شمارهٔ ۳۵ - در منقبت حضرت صاحبالامر(عج)
کنون خوشست کشیدن شراب خنده گل
که شسته است چمن رو در آب خنده گل
کتان ناله بلبل چه گل تواند چید
ز برق شعشعه ماهتاب خنده گل
به عهد گریه دریا کشم چه میراند
چمن سفینه خود در سراب خنده گل
چمن طراز محبت به دست غم پرورد
نهال ناله بلبل به آب خنده گل
کسی که محرم عشق است و حسن میداند
سوال ناله بلبل جواب خنده گل
چنین حیازده رفتی به سیر باغ و نداشت
رخ نزاکت شرم تو تاب خنده گل
بدل به گریه بلبل شود اگر یک شب
تبسم تو درآید به خواب خنده گل
به نیم ناله که از سینه سر زند بیتو
فتد ورق ورق از هم کتاب خنده گل
گل شکفتگی غنچه وقف صبحدم است
به وقت صبح توان انتخاب خنده گل
من از خرابی و مستی همینقدر دانم
که مست گریه خویشم خراب خنده گل
به عمر کوتهیام زان کمال خرسندیست
که بیم شیب ندارد شباب خنده گل
به عیش کوش که عهد شباب مغتنم است
بس است نکته همین در شتاب خنده گل
به عمر کوته امل را نفس دراز مکن
قیاس کار کن از اضطراب خنده گل
قدح به روی چمن کش که میشود ضامن
خطای بادهکشان را صواب خنده گل
عجب مدان که به دیوان اجر محو کند
گناه گریه بلبل ثواب خنده گل
تو رمزیاب نیی ورنه در مجاری عمر
کنایهها به تو دارد عتاب خنده گل
بهار را ز عمل عزل کرد و میگیرد
خزان کنون ز گلستان حساب خنده گل
نگاه گرم بتان راست برق خرمن شرم
شکست گریه بلبل حجاب خنده گل
ز شرم غنچه چمن داغ بود و بلبل داغ
تو آمدی و گشودی نقاب خنده گل
با باغ از پی تسکین دل شدیم و شدیم
هلاک ناله بلبل کباب خنده گل
باین ملال به سیر گلم چه میخوانی
متاع چهره من نیست باب خنده گل
به گلستان دگر امید دلگشایی نیست
که رفت عیش چمن در رکاب خنده گل
بیاض شعر تو فیاض از تبسم فیض
به بزم ما شده نایب مناب خنده گل
تبسمش آنگه شود به خنده بدل
که مدح شاهش بخشد نصاب خنده گل
امام مشرق و مغرب که میتواند داد
تبسم لب لعلش جواب خنده گل
محمد بن حسن صاحبالزمان که بود
پر از مدایح خلقش کتاب خنده گل
کند برای نثار شکفتهرویی او
صبا به صحن چمن انتخاب خنده گل
رود ز خویش چو رنگ شکسته عاشق
اگر تبسمش آید به خواب خنده گل
ز ذوق خنده لعل لبش چه گل چیند
دلی که تا به ابد شد خراب خنده گل!
چه خندهها که زند آفتاب دولت او
بر ترشکفتگی آفتاب خنده گل
ز آب و تاب بهار شکفتهرویی اوست
شکفتن چمن آب و تاب خنده گل
به منت قدم او عجب مدان از خاک
که باج سجده ستاند ز آب خنده گل
به پایبوس تو خواهد که جان نثار کند
وگرنه چیست چنین اضطراب خنده گل؟
پی شکفتگی بندگان حضرت تست
دعای تهدلی مستجاب خنده گل
ملال اگرنه نصیب مخالف تو بود
چراست این همه زو اجتناب خنده گل!
