتی زیبایی و دلربایی معشوقان را ببینی، دلت پر از شگفتی و عشق می‌شود.
وزین یک پرده برتر شو ز حسن نفس کلی دان
که گردش بر فلک یابی و نور از اختران بینی
هوش مصنوعی: از این پرده فراتر برو و زیبایی روح را بشناس؛ بدان که با این کار به اوج آسمان می‌رسی و نور اختران (ستاره‌ها) را مشاهده می‌کنی.
جمال عقل کلی بر تو ظاهر می‌تواند شد
به چشم عشق اگر در وجد و شوق آسمان بینی
هوش مصنوعی: زیبایی عقل کامل می‌تواند به چشمان عشق روشن شود، اگر با شور و اشتیاق به آسمان نگاه کنی.
تامل کن به چشم سر جمال لایزالی را
که عقل کل در آن واله چو عقل مردمان بینی
هوش مصنوعی: به زیبایی همیشگی و بی‌نظیر نگاه کن و ببین که چطور خردمندان بزرگ هم در برابر آن، دچار حیرت می‌شوند، مشابه حیرتی که انسان‌های معمولی در برابر عقل خود دارند.
همه از پرتو انوار حسن لایزالی دان
اگر در خار گل یابی اگر در جسم جان بینی
هوش مصنوعی: اگر در گل خار را می‌بینی یا در بدن انسان جان را درک می‌کنی، بدان که همه این‌ها از نور و زیبایی بی‌پایان خداوند نشأت گرفته است.
نداری چشم معنی بین که در طومار هر خاری
حدیث حسن آن گل داستان در داستان بینی
هوش مصنوعی: اگر چشم و دل بینایی نداشته باشی، نمی‌توانی زیبایی‌ها و داستان‌های پنهان در عالم را ببینی، زیرا حتی در هر چیز کوچک و بی‌ارزش نیز حکایتی از زیبایی و خوبی نهفته است که فقط افراد روشن‌دل قادر به درک آن هستند.
تو نتوانی شکستن این طلسم رنگ ظاهر را
مگر در خود ز زور عشق روحانی توان بینی
هوش مصنوعی: تو نمی‌توانی این طلسم و نوعیت ظاهری را بشکنی، مگر اینکه به قدرت عشق روحانی در وجود خود پی ببری و آن را احساس کنی.
به نام عشق می‌باشد غریو کوس فتح اینجا
اگر نه مرد عشق آیی درین میدان هوان بینی
هوش مصنوعی: با نام عشق، صدای پیروزی اینجا شنیده می‌شود. اگر در این میدان عاشق نباشی، فقط نگران و ناامید خواهی بود.
چو افریدون عشق آید به میدان، هر سر مو را
که بر تن داری از مردی درفش کاویان بینی
هوش مصنوعی: زمانی که افریدون با عشق به میدان بیاید، هر موی سر که بر تن داری، از مردی مانند درفش کاویانی خواهی دید.
مجردوار پا در کارزار نفس نه کانجا
ز عریانی بر اسب غازیان برگستوان بینی
هوش مصنوعی: در میدان نبرد نفس، مانند یک مجرد در جنگ حاضر شو، چون در آنجا به عریانی و بی‌پناهی کسانی که در جنگند بر اسب‌های خود می‌نگری.
فروتن شو به قصد سربلندی‌ها که از عزت
درین میدان سر افتادگی بر آسمان بینی
هوش مصنوعی: با تواضع و فروتنی رفتار کن تا به مقام‌های بلند دست یابی. زیرا از دلایل سربلندی در این زندگی، گاه پایین آمدن به خاک و خود را در منظر بندگان قرار دادن است که تو را به اوج آسمان‌ها می‌رساند.
تقدم جو مشو ور اتفاق افتد چنان می‌کن
که گر در صدر باشی خویش را در آستان بینی
هوش مصنوعی: در شرایطی که دیگران به تو توجه نمی‌کنند، سعی کن ساده و تواضع‌آمیز باشی. اگر روزی به مقام بالایی رسیدی، خود را همانند کسی ببین که در آستانه تواضع و فروتنی است.
سر گردنکشی در خاک می‌کن کاندرین مجلس
همیشه دست رد بر سینة گردنکشان بینی
هوش مصنوعی: سرکش شدن و نافرمانی را در دل خاک دفن کن، زیرا در این جمع همیشه از افرادی که سر به بالا دارند، محکوم و خوار دیده می‌شوی.
