گنجور

شمارهٔ ۷ - توصیف غار جمشیدی

تعالی الله نه غارست این جهانیست
زمین او ز رفعت آسمانیست
عقاب آسمان را گر تواند
که اینجا پر زند خوش آشیانیست
به هر برجی در آن از روح قدسی
خجسته کوکبی صاحب قرانیست
ز خدام در این آستانست
اگر آن آسمان را پاسبانیست
ز انوار تجلی در فضایش
ببینی هر کجا راز نهانیست
تو گویی گوهر خورشید و مه را
به هر سنگ اندر او فرخنده کانیست
معاذالله تو و مدحش فصیحی
گرفتم آن که هر مویت زبانیست
به جمعی اندر آن مجلس گرفتم
که از اخلاص هر موشان جهانیست
همه صحرانشین و شهرزاد‌ند
وفا را طبع ایشان ترجمانیست
لقب جمشیدی و جمشید فطرت
بنامیزد چه فرخ دودمانیست
چو دیگ قدرشان در جوش آید
فلک آنجا کلوخ دیگدانیست
خداشان دایما فرخنده دار[ا]د
ازین فرخنده منزل تا نشانیست

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.