نسب درست به لعل لب تو گر نکند
صبا حذر کند از انتساب خنده گل
اگر به یاد تو باشد عجب مدان که دهد
فلک به گریه عاشق خطاب خنده گل
تبسم تو اگر پای در میانه نهد
چمن دگر نکشد بیحساب خنده گل
به غیبت تو چنان قحط سال کام دلست
که عندلیب نشد کامیاب خنده گل
بیا به خنده ده آب چمن که بیتو نماند
ترشح مژهای در سحاب خنده گل
ز هجر روی تو گل در چمن نمیشکفد
بیابیا و برافکن نقاب خنده گل
ندیده چشم خرد در بهار شادابی
به غیر لعل تو حاضر جواب خنده گل
بهار معجزه شاداب از تبسم تست
چنانکه چهره گلشن ز آب خنده گل
اگرنه وعده دیدار دولتت بودی
زکات ذوق ندادی نصاب خنده گل
ز استواری عهد تو تا ابد نرود
زپای گریه بلبل خضاب خنده گل
ز ذوق غنچه لعل تو فصل فصل ترست
گذشتهام همهجا باب باب خنده گل
خرد ز گلشن بزم تو منفعل برگشت
چمن ندیده نیاورد تاب خنده گل
از آن زمان که دلم در بهار حسرت تو
نهاد چشم چو بلبل به خواب خنده گل
هنوز ناله لب ذوق خویش میبوسد
چه نشئه داشت ندانم شراب خنده گل!
لب حسود ز زخم دلم چه میپرسد
که نیست بیلب لعلت کباب خنده گل
چه نسبت است به بلبل اسیر عشق ترا
خراب گریه کجا و خراب خنده گل
تبسمت جگر پاره میکند پیوند
کتان درست کند ماهتاب خنده گل
جهان به لطف تو محتاجتر که بلبل را
بهار گلشن عشرت به آب خنده گل
به رخش جلوه خوش آن دم که تاختن گیری
شکفته روی تر از آفتاب خنده گل
جهان ز نشئه دیدار خویش مست کنی
چو ساکنان چمن از شراب خنده گل
ز دهر روی برفتن نهد پریشانی
به اضطرابتر از اضطراب خنده گل
کند ملال شتابی برفتن از دلها
که بر درنگ نهد پی شتاب خنده گل
جهان ز عدل تو معمور آن چنان که کشد
چمن زرنگ خزانها گلاب خنده گل
چنان شکفته شود عالم از رخت که ز عیش
به زلف ناله فتد پیچ و تاب خنده گل
چمن ز لطف تو سیراب آنچنان گردد
که در خزان نشود قحط آب خنده گل
خدایگانا، آن عاشقم که بهر دلم
نمک خراج فرستد کباب خنده گل
تبسم لب زخمم چو عرض فیض دهد
به دخل شیب نویسم شباب خنده گل
کنم به شاهد مدح تو چون غزلخوانی
قصیدهای بطرازم جواب خنده گل
اگرنه معجزه مدحتت بود دانم
که فکر کوته من نیست باب خنده گل
چه شد که فیض به من از تو بیحساب آمد
کسی ز باغ نگیرد حساب خنده گل
چه شد که فیض به من از تو بیحساب آمد
کسی ز باغ نگیرد حساب خنده گل
مرا به مدح سراییدن تو باعث شد
همین بس است چمن را ثواب خنده گل
اگرچه زخمی صد حسرتم که در فن شعر
گذشت فرصت من همرکاب خنده گل
وی تبسم زخمم دعای دولت تست
مبین خطای من و بین صواب خنده گل
همیشه تا چمن از بهر بردن نامت
دهان غنچه بشوید به آب خنده گل
رواج سکه دولت ز یمن نام تو باد
چنانکه رونق گلشن ز تاب خنده گل
شمارهٔ ۳۴ - در منقبت امام حسن عسگری(ع): تا کی از حوت کند جا به حمل مهر بدلشمارهٔ ۳۶ - در عبرت و تخلص به نام نامی ولیعصر(عج): تا به کی غافل توان بودن ز مکر روزگار
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
کنون خوشست کشیدن شراب خنده گل
که شسته است چمن رو در آب خنده گل
هوش مصنوعی: حال نیکوست که شراب خنده را بنوشیم، چرا که چمن به واسطه آب خنده گل، جان تازهای گرفته است.
کتان ناله بلبل چه گل تواند چید
ز برق شعشعه ماهتاب خنده گل
هوش مصنوعی: بلبل با نالههای خود نمیتواند گلی بچیند، اما نور خیرهکنندهی ماه باعث میشود که گل بخندد.