کدورت‌های دوران را جلای زنگ دل می‌دان
که صاف آیینه از خاکستر روشنگران بینی
هوش مصنوعی: کدورت‌ها و سختی‌های زندگی را مانند زنگ زدگی دل خود در نظر بگیر و بدان که اگر بخواهی، می‌توانی با تلاش و آگاهی، دل را پاک و روشن کنی، مانند آینه‌ای که از خاکستر و کثیفی‌ها پاک می‌شود و به روشنی می‌درخشد.
زر ناقص عیاری از گدازی نیستت چاره
چه لازم کاین گداز از انفعال امتحان بینی
هوش مصنوعی: مقدار طلا و ارزش هر چیزی به کیفیت و خلوص آن بستگی دارد و اگر ارزش واقعی را نداشته باشی، نمی‌توانی به راحتی از کمبود آن فرار کنی. این امتحان و آزمایش، به نوعی نشان‌دهنده ضعف‌ها و نواقص در درون ماست که باید از آن عبرت بگیریم.
غش هستی ببر از نقد خویش امروز اگر خواهی
که فردا چون طلای ده‌دهی خود را روان بینی
هوش مصنوعی: امروز باید انرژی و منابع خود را به درستی خرج کنی تا فردا خود را با ارزش و درخشان احساس کنی.
وجود خود چنین کاندر مکان بستی عجب دارم
که در خود بال پرواز فضای لامکان بینی
هوش مصنوعی: وجود تو به گونه‌ای در این دنیا محدود شده که شگفت‌زده‌ام چطور می‌توانی در درون خود پرواز به فضایی بی‌نهایت را تجربه کنی.
پر افشانی نیاری در هوای لازمان کردن
که خود را بال و پر بر بسته در دام زمان بینی
هوش مصنوعی: در اینجا گفته شده است که نباید تلاش کنی تا در فضایی که هیچ محدودیتی ندارد، خود را آزاد نشان دهی، زیرا در واقع خود را در دام زمان محدود کرده‌ای و نمی‌توانی از آن فراتر بروی.
همای اوج لاهوتند مردان خدا تا کی
تو در ناسوت، نحس چرخ و سعد اختران بینی
هوش مصنوعی: مردان خدا به قله‌های معنوی و الهی نزدیک هستند، پس چرا تو در دنیای مادی، به بدی‌های سرنوشت و خوشی‌های زودگذر زل زده‌ای؟
همای عقل بر سر سایه گستر بین چه حالست این
که بهر جغد سودا کاسه سر آشیان بینی
هوش مصنوعی: عقل و فکر انسان در سایه‌ای گسترده قرار دارد و در این حال، دیده می‌شود که برای جغدی که دچار غم و اندوه است، جایی برای زندگی و آشیان فراهم شده است.
ترا لذات عقلی بهتر از لذات جسمانی
که این را در تغیر یابی آن را جاودان بینی
هوش مصنوعی: لذت‌های عقلانی و فکری از لذت‌های جسمی و مادی برتر هستند، زیرا لذت‌های عقلانی پایدارتر و دائمی‌تر به نظر می‌رسند.
ز راحت‌ها همان بهتر که بی‌رنج و تعب یابی
ز نعمت‌ها همان بهتر که بی‌کام و دهان بینی
هوش مصنوعی: بهتر است که از آرامش‌ها بهره‌برداری کنی بدون اینکه دچار زحمت و سختی شوی. همچنین از نعمت‌ها برخوردار باشی بدون اینکه به خواسته‌ها و آرزوهایش توجه کنی.
وجود استخوان دایم به کار از بهر مغز آید
چه بدبختی تو بی دانش که از مغز استخوان بینی
هوش مصنوعی: وجود استخوان همیشه به خاطر مغز است و این نشان‌دهنده اهمیت مغز است. تو که بی‌خبر و بی‌دانش هستی، تنها به ظاهر چیزها نگاه می‌کنی و نمی‌دانی که اصل و حقیقت در مغز نهفته است.
ترا در طاعت حق گر نظر بر حور و غلمانست
عجب دارم که حسن آفتاب از فرقدان بینی
هوش مصنوعی: اگر تو در عبادت خدا به زیبایی‌ها و جوانان بهشتی توجه کنی، تعجبی ندارد که زیبایی خورشید را از ستاره‌های کوچک ببینی.
برای قرب شاهانست روی پاسبان دیدن
تو خورسندی ز قرب‌شه که روی پاسبان بینی!
هوش مصنوعی: دیدن چهره‌ی پاسبان به خاطر نزدیکی به شاه است و این نشان‌دهنده‌ی خوشحالی است که از این نزدیکی به دست می‌آید.
