گنجور

شمارهٔ ۳۹ - در مدح استاد خود ملاصدرا

ماه نو عید و صد چنین باد
میمون به ملازمان استاد
استاد اجل و صدر اعظم
شایسته رحمت خداداد
دریای وقار و کوه تمکین
سررشته علم و فضل و ارشاد
با این همه کهنگی ندارد
گردون به جهان نظیر او یاد
بنیان افاده مندرس بود
بنیاد علوم جمله بر باد
هرکس آمد مرمتی کرد
او طرح ز نو نهاد بنیاد
صد شکر که تا ابد ز سعیش
معموره فضل گشت آباد
در طب نفوس کس چو او نیست
گردیده‌ام این خراب‌آباد
از نسخه بی‌نظیر اسفار
بیماری جهل را شفا داد
دوشینه که مست فکر بودم
با جان حزین و خاطر شاد
در عالم قدس می‌پریدم
از قید علاقه گشته آزاد
در مکتب قدسیان که آنجا
نفس است خلیفه عقل استاد
دیدم که زبان عقل فعال
زین نکته همین سرود اوراد
هر ذره که در جهان جسم است
ز آبا و ز امهات و اولاد
شبهی دارد ورای اجسام
مثلی دارد برون ز ابعاد
صدرالحکما که مادر طبع
فرزند چنین به دهر کم زاد
من مثل ویم به عالم قدس
مانند من او به دار ابعاد
معراج خیال بود و من مست
کاین مژده بلند نشئه افتاد
من یاد ندارم آنچه دیدم
خود می‌دانی دگر چه روداد
شاهی چه کند کسی که از صدق
با بندگی تو گشت معتاد
تقدیر نخواهدش گشودن
هر عقده که فطرت تو بگشاد
مشکل بودی اگر نبودی
انصاف تو یار آدمی‌زاد
بسیار زمانه جستجو کرد
تا چون تو دری به دستش افتاد
ای گوهر قیمتی ز دستت
آسان آسان نمی‌توان داد
خواهم شمرم فضایلت را
لیکن ز کجا بیارم اعداد
کلک تو کلید مشکلات است
هر عقده که بسته بود بگشاد
کو افلاطون و کو ارسطو
ها من شاگرد و ها تو استاد
در خدمت تو نشسته بودیم
دیروز به خاطر خوش و شاد
شد شاهد فضلت از سر ناز
در جلوه و، داد دلبری داد
از عشوه آن پریوش شوخ
شوری به میان مجلس افتاد
دلداده اگرچه داشت بسیار
عاشق دل خود به تازگی داد
بر عاشق تازه ای وفا کیش
رحمی که ندیده جور و بیداد
امروز شنیده‌ام که آن ماه
در مکتب قدسیان شد استاد
من بر سر کوچه‌اش نشینم
تا آنکه شود ز مکتب آزاد
تا ناز کند جوان به عاشق
تا عاشق ازوست مست بیداد
معشوق صفت همیشه باشی
شادان و طرب‌‌کنان و دلشاد
بدخواه تو همچو بخت عاشق
از صفحه روزگار گم باد

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ماه نو عید و صد چنین باد
میمون به ملازمان استاد
هوش مصنوعی: ماه نو آغاز یک سال جدید و مبارک است و به همراه آن آرزوهای خوشایند و خوشبختی برای ملازمان استاد.
استاد اجل و صدر اعظم
شایسته رحمت خداداد
هوش مصنوعی: استاد بزرگ و وزیر برجسته‌ای که لایق رحمت الهی است.
دریای وقار و کوه تمکین
سررشته علم و فضل و ارشاد
هوش مصنوعی: در اینجا به شخصیتی اشاره شده که دارای شخصیت با وقار و استوار است. او مانند دریایی آرام و کوهی محکم است و در علم، دانش و هدایت دیگران سرآمد است.
با این همه کهنگی ندارد
گردون به جهان نظیر او یاد
هوش مصنوعی: با وجود تمام کهنگی و قدیمی بودنش، دنیا چیزی مانند او را به یاد ندارد.