به عهد گریه دریا کشم چه میراند
چمن سفینه خود در سراب خنده گل
هوش مصنوعی: من در عهدی که به شدت غمانگیز و پر از احساس است، در کوهی از اندوه، به دریاهای پرآشوب مینگرم. این در حالی است که چمنزار با زیبایی و شادابیاش، سفینهای را در سرابی از خوشحالی و خنده گلها به حرکت در میآورد.
چمن طراز محبت به دست غم پرورد
نهال ناله بلبل به آب خنده گل
هوش مصنوعی: چمن به دلیل محبت و عشق، با غم و اندوه پرورش یافته است و صدای نالهی بلبل به اندازهی خندهی گل لطیف و زیبا است.
کسی که محرم عشق است و حسن میداند
سوال ناله بلبل جواب خنده گل
هوش مصنوعی: کسی که به رازداری عشق آشناست و زیبایی را درک میکند، میداند که ناله بلبل چه معنایی دارد و خنده گل پاسخ آن ناله است.
چنین حیازده رفتی به سیر باغ و نداشت
رخ نزاکت شرم تو تاب خنده گل
هوش مصنوعی: تو با حیایی خاص به باغ رفتی، اما هیچیک از گلها نتوانسته بودند شرم و خجالت تو را تحمل کنند و به همین خاطر نتوانستند بخندند.
بدل به گریه بلبل شود اگر یک شب
تبسم تو درآید به خواب خنده گل
هوش مصنوعی: اگر یک شب تو با لبخندت در خواب ظاهر شوی، بلبل از شدت خوشحالی به گریه خواهد افتاد.
به نیم ناله که از سینه سر زند بیتو
فتد ورق ورق از هم کتاب خنده گل
هوش مصنوعی: با یک شبه ناله که از دل برمیآید، بدون تو، صفحات کتاب شادی گل، یکی یکی پاره میشود.
گل شکفتگی غنچه وقف صبحدم است
به وقت صبح توان انتخاب خنده گل
هوش مصنوعی: گلهایی که شکفتگی دارند، مانند غنچهای هستند که در صبح زود به بار مینشینند. در این زمان، گلها فرصت دارند تا زیبایی و خوشحالی خود را به نمایش بگذارند.
من از خرابی و مستی همینقدر دانم
که مست گریه خویشم خراب خنده گل
هوش مصنوعی: من از ویرانی و حالتی که دچارش هستم فقط میدانم که در حالتی از گریه به سر میبرم، در حالی که شادی و خندهام به مانند گل پژمرده است.
به عمر کوتهیام زان کمال خرسندیست
که بیم شیب ندارد شباب خنده گل
هوش مصنوعی: به خاطر عمر کوتاه من، از رسیدن به کمال خوشحالم، زیرا ترسی از افت و زوال جوانی و شادیهای زودگذر ندارم.
به عیش کوش که عهد شباب مغتنم است
بس است نکته همین در شتاب خنده گل
هوش مصنوعی: از زندگی لذت ببر، چرا که دوران جوانی فرصتی است که نباید از دست برود. تنها نکتهای که باید به یاد داشت، شادی و خندهای است مانند شکوفههای گل.
به عمر کوته امل را نفس دراز مکن
قیاس کار کن از اضطراب خنده گل
هوش مصنوعی: به زندگی کوتاه خود بیدلیل امید نداشته باش و کار خود را بر مبنای احساسات ناامیدکننده و ناپایدار انجام نده.
قدح به روی چمن کش که میشود ضامن
خطای بادهکشان را صواب خنده گل
هوش مصنوعی: نوشیدن شرابی از جامی که بر روی چمن قرار دارد، به این معناست که ممکن است لبخند گلها به اشتباهاتی که نوشندگان الکل انجام میدهند، ضمانت بدهد.
عجب مدان که به دیوان اجر محو کند
گناه گریه بلبل ثواب خنده گل
هوش مصنوعی: تعجب نکن که در دفتر اعمال، گناه گریه بلبل را نادیده میگیرند و به جای آن، ثواب خنده گل را ثبت میکنند.
تو رمزیاب نیی ورنه در مجاری عمر
کنایهها به تو دارد عتاب خنده گل
هوش مصنوعی: تو مانند یک نی، میتوانی رمزها و نشانهها را درک کنی، اگر نه، در مسیر زندگی با کنایهها و نیشخندهای زمان، با عتابی از گلها روبهرو خواهی شد.