به جنت وعده فرمودن ز نقص همت ما دان
که گلخن گلخنی را به زباغ و بوستان بینی
هوش مصنوعی: به ما وعده بهشت را دادند، اما به خاطر کمبود همت ما، می‌فهمیم که هر گلخنی را در باغ و بوستان می‌توان دید.
به قدر همت خود هر کسی اجر عمل یابد
بهشت وحور عین را تا چسان دانی چنان بینی
هوش مصنوعی: هر فرد به اندازه تلاش و اراده‌اش پاداش عمل خود را دریافت می‌کند، حالا چگونه می‌توانی تصور کنی که چنین پاداشی چگونه خواهد بود؟
ز جنت هر کسی چیزی تصور می‌تواند کرد
یکی قرب و لقا بیند تو لحم طیر و نان بینی
هوش مصنوعی: هر کس می‌تواند از بهشت تصویری را در ذهنش بسازد. برخی به دیدار و نزدیکی خداوند فکر می‌کنند، در حالی که تو فقط به گوشت پرنده و نان فکر می‌کنی.
یکی از حور انس و از فواکه بهره دانش
تو آنها جمله را سرمایه فرج ودهان بینی
هوش مصنوعی: یکی از حورهای بهشتی و از میوه‌ها، بهره‌گیری از علم و دانش توست. این‌ها همه مایه‌ی شادی و لذت برای تو هستند.
قیاس آن ز معراج پیمبر می‌توان کردن
که تو عمامه و ریش و ردا و طیلسان بینی
هوش مصنوعی: می‌توان این‌گونه بیان کرد که با دیدن ظاهر و نشانه‌هایی چون عمامه و ریش و ردای تو، می‌توان به جایگاه و مقام تو پی برد، مانند درک از معراج پیامبر.
نبینی یک حقیقت را هزاران اسم می‌باشد؟
که در مفهوم هر یک اختلافی در میان بینی
هوش مصنوعی: آیا نمی‌بینی که یک حقیقت، هزاران نام و لقب دارد؟ و در معنای هر یک از این نام‌ها، تفاوت‌هایی وجود دارد؟
به قدر فهم ها شد اختلاف نام ها زانست
که در قران گهی بر آسمان نام دخان بینی
هوش مصنوعی: اختلاف نام‌ها به اندازه درک و فهم افراد است. به همین دلیل در قرآن گاهی نام «دخان» را در رابطه با آسمان می‌بینی.
به ما بر منت جانست ایزد زا زنان دادن
حکیمش روح حیوانی و تو بر سفره نان بینی
هوش مصنوعی: خداوند به ما زندگی و روحی از جنس انسان دادن، و تو در کنار سفره نان خود، از این نعمت‌ها بی‌خبر هستی.
به نزد حکمت اندیشان معنی در لسان شرع
تجرد را به عریانی محشر ترجمان بینی
هوش مصنوعی: در نزد خردمندان، مفهوم تجرد در زبان شرع به گونه‌ای است که در روز قیامت، همچنین به شکلی عریان و واضح تفسیر می‌شود.
سبکروحی بود در کار پرواز تجرد را
ترا مشکل که بار خود ازین ارکان گران بینی
هوش مصنوعی: انسانی سبک‌روح و آزاداندیش است که پرواز در آسمان‌های مجرد را برای او آسان می‌کند، اما تو به خاطر سنگینی بار مشکلات زندگی، نمی‌توانی این حالت را تجربه کنی.
اگر بال خود از گرد چهار ارکان بیفشانی
به شاخ سدره خود را چون ملایک آشیان بینی
هوش مصنوعی: اگر بال‌های خود را از گرد چهار رکن بگستری، خود را مانند فرشتگان در شاخه‌های درخت سدره خواهی دید.
چرا دامن ز ارکان و ز آثارش نیفشانی
کز ارکان است اغلالی که هم بر کافران بینی
هوش مصنوعی: چرا از ویژگی‌ها و نشانه‌های او دوری می‌کنی، در حالی که از ویژگی‌های او بندهایی وجود دارد که حتی بر کافران نیز دیده می‌شود؟
ترا فیاض، پرآشفته دیدم دل غمین گشتم
ازین مشتی نصیحت گونه کز دل بر زبان بینی
هوش مصنوعی: من تو را بخشنده و فراوان یافتم، اما با دل پر از اضطراب و اندوه. از این همه نصیحت‌هایی که از دل بر زبان می‌آید، غمگین شدم.