بنیان افاده مندرس بود
بنیاد علوم جمله بر باد
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که اصل و اساس فهم و دانش به شدت خراب و ضعیف شده و کل علم و دانایی تحت تأثیر آن در حال از بین رفتن است.
هرکس آمد مرمتی کرد
او طرح ز نو نهاد بنیاد
هوش مصنوعی: هر کس که وارد شد، اصلاحی انجام داد و پایه‌ای جدید گذاشت.
صد شکر که تا ابد ز سعیش
معموره فضل گشت آباد
هوش مصنوعی: بسیار خرسندم که تا همیشه به خاطر تلاشش، این مکان پر از نعمت و برکت شده است.
در طب نفوس کس چو او نیست
گردیده‌ام این خراب‌آباد
هوش مصنوعی: در علم طب و درمان دیگر کسی مانند او پیدا نمی‌شود، و من در این منطقه خراب و ویران پرسه زده‌ام.
از نسخه بی‌نظیر اسفار
بیماری جهل را شفا داد
هوش مصنوعی: با مطالعه‌ی کتاب‌های ارزشمند، به درمان بیماری جهل پرداخت.
دوشینه که مست فکر بودم
با جان حزین و خاطر شاد
هوش مصنوعی: دیشب در حالی که غرق در افکار بودم، با روحی ناراحت و دلی شاداب بودم.
در عالم قدس می‌پریدم
از قید علاقه گشته آزاد
هوش مصنوعی: در دنیای روحانی آزادانه پرواز می‌کردم و از بند وابستگی‌ها رهایی پیدا کرده بودم.
در مکتب قدسیان که آنجا
نفس است خلیفه عقل استاد
هوش مصنوعی: در کلاسی که مربوط به فرشتگان و موجودات معنوی است، نفس انسان به عنوان نماینده عقل و دانش در نظر گرفته می‌شود.
دیدم که زبان عقل فعال
زین نکته همین سرود اوراد
هوش مصنوعی: دیدم که زبان عقل، در این موضوع، همین سرود و ذکر را بیان می‌کند.
هر ذره که در جهان جسم است
ز آبا و ز امهات و اولاد
هوش مصنوعی: هر چه در دنیا وجود دارد، از اجداد و نیاکان و نسل‌ها به وجود آمده است.
شبهی دارد ورای اجسام
مثلی دارد برون ز ابعاد
هوش مصنوعی: چیزی وجود دارد که فراتر از اشیاء مادی و ابعاد دنیوی است و شبیه چیزی است که به آن می‌توان اشاره کرد.
صدرالحکما که مادر طبع
فرزند چنین به دهر کم زاد
هوش مصنوعی: صدرالحکما، که به معنای بزرگترین حکیمان است، به گونه‌ای بی‌نظیر و استثنایی، فرزندی را به دنیا آورده که در طول تاریخ مانند او کمتر دیده شده است.
من مثل ویم به عالم قدس
مانند من او به دار ابعاد
هوش مصنوعی: من مانند ویم در عالم قدس هستم، و او در دار ابعاد.
معراج خیال بود و من مست
کاین مژده بلند نشئه افتاد
هوش مصنوعی: این تصویر به یک حالت روحانی و سرمستی اشاره دارد که فرد در آن به عوالم بالاتر و خیال‌های بلند پروازانه دست پیدا کرده است. او احساس می‌کند که در حال تجربه‌ی حالتی خاص و مدهوش‌کننده است که او را به سوی آسمان‌ها و رویاها می‌برد.
من یاد ندارم آنچه دیدم
خود می‌دانی دگر چه روداد
هوش مصنوعی: من به یاد نمی‌آورم آنچه را که دیده‌ام، تو خود بهتر می‌دانی چه اتفاقی افتاده است.
شاهی چه کند کسی که از صدق
با بندگی تو گشت معتاد
هوش مصنوعی: چه کار می‌تواند بکند کسی که به خاطر صداقت و خدمتگزاری به تو، به این حالت عادت کرده است؟
تقدیر نخواهدش گشودن
هر عقده که فطرت تو بگشاد
هوش مصنوعی: هرگز تقدیر نمی‌تواند گره‌ایی را بگشاید که ذات و فطرت تو خود آن را باز کرده است.