بهار را ز عمل عزل کرد و میگیرد
خزان کنون ز گلستان حساب خنده گل
هوش مصنوعی: بهار از کار خود کنار رفت و حالا خزان به حساب خوشیهای گلستان میرسد.
نگاه گرم بتان راست برق خرمن شرم
شکست گریه بلبل حجاب خنده گل
هوش مصنوعی: نگاه دلفریب معشوقان مانند درخشش آتش در کشتزارهاست و این شرم و خجالت را به همراه دارد، مثل گریه بلبل که چهره خندان گل را پنهان میکند.
ز شرم غنچه چمن داغ بود و بلبل داغ
تو آمدی و گشودی نقاب خنده گل
هوش مصنوعی: به خاطر شرم غنچه در چمن، داغ و بیتاب بود و بلبل نیز از عشق تو داغ شده بود. تو که آمدی و نقاب خنده گل را برداشتی، همه چیز تازه و زیبا شد.
با باغ از پی تسکین دل شدیم و شدیم
هلاک ناله بلبل کباب خنده گل
هوش مصنوعی: به دنبال آرامش دل به باغ رفتیم و در آنجا گرفتار شدیم، در حالی که آواز غمگین بلبل و زیبایی گل ما را به شدت تحت تاثیر قرار داد.
باین ملال به سیر گلم چه میخوانی
متاع چهره من نیست باب خنده گل
هوش مصنوعی: نگران نباش، در این حالتی که دلم خراب است، چرا گل را صدا میزنی؟ زیبایی من همانند گل نیست که بتواند تو را شاد کند.
به گلستان دگر امید دلگشایی نیست
که رفت عیش چمن در رکاب خنده گل
هوش مصنوعی: دیگر در گلستان امیدی به دل خوشی نیست، زیرا لذت چمن با خنده گل به پایان رسیده است.
بیاض شعر تو فیاض از تبسم فیض
به بزم ما شده نایب مناب خنده گل
هوش مصنوعی: شعر زیبای تو با خوشروییات، فضایی خوش و دلچسب برای ما خلق کرده است و در واقع به نمادی از شادی و شادی گل تبدیل شده است.
تبسمش آنگه شود به خنده بدل
که مدح شاهش بخشد نصاب خنده گل
هوش مصنوعی: تبسم او زمانی به خنده تبدیل میشود که با ستایش از شاه، گل به نامش خنده نصیب کند.
امام مشرق و مغرب که میتواند داد
تبسم لب لعلش جواب خنده گل
هوش مصنوعی: امام شرق و غرب، کسی است که با لبخندش میتواند به زیبایی گل پاسخ دهد و دلها را شاد کند.
محمد بن حسن صاحبالزمان که بود
پر از مدایح خلقش کتاب خنده گل
هوش مصنوعی: محمد بن حسن صاحبالزمان، فردی است که مردم به خاطر ویژگیها و خصال او، مدح و ستایشهای زیادی کردهاند. او مانند گلی خندان و خوشبو به جامعه روح و شادابی میبخشد.
کند برای نثار شکفتهرویی او
صبا به صحن چمن انتخاب خنده گل
هوش مصنوعی: نسیم صبحگاهی به خاطر زیبایی و طراوت گل، به باغ میآید و گلها را به خنده وا میدارد.
رود ز خویش چو رنگ شکسته عاشق
اگر تبسمش آید به خواب خنده گل
هوش مصنوعی: رود، که از خود جدا شده، همچون عاشقی که دلش پر از درد است، اگر در خواب لبخند بزند، شبیه خنده گل میشود.
ز ذوق خنده لعل لبش چه گل چیند
دلی که تا به ابد شد خراب خنده گل!
هوش مصنوعی: از شوق و سرخوشی خندهای که بر لبان اوست، دل چه گلی را میتواند بچیند، در حالی که این دل تا ابد در حال خرابی و ویرانی است!
چه خندهها که زند آفتاب دولت او
بر ترشکفتگی آفتاب خنده گل
هوش مصنوعی: آفتاب خوشبختی او چه شادیهایی به وجود میآورد و چه زیباییهایی خلق میکند، درست مانند روشنی که گلها را به خنده وا میدارد.
