گنجور

شمارهٔ ۱۸ - در منقبت امام حسن مجتبی(ع)

بیا که شیشه قسم می‌دهد به عهد کهن
که توبه بشکن این بار هم به عهده من
به توبه دل منه ای دل که بت‌پرست شوی
بیا که بت‌شکن آمد شراب توبه شکن
اگر به دیده عرفان نظر کنی زاهد
یکی است توبه‌پرستی و بت‌پرستیدن
بیا به مکتب میخانه نزد پیر مغان
که یادگیری از خویشتن سفر کردن
به پیش اهل ولایت نماز نیست درست
اگر ز شیشه نداری طریق خم گشتن
تبسم گل ساغر اشارتی است خفی
که حاصل ندهد این دو روزه غم خوردن
بیار ساقی از آن باده‌ای که می‌دانی
که بوی شیشه اوراست نشئه مردافکن
که گرد عقل بشوییم از دل و از جان
غبار هوش فشانیم از سر و از تن
خوشا شراب تماشا که جام جامش را
ز راه دیده توان خورد نه ز راه دهن
کسی که مستی دیدار دیده, می‌داند
که باده باده عشق است و غیر آن همه فن
خدای داند و فیاض و ساقی کوثر
که هرگزم نشد از باده هوش‌تر دامن
من و می و نگه طفل چشم خونخواری
که شسته است به خون دلم لبان ز لبن
حدیث باده به قول و غزل کشید آخر
مقرر است که خیزد سخن همی ز سخن

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بیا که شیشه قسم می‌دهد به عهد کهن
که توبه بشکن این بار هم به عهده من
هوش مصنوعی: بیا و به این شیشه نگاه کن که به یاد عهد قدیم، مرا قسم می‌دهد که این بار هم خطا کنم و مسئولیتش با من باشد.
به توبه دل منه ای دل که بت‌پرست شوی
بیا که بت‌شکن آمد شراب توبه شکن
هوش مصنوعی: ای دل، به توبه خود تأکید نکن که مبادا به بت‌پرستی روی بیاوری؛ زیرا هم‌اکنون بت‌شکن آمده و شراب توبه را در خود دارد.
اگر به دیده عرفان نظر کنی زاهد
یکی است توبه‌پرستی و بت‌پرستیدن
هوش مصنوعی: اگر با دید عرفانی به موضوع نگاه کنیم، زاهد (کسی که از لذت‌های دنیوی دوری می‌گزیند) و بت‌پرست (کسی که به بت‌ها و مجسمه‌ها احترام می‌گذارد) در واقع یکسان هستند. یعنی هر دو در پی چیزی هستند که به آن عشق می‌ورزند، فقط شیوه‌ی ابراز آن متفاوت است.
بیا به مکتب میخانه نزد پیر مغان
که یادگیری از خویشتن سفر کردن
هوش مصنوعی: بیایید به میخانه برویم و از تجربه‌های کهن و wisdom افراد با تجربه استفاده کنیم، زیرا یادگیری از خود و سفر به درون، بهترین راه برای شناخت و درک عمیق‌تر است.
به پیش اهل ولایت نماز نیست درست
اگر ز شیشه نداری طریق خم گشتن
هوش مصنوعی: اگر در جمع اهل فضیلت نمی‌توانی درست عبادت کنی، بهتر است که از روی کبر و غرور، به سمت پایین خم نشوی.
تبسم گل ساغر اشارتی است خفی
که حاصل ندهد این دو روزه غم خوردن
هوش مصنوعی: لبخند گل به ساغر، پیامی پنهان است که نشان می‌دهد غم خوردن در این دو روزه زندگی نتیجه‌ای ندارد.
بیار ساقی از آن باده‌ای که می‌دانی
که بوی شیشه اوراست نشئه مردافکن
هوش مصنوعی: ساقی، باده‌ای بیاور که می‌دانی بوی شیشه را دارد و می‌تواند آدم را به حالت فراموشی و نشئگی بیفکند.
که گرد عقل بشوییم از دل و از جان
غبار هوش فشانیم از سر و از تن
هوش مصنوعی: باید از دل و جان خود هر نوع غبار و کدورت را بزداییم و آگاهی و خرد را در همه وجودمان پراکنده کنیم.
خوشا شراب تماشا که جام جامش را
ز راه دیده توان خورد نه ز راه دهن
هوش مصنوعی: خوشا به حال کسی که می‌تواند از زیبایی‌ها و تماشای زیبایی‌ها لذت ببرد و این لذت را با چشم خود بچشد، نه اینکه فقط با زبان و دهان خود تجربه کند. این نوع تماشا و مشاهده، به مراتب دلنشین‌تر از چشیدن مستقیم است.
کسی که مستی دیدار دیده, می‌داند
که باده باده عشق است و غیر آن همه فن
هوش مصنوعی: کسی که طعم و حال خوش عشق را چشیده، می‌فهمد که این شور و شوق واقعی است و همه چیزهای دیگر فقط بازی و تظاهر است.
خدای داند و فیاض و ساقی کوثر
که هرگزم نشد از باده هوش‌تر دامن
هوش مصنوعی: خداوند و بخشنده‌ای که سیراب کننده بهشت است می‌دانند که هیچ گاه باده‌ای به اندازه هوش و آگاهی من تاثیرگذار نبوده است.
من و می و نگه طفل چشم خونخواری
که شسته است به خون دلم لبان ز لبن
هوش مصنوعی: من و نوشیدنی و نگاه آن کودک معصوم که با اشک‌های دلم، لب‌هایش را شستشو داده است.
حدیث باده به قول و غزل کشید آخر
مقرر است که خیزد سخن همی ز سخن
هوش مصنوعی: گفت و گوی درباره شراب و شعر بالاخره به جایی می‌رسد که کلام از خود سخن به زبان می‌آورد.