گنجور

شمارهٔ ۱۱ - درستایش نامه دوست

قاصد آورد مرا نامه‌ای از حضرت دوست
گنج باد آورد آن نامه و آن باد مراد
نه بدان‌سان که بود شیوه ارباب مجاز
قدری کاغذ پیچیده پر از مد مداد
نامه‌ای نامیه سبزه باغ تحقیق
نامه‌ای نقش طراز چمن استعداد
نامه‌ای خانه هر دیده ز نورش معمور
نامه‌ای کشور هر دل ز سوادش آباد
سطرها شاخ گل و لفظ گل و معنی گل
شاخ ازین بار گران راست نیارد استاد
خرده‌های یرقان داده گلش را در جیب
از بهار نفسی بود سراسر دل شاد
خواندم و رفت عبارات به روی نفسم
به شکوهی که رود تخت سلیمان بر باد
بوسه دادم قدم قاصد و شرمنده شدم
بوسه دادن بود امساک که جان باید داد

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.