ز آب و تاب بهار شکفتهرویی اوست
شکفتن چمن آب و تاب خنده گل
هوش مصنوعی: او به زیبایی و نشاط بهار میماند، همانطور که چمن در شکوفاییاش و گلها در خنده و شادابیاش جلوه میکنند.
به منت قدم او عجب مدان از خاک
که باج سجده ستاند ز آب خنده گل
هوش مصنوعی: به عظمت حضور او تعجب نکن، چرا که از خاکی که در آن زندگی میکنیم، فقط با سجده و احترام به او حق خود را میگیرد، مثل اینکه گل با خندهاش از آب بهرهمند میشود.
به پایبوس تو خواهد که جان نثار کند
وگرنه چیست چنین اضطراب خنده گل؟
هوش مصنوعی: کسی که آماده است برای تو جان خود را فدای کند، در غیر این صورت، چرا باید اینقدر برای خندیدن و شادی گل نگران باشد؟
پی شکفتگی بندگان حضرت تست
دعای تهدلی مستجاب خنده گل
هوش مصنوعی: برای شکوفایی و رشد بندگان تو، دعای خالص و مخلصانهای که از دل برمیآید، به مانند لبخند گل است که به اجابت میرسد.
ملال اگرنه نصیب مخالف تو بود
چراست این همه زو اجتناب خنده گل!
هوش مصنوعی: اگر غم و اندوه نصیب دشمن تو نمیبود، چرا اینگونه از خنده و شادی گلها دوری میکنی؟
نسب درست به لعل لب تو گر نکند
صبا حذر کند از انتساب خنده گل
هوش مصنوعی: اگر نسیم صبحگاهی نتواند لعل لب تو را به درستی معرفی کند، پس باید از نسبت دادن خندهات به گلحذر کند.
اگر به یاد تو باشد عجب مدان که دهد
فلک به گریه عاشق خطاب خنده گل
هوش مصنوعی: اگر به یاد تو باشد، تعجب نکن که آسمان به خاطر عشق تو با اشک میبارد، در حالی که گل به سوی تو با لبخند نگاه میکند.
تبسم تو اگر پای در میانه نهد
چمن دگر نکشد بیحساب خنده گل
هوش مصنوعی: اگر لبخند تو میان باغ گلها نمایان شود، دیگر هیچ گلی به اندازهی کافی نمیتواند بخندد و شادابی کند.
به غیبت تو چنان قحط سال کام دلست
که عندلیب نشد کامیاب خنده گل
هوش مصنوعی: در غیبت تو، به اندازهای کمبود شادی و خوشی وجود دارد که حتی بلبل هم نتوانسته از زیبایی گل لذت ببرد.
بیا به خنده ده آب چمن که بیتو نماند
ترشح مژهای در سحاب خنده گل
هوش مصنوعی: بیایید با شادی و خنده، به چمن آب دهیم، زیرا بدون وجود تو حتی یک قطره اشک در چشمه خنده گل نمیماند.
ز هجر روی تو گل در چمن نمیشکفد
بیابیا و برافکن نقاب خنده گل
هوش مصنوعی: بدون وجود تو، هیچ گلی در باغ نمیروید. ای محبوب، بیا و پردهی خندهی گل را کنار بزن.
ندیده چشم خرد در بهار شادابی
به غیر لعل تو حاضر جواب خنده گل
هوش مصنوعی: در بهار، چشمان هوشیار نمیتوانند شادابیای را که غیر از لعل تو وجود دارد ببینند و تنها لبخند گل را میتوانند به عنوان پاسخ ببینند.
بهار معجزه شاداب از تبسم تست
چنانکه چهره گلشن ز آب خنده گل
هوش مصنوعی: بهار نشانهٔ شادابی و طراوت ناشی از لبخند تو است، همانطور که چهرهٔ باغ به خاطر خندهٔ گلها زیبا و شکوفا میشود.
اگرنه وعده دیدار دولتت بودی
زکات ذوق ندادی نصاب خنده گل
هوش مصنوعی: اگر وعده دیدار تو وجود نداشت، شیرینی و زیبایی را که گل به ما میدهد نمیتوانستیم احساس کنیم.
ز استواری عهد تو تا ابد نرود
زپای گریه بلبل خضاب خنده گل
هوش مصنوعی: عهد و پیمان تو به قدری محکم است که تا ابد از یاد نخواهد رفت و چنان تأثیری بر دل بلبل گذاشته که اشکهایش همچنان ادامه دارد و خوشبختی گل نیز تحت تأثیر این وفاداری است.