مشکل بودی اگر نبودی
انصاف تو یار آدمی‌زاد
هوش مصنوعی: اگر انصاف تو وجود نداشت، زندگی انسان‌ها بسیار سخت‌تر می‌بود.
بسیار زمانه جستجو کرد
تا چون تو دری به دستش افتاد
هوش مصنوعی: سالیان طولانی به دنبال حقیقت بود، تا بالاخره همچون تو فرصتی به دستش آمد.
ای گوهر قیمتی ز دستت
آسان آسان نمی‌توان داد
هوش مصنوعی: تو جواهری با ارزش هستی و نمی‌توان به سادگی تو را از دست داد.
خواهم شمرم فضایلت را
لیکن ز کجا بیارم اعداد
هوش مصنوعی: می‌خواهم فضیلت‌هایت را بشمارم، اما نمی‌دانم از کجا باید آغاز کنم.
کلک تو کلید مشکلات است
هر عقده که بسته بود بگشاد
هوش مصنوعی: ذوق و استعداد تو راه‌گشای مسائل و سختی‌هاست و هر کمبودی که وجود داشته باشد، با هنر و تبحر تو برطرف خواهد شد.
کو افلاطون و کو ارسطو
ها من شاگرد و ها تو استاد
هوش مصنوعی: کجا هستند افلاطون و ارسطو؟ من شاگرد هستم و تو استاد.
در خدمت تو نشسته بودیم
دیروز به خاطر خوش و شاد
هوش مصنوعی: دیروز به خاطر شادی و خوشحالی‌ات در کنارت نشسته بودیم.
شد شاهد فضلت از سر ناز
در جلوه و، داد دلبری داد
هوش مصنوعی: معنای این بیت به این صورت است که فردی با زیبایی و ناز خود، به دیگران نشان می‌دهد که چگونه می‌توان دل‌ها را به دست آورد و عشق و محبت را برقرار کرد. او با جلوه‌گری و دلربایی‌اش، هر کسی را به سوی خود جذب می‌کند.
از عشوه آن پریوش شوخ
شوری به میان مجلس افتاد
هوش مصنوعی: از ناز و فریب آن دختر زیبا و بازیگوش، جویای شور و هیجان، به وسط مجلس آمد.
دلداده اگرچه داشت بسیار
عاشق دل خود به تازگی داد
هوش مصنوعی: عاشق اگرچه خاطرات و تجربه‌های زیادی دارد، اما دل خود را به تازگی به عشق جدیدی سپرده است.
بر عاشق تازه ای وفا کیش
رحمی که ندیده جور و بیداد
هوش مصنوعی: عشاق جدیدی که به آنها محبت می‌شود، چه امیدی به رحمت دارند در حالی که هیچ‌گاه درد و ظلم را تجربه نکرده‌اند؟
امروز شنیده‌ام که آن ماه
در مکتب قدسیان شد استاد
هوش مصنوعی: امروز خبر شنیدم که آن ماه زیبای من در مدرسه‌ی فرشتگان معلم شده است.
من بر سر کوچه‌اش نشینم
تا آنکه شود ز مکتب آزاد
هوش مصنوعی: من کنار کوچه‌اش می‌نشینم تا زمانی که او از محاصره‌ی مدرسه آزاد شود.
تا ناز کند جوان به عاشق
تا عاشق ازوست مست بیداد
هوش مصنوعی: جوان ناز و دلربایی می‌کند و عاشق از این رفتار شگفت‌زده و سرمست می‌شود.
معشوق صفت همیشه باشی
شادان و طرب‌‌کنان و دلشاد
هوش مصنوعی: عزیز من، همیشه خوشحال و شاداب باش و با دل شاد زندگی کن.
بدخواه تو همچو بخت عاشق
از صفحه روزگار گم باد
هوش مصنوعی: حرام‌زاده‌ها و دشمنان تو همچون بخت بد عاشق، از زندگی محو و ناپدید شوند.