نه و عظم بود مطلب نه نصیحت زین زین نواسنجی
ولی در دل چو دردی هست بر لب هم فغان بینی
هوش مصنوعی: این جمله بیانگر این است که گاهی اوقات، مسائل عمیق‌تر و جدی‌تری وجود دارد که نمی‌توان به سادگی درباره آن‌ها صحبت کرد یا به نصیحت و مشاوره اکتفا کرد. اگر در دل کسی دردی وجود داشته باشد، نشانه‌هایی از آن در سخنان و رفتارهای او نیز به وضوح دیده خواهد شد. بنابراین، وقتی کسی در دل خود رنجی احساس می‌کند، این احساس قطعاً بر زبان او نیز تأثیر می‌گذارد و نمایان می‌شود.
تو این الفاظ را دودی شناس از آتش معنی
چو اتش در سرا پنهان بود دودش عیان بینی
هوش مصنوعی: در اینجا به ما می‌گوید که کلمات و عبارات تنها به خودی خود معنی خاصی ندارند، بلکه معنی واقعی و عمیق آن‌ها مانند آتش است که درون جملات نهفته است. همان‌طور که دود آتش آشکار است، معانی پنهان نیز باید از طریق تفکر و تامل در کلمات شناسایی شوند.
ترا خود نیست آن حالت که جز محسوس دریابی
وگرنه دایم این خون از بن هر مو روان بینی
هوش مصنوعی: اگر با چشم دل به حقیقت بنگری و تنها به حس‌های ظاهری اکتفا نکنی، متوجه خواهی شد که در هر نقطه از وجودت، احساسات و عواطف عمیقی در حال جریان است.
مگو واعظ، که واعظ را نفس افسرده می‌باشد
کسی کاغشته در خونش سراپا از بیان بینی
هوش مصنوعی: نمی‌توانی به واعظ بگویی که او تحت تأثیر شرایط خود قرار دارد؛ زیرا کسی که خود دچار درد و رنج است، نمی‌تواند به خوبی درباره مسائل عمیق و معنوی صحبت کند.
مخوانش ناصح، آن از دفتر دل نکته پردازی
که نوک خامه‌اش چون تارمژگان خون فشان بینی
هوش مصنوعی: به سخنان ناصح گوش نکن، چرا که او از عمق دلش نکته‌هایی می‌گوید و قلمش مانند تار مژگان مدام خون می‌ریزد.
به تحریک حکیم غزنوی این ناله‌ها کردم
به آهنگی که مرغی را به مرغی همزبان بینی
هوش مصنوعی: به تشویق حکیم غزنوی این ناله‌ها را سر دادم، به گونه‌ای که مانند آواز پرنده‌ای است که صدای هم‌زبانش را می‌شنود.
خموشی این زمان فرض است دانشمند معنی را
که گر چون جان سبک گوید تو چون جسمش گران بینی
هوش مصنوعی: در این زمان، سکوت برای دانشمند لازم است؛ زیرا اگر او مانند جانش به سادگی سخن بگوید، تو او را با جسمش سنگین و جدی خواهی دید.
مرا این گفتگو با مردگان زنده دل باشد
وزین مرده دلان زنده مهرم بر دهان بینی
هوش مصنوعی: این صحبت‌های من با کسانی که دل‌های زنده و پر از زندگی دارند، برایم زنده‌کننده است. اما از این آدم‌های بی‌احساس و سرد، محبت من بر لبانشان بروز می‌کند.
به بی دردی قیاس دردمندی‌ها چنان باشد
که خواهی حال طوفان دیدگان را در کران بینی
هوش مصنوعی: مقایسه‌ی بی‌دردی با دردی که احساس می‌شود، مانند این است که بخواهی طوفان چشمان را در دوردست مشاهده کنی.
قیاس می‌کنی با حال خود احوال مردم را
تو در آیینه می‌‌بینی که عالم گلستان بینی
هوش مصنوعی: وقتی که در مورد وضعیت دیگران قضاوت می‌کنی، به نوعی به خودت نگاه می‌کنی. اگر خوب در زندگی خودت باشی، می‌توانی دنیا را زیبا و گلستان ببینی.
تو خود کاسوده‌ای آشوب عالم را چه می‌دانی
به حال من ببین تا فتنه آخر زمان بینی
هوش مصنوعی: تو خود در مشکلات و دردها به سر می‌بری، پس چه می‌دانی که من در چه حال و وضعی هستم؟ اگر به حال من نگاه کنی، شاید غم و آشوب آخرین روزهای دنیا را ببینی.
غزل خواهی دو مصرع از دو بیت خود کنم مطلع
که روح بلبل شیراز را هم شادمان بینی
هوش مصنوعی: اگر بخواهی غزلی بسازم، از دو بیت خود دو خط اولیه را انتخاب می‌کنم که باعث خوشحالی روح بلبل شیراز شود.