ز ذوق غنچه لعل تو فصل فصل ترست
گذشتهام همهجا باب باب خنده گل
هوش مصنوعی: خوشحالی و شادی که از زیبایی لبهای تو به وجود آمده، باعث شده که هر فصل شادابتر و زیباتر به نظر برسد و من در هر جا و در هر لحظه از این خوشحالی، لبخند زدم و شاد بودم.
خرد ز گلشن بزم تو منفعل برگشت
چمن ندیده نیاورد تاب خنده گل
هوش مصنوعی: خرد که مانند گلستانی پر از زیبایی و شادابی است، تحت تأثیر بزم دلانگیز تو قرار گرفته و به همین دلیل به عقب بازگشته است. چمن به دلیل عدم تجربهٔ این بزم، نتوانسته است خندهٔ گل را تاب آورد و این شادابی را حس کند.
از آن زمان که دلم در بهار حسرت تو
نهاد چشم چو بلبل به خواب خنده گل
هوش مصنوعی: از وقتی که دل من به یاد تو در حال تغییر و شور و شوق است، چشمانم مانند بلبل در خواب و آرامش گل میخوابد.
هنوز ناله لب ذوق خویش میبوسد
چه نشئه داشت ندانم شراب خنده گل!
هوش مصنوعی: هنوز صدای لذت و شوقش را با عشق و tenderness میبوسد. نمیدانم آن خنده زیبا و شگفتانگیز گل چه احساسی به او داده است!
لب حسود ز زخم دلم چه میپرسد
که نیست بیلب لعلت کباب خنده گل
هوش مصنوعی: حسود از دل زخمیام چه میداند که بدون لب لعل تو، خندهام چون کبابی در آتش گل است.
چه نسبت است به بلبل اسیر عشق ترا
خراب گریه کجا و خراب خنده گل
هوش مصنوعی: این جمله به این معنی است که عشق تو بر بلبل گرفتار قرار دارد. بلبل در حسرت عشق خود مینالد و گریه میکند، در حالی که گل در حال خندیدن و شاداب بودن است. به عبارتی دیگر، شور و حال عشق و احساسات عمیق بلبل به هیچ وجه با خوشحالی و سرزندگی گل قابل مقایسه نیست.
تبسمت جگر پاره میکند پیوند
کتان درست کند ماهتاب خنده گل
هوش مصنوعی: لبخند تو دل را میسوزاند و غمی عمیق ایجاد میکند، همچنان که پرتو ماه بر گلها میتابد و زیبایی آنها را نمایان میسازد.
جهان به لطف تو محتاجتر که بلبل را
بهار گلشن عشرت به آب خنده گل
هوش مصنوعی: جهان به محبت و رحمت تو بیشتر نیاز دارد، همانطور که بلبل در بهار به گلها و شادیهای گلستان احتیاج دارد.
به رخش جلوه خوش آن دم که تاختن گیری
شکفته روی تر از آفتاب خنده گل
هوش مصنوعی: زمانی که او با زیباییاش نمایان میشود، چهرهاش شادابتر و درخشانتر از آفتاب و لبخند گلهاست.
جهان ز نشئه دیدار خویش مست کنی
چو ساکنان چمن از شراب خنده گل
هوش مصنوعی: جهان را با لذت دیدار خود سرشار از شادی کن، مانند ساکنان باغ که از زیبایی و طراوت گلها شاداب و خوشحال هستند.
ز دهر روی برفتن نهد پریشانی
به اضطرابتر از اضطراب خنده گل
هوش مصنوعی: در زندگی، زمانی که زمان میگذرد و به پایان میرسد، دلها دچار ناراحتی و بیقراری میشوند، به گونهای که این احساسات حتی از اضطرابهای ناشی از خنده و شادابی گل نیز بیشتر است.
کند ملال شتابی برفتن از دلها
که بر درنگ نهد پی شتاب خنده گل
هوش مصنوعی: غم و ناامیدی از دلها دور میشود، چون خندهی گل به دنبال شتاب و سرعت حرکت میآید و موجب توقف و تأمل میشود.
جهان ز عدل تو معمور آن چنان که کشد
چمن زرنگ خزانها گلاب خنده گل
هوش مصنوعی: جهان به خاطر عدالت تو آباد و سرسبز است، به گونهای که چمن در فصل خزان نیز نشاط و شادابی خود را حفظ کرده و گلها مانند گلاب لبخند میزنند.
چنان شکفته شود عالم از رخت که ز عیش
به زلف ناله فتد پیچ و تاب خنده گل
هوش مصنوعی: عالم به قدری از زیبایی و حضور تو سرشار میشود که از خوشحالی، زلفهایت را در هم میپیچد و صدای نالهاش به شادابی گلها میپیوندد.
چمن ز لطف تو سیراب آنچنان گردد
که در خزان نشود قحط آب خنده گل
هوش مصنوعی: چمن به خاطر محبت تو آنقدر سیراب و پرآب میشود که حتی در فصل خزان هم کمبودی در شادی و زیبایی گلها احساس نخواهد شد.
خدایگانا، آن عاشقم که بهر دلم
نمک خراج فرستد کباب خنده گل
هوش مصنوعی: ای خدای بزرگ، من آن عاشق هستم که برای دل من همراه با محبت و عشق، خوشی و نشاط را به ارمغان میآوری.
تبسم لب زخمم چو عرض فیض دهد
به دخل شیب نویسم شباب خنده گل
هوش مصنوعی: وقتی لبان زخمیام لبخند میزنند، به مانند آن است که لطفی به من عطا میشود و زیبایی جوانیام را به من یادآوری میکند همچون خندهای که گل در بهار دارد.
کنم به شاهد مدح تو چون غزلخوانی
قصیدهای بطرازم جواب خنده گل
هوش مصنوعی: من به زیبایی تو چون شاعری غزل میسرایم و این مدح را با لطافت و طراوتی به پاسخ لبخند گل میآورم.
اگرنه معجزه مدحتت بود دانم
که فکر کوته من نیست باب خنده گل
هوش مصنوعی: اگر نبود شگفتی و اعجاز در ستایش تو، میدانم که فکر محدود من نمیتواند سبب خنده گلها باشد.
چه شد که فیض به من از تو بیحساب آمد
کسی ز باغ نگیرد حساب خنده گل
هوش مصنوعی: چه اتفاقی افتاده که نعمت و برکت به من به وفور و بدون حساب و کتاب رسید؟ آیا کسی از باغ گل میچشد و در مورد شادابی و زیبایی گلها حساب و کتابی میبرد؟
چه شد که فیض به من از تو بیحساب آمد
کسی ز باغ نگیرد حساب خنده گل
هوش مصنوعی: چه شده که لطف و محبت تو به من بهگونهای بیپایان رسیده است؟ انگار هیچکس از باغ بهشت نمیتواند برای خندهی گلها حسابی داشته باشد.
مرا به مدح سراییدن تو باعث شد
همین بس است چمن را ثواب خنده گل
هوش مصنوعی: اینکه تو مرا ستایش کردی، به خودی خود کافی است، مثل اینکه در چمن، گلها با خندههایشان پاداش میگیرند.
اگرچه زخمی صد حسرتم که در فن شعر
گذشت فرصت من همرکاب خنده گل
هوش مصنوعی: با وجود اینکه زخمهای زیادی از حسرتهایم دارم که در دنیای شعر بر جای مانده، اما فرصتی دارم که با خنده گل همسفر شوم.
وی تبسم زخمم دعای دولت تست
مبین خطای من و بین صواب خنده گل
هوش مصنوعی: خندهات، دارویی برای زخمهای من است و نشانهای از خوشبختی توست. لطفاً اشتباهات من را نادیده بگیر و خوبیهایم را ببین.
همیشه تا چمن از بهر بردن نامت
دهان غنچه بشوید به آب خنده گل
هوش مصنوعی: در هر زمان که چمن برای برداشت تو آماده میشود، غنچه با لبخندی از آب، نام تو را میبرد.
رواج سکه دولت ز یمن نام تو باد
چنانکه رونق گلشن ز تاب خنده گل
هوش مصنوعی: وجود سکههای دولت به نام تو در یمن، مانند شکوفایی گلستان است که از تابش و خنده گل ناشی